چرا رنج، بخش اول!

مطالبی که در اینجا می‌خوانید رو نوشتی از سلسله مباحث من و آقای صحت در برنامه کتاب باز، فصل چهارم است. این مطالب به همت تیم ویرگول تهیه شده تا دوستانی که فرصت تماشای برنامه را ندارند بتوانند از مطالب عنوان شده را استفاده کنند.
پشت صحنه برنامه کتاب باز
پشت صحنه برنامه کتاب باز

بخش اول: چرا رنج،

زیرا که رنج واقعیت غیر قابل کتمان جهان است.

«گنج خواهی، در طلب رنجی ببر ..... خرمنی میبایدت، تخمی بکار!» سعدی
جعبه پاندورا
جعبه پاندورا

افسانه یونانی جعبه پاندورا:

زمانی زمین در اوج آسایش و و دوستی و محبت بود، تا اینکه خدایان الهه پاندورا را به زمین می‌فرستند و زئوس جعبه‌ای به پاندورا می‌دهد و به او می‌گوید هرگز در جعبه را باز نکن. اما در جعبه باز می‌شود و همه بدی‌های جهان که در جعبه جمع شده بود، حسد / خودپرستی/ غرور/ خشم و..، از جعبه بیرون می‌آید جنگ و تباهی جهان را فرا می‌گیرد. اما در کف جعبه یک چیز باقی می‌ماند که آن "امید" است.

فلاسفه در رابطه با این داستان دو رویکرد دارند:

  • اول اینکه امید هدیه خدایان به بشر بود تا بتوانند رنج‌ها را تحمل کنند.
  • دوم اینکه امید خود رنج است!

اما به صورت کلی برداشت ما از این داستان به تعریف ما از رنج بستگی دارد:

- اگر منظور ما از امید، امید باطل باشد، امیدی مبتنی بر خوش‌بینی صرف، این خود جزوه بدترین بدی‌هاست؛

- اما اگر امید برگرفته از سیاره رنج باشد، امید کوچک، امید تلخ اما واقعی، یک امید واقعی که کمک‌کند تا رنج را چاره کنیم، این یک هدیه است.

مثلا: کسی را در نظر بگیرید که تصادف کرده و پاهای خود را از دست داده است. اگر او همیشه به این امید داشته باشد که قهرمان دو المپیک شود، جز رنج چیزی نمی‌برد. اما اگر بخواهد قهرمان پارالمپیک باشد، امید درستی است، امیدی است که ریشه در واقعیت کنونی دارد.

در واقع : آدمی باید برای چیزهایی که نمی‌تواند بدست بیاورد، نا امید باشد.

در واقع نا امیدی، مقدمه امید است. اگر ما نتوانیم بر لبه جهان قدم بزنیم و نتوانیم جهان را همانگونه که هست ببینیم، اساساً نمی‌توانیم امید واقعی را تولید کنیم.

در دهه شصت و هفتاد میلادی، روانشناسی مثبت‌نگری شکل گرفت و اصرار داشت که باید نیمه پر لیوان را دید، در حالیکه می‌دانیم برای خیلی از افراد اصلا لیوانی روی میز نیست که بتوانند نیمه پر آن را ببینند.

یعنی این تصور که اگر انسانی با خوش‌بینی پیش برود، طبق قانون جذب چیزهای مثبت به سمت او خواهند آمد، ریشه در واقعیت ندارد. ما باید بپذیریم که انکار رنج، کمکی به حل رنج نمی‌کند.

خوش‌بینی مضاعف با اولین پایه‌های علم روانشناسی در تضاد است. روانشناسی می‌گوید بشر دارای ناخودآگاه است، یعنی اگر حتی ما در خودآگاهی خود بخواهیم رنج را نادیده بگیریم و مثبت اندیش باشیم، باز هم در ناخودآگاه ما رنج‎ها حضور دارند و رنج‌ها به ما فکر می‌کنند حتی اگر ما به آنها فکر نکنیم.

در رابطه با امید کتب بسیاری منتشر شده و ما یک دوره از ادبیات خوش‌بینی را گذراندیم و امروز بلاخره به یک واقع‌بینی رسید‌ه‌ایم.

اوضاع خیلی خراب است! کتابی درباره‌ی امید
اوضاع خیلی خراب است! کتابی درباره‌ی امید


1. معرفی کتاب: "اوضاع خیلی خراب است. (کتابی درباره امید)" نوشته مارک منسن- ترجمه سمانه پرهیزگاری نشر میلکان

یکی از کتاب‌هایی که واقع‌بینانه راجع به امید صحبت می‌کند کتاب "اوضاع خیلی خراب است" است. این کتاب تلاش کرده امید واقع بینانه‌ای را به ما یاد بدهد.


