در ارتباط با چیزهایی که جدید یاد میگیرم یا فکر میکنم برای بقیه جالب هستند مینویسم
مرداب روح اثر جمیز هالیس
🔥🔥🌱خلاصه کتاب 🌱🔥🔥
کتاب مرداب روح به قلم جیمز هالیس، جایگاه و نقش تاثیرگذار رنجها و سختیها در رشد روحی انسان را مورد بررسی قرار داده و نشان میدهد در گذر از این رنجهاست که هدف، شان و عمیقترین معنای زندگی بر انسان آشکار میشود.
این کتاب حکایت مکرر همۀ انسانهاست. در این روزگار که نومیدى و احساس درماندگى، واقعیتى همهگیر به نظر مىرسد، تصور آرامش و شادى ماندگار و ناب، معنایى کاملا دور از ذهن و غیر ملموس شده است و یا به ناگزیر در تسخیر سرگرمىهای سطحى و زود گذر و وابسته به نمونههایى که خود ناقص و گذرا هستند درآمده است
- 🖥تعداد صفحات:63
- 🔖#معرفی_کتاب
- 💬نام کتاب :#مرداب_روح
- 💬نویسنده کتاب :#جمیز_هالیس
- 💬ژانرهای کتاب : #روان_شناسی
تا صفحه ۱۵ از این کتاب برداشتم این بوده که اگر میخوایین پیشرفت کنید باید رنج بکشید در این کتاب رنج رو با اصطلاح مرداب ذکر میکنه بعضی با رنج کشیدن پیشرفت میکنند و بعضی دچار افسردگی و رخوت میشن در کنار اینکه در جا هم میزنند و پسرفت هم میکنند یک جمله ای از بودا همیشه من میگم از کتاب بسیار مفید و جذاب ایچی گو ایچی یه ( هنر بهره بردن از تمام لحظات به شیوه ژاپنی ها )
بودا میگه رنج همیشه هست دیر یا زود داره ولی همیشه هست ولی رنج کشیدن دست خودمونه میتونیم ادامه اش بدیم یا رهاش کنیم بودا رنج رو به یک زغال مشتعل تشبیه میکنه که به سمت ما پرتاب شده حالا اینکه هر چقدر این زغال رو توی دستمون نگه داریم بیشتر خودمون صدمه میبینیم و باعث نمیشه اون زغال خاموش بشه پس باید اون زغال رو بندازید زمین و از رنج کشیدن خودتون رو رها کنید
در بخش خیانت کتاب یک جمله جالبی نوشته
ما فقط توسط کسانی که به آنها اعتماد داریم فریب میخوریم. با این حال باید به آنها اعتماد داشته باشیم. شخصی که اعتماد نداشته باشد و از ترس خیانت ٫ عشق نورزد٬ بی شک از این عذاب ها معاف خواهد بود اما نمیداند از چه چیزهای دیگری محروم شده است
از دید من شاید یکی از جملات جالب در بخش خیانت باشه اعتماد کنی احتمال اینکه بهت خیانت بشه حالا میخواد خیانت پارتنر باشه یا مالی باشه خیلی زیاده و اگر اعتماد نکنی نمیتونی لذت عشق یا پیشرفت رو ببینی به زبان ساده تر باید یک چیزی بدی تا یک چیزی بگیری همون قانون سوم نیوتون که هر عملی یک عکس العملی داره
از نظر من در مجموع شامل دو بخش کلی هست تعریف ها و پیشنهادها. تعریفها که جای بحث نداره اما در مورد پیشنهادات و نظریات نویسنده در انتها چند کلمهای خواهم نوشت. ابتدا یه خلاصه ای از کتاب.
در مجموع کتاب راجع به رنجهای روحیای هست که ما باهاش روبرو میشیم. مثل
- احساس گناه
این حس اگر بر اساس تقصیر ما باشه راه حل اون ابتدا پذیرش اشتباه و در ادامه جبران اون هست تا احساس گناه پشت سر گذاشته بشه. اما احساس گناه در مواردی که ما اشتباهی نکردیم و ناشی از احساسات طبیعی ما مثل خشم هست باید باهاش مواجه شد چون معمولا به اضطراب منجر میشن.
- غم و اندوه از دست دادن
این غم طبیعی هست ولی موندن توی اون نه، انسان باید روی توانایی رها کردن گذشته کار کنه.
- خیانت