بهتر است دوباره برگردیم سر اصل مطلب

دنیا رنج است. ماهیت دنیا، تاروپود دنیا با رنج بافته شده است: و این دلایل مختلف زیست‌شناسانه، فلسفی، اللهیاتی و .... دارد.

یکی از دلایلی که می‌گوید دنیا بر پایه رنج است و ما باید این را بپذیریم تا بتوانیم امید تولید کنیم: عدم قطعیت است!

مثل همان داستان تصادف!

ضد خاطرات
ضد خاطرات
2. معرفی کتاب: کتاب "ضد خاطرات" آندره مالرو، ترجمه: ابوالحسن نجفی و رضا سیدحسینی ، نشر خوارزمی

مالرو در کتاب "ضد خاطرات" خود می‌گوید زندگی من با یک رد خون همراه است، ( مالرو کسی است که پدرش خودکشی کرده، دوستان نزدیکش به طرز آزاردهنده‌ای در جنگ مرده‌اند، دو پسرش در سانحه تصادف مرده‌اند ونامزدش روزی که در حال بازگشت از جنگ بوده از فرط هیجان زیر قطاری که آندره با آن وارد ایستگاه می‌شود، می‌رود.) مالرو می‌گوید: تمام گذشته‌ام را، وقتی به عقب نگاه می‌کنم، خون گرفته است. با این همه، هیچ چیز بی ارزش‌تر از زندگی نیست واما هیچ چیز به ارزش زندگی نیست! (اسم این کتاب از این جهت ضد خاطرات است که توالی زمانی ندارد.)


دومین دلیل رنج‌آلودگی زندگی: تخیل است!

مهمترین تفاوت ما با سایر موجودات، قدرت تخیل ماست. گربه‌ها نمی‌توانند به دنیایی فکر کنند که مثلا همه گربه‌ها در آن برابرند و غذای یکسانی می‌خورند، گربه‌ها فقط به هست‌ها فکر می‌کنند و نمی‌توانند عدالت و عشق را تصور کنند؛ اما ما می‌توانیم و این دلیل رنج ماست. ما می‌توانیم بهشت را تصور کنیم، در حالیکه در برزخ و یا جهنم زندگی می‌کنیم. ما در زندگی با معمولی‌ها سروکله می‌زنیم درحالیکه دنبال ایده‌آل‌هاییم. تخیل ما عامل رنج ماست، هرچند تخیل عامل پیشرفت بشر و یا تسکین بشر هم بوده. به این مثال‌ها دقت کنید:

دودسکادن
دودسکادن


1. معرفی فیلم: فیلم "دودسکادن - Dodes'ka-den" اثر کوراساوا

دودسکادن به زندگی مردم فلک‌زده و درمانده در منطقه‌ای فقیرنشین و دورافتاده از شهر می‌پردازد که هر کدام با مشکلات مختلف روبه‌رو هستند. روایت کوروساوا با تک‌تکِ افرادِ این منطقه حرکت می‌کند و در بازه‌های زمانیِ مختلف، تک‌قصه‌های جاری در خانواده‌های مختلف را به تصویر می‌کشد. در این میان داستان پدر و پسر خیابان خوابی را می‌بینیم که پدر با تعریف کردن داستان‌هایش می‌خواهد تلخی روزگار فرزندش را کم کند.


در جستجوی خوشبختی
در جستجوی خوشبختی


2. معرفی فیلم: "در جستجوی خوشبختی – The Pursuit of Happyness" اثر گابریل موچینو (با بازی درخشان ویل اسمیت).

در جستجوی خوشبختی داستان خرده فروشی است که زندگی بسیار سختی دارد و چون نمی‌تواند حتی اجاره خانه‌اش را پرداخت کند، صاحبخانه او را از خانه بیرون می‌کند. در فیلم با سکانس درخشانی روبروهستیم که پدر در ایستگاه مترو برای پسرش دستشویی را به غار دایناسور‌ها تشبیه می‌کند. یکی از نکات شاخص این فیلم آن است که واژه خوشبختی حتی در پوستر فیلم غلط نوشته شده است(HappYness) و می‌خواهد بگوید خوشبختی هرگز کامل نیست.


در پژوهشی از بچه‌های شهرهای مختلف کشور در رابطه رویاهایشان سوال کردیم، همه بچه‌ها جوابها فوق‌العاده‌ای داشتند. مثلا پسری که دارای نقص مادر زادی در پا بود، آرزو می‌کرد که در بزرگسالی برای رئال مادرید توپ بزند.

هر دو این فیلم‌ها و همه این رویا‌ها و آرزوها نشان می‌دهند که تخیل مایه تسکین ماست؛ اما با اینکه تخیل به تسکین رنج‌های ما کمک می‌کند، اگر امید و آرزوی ما ریشه در واقعیت نداشته باشد در دراز مدت آسیب زننده است.

پایان بخش اول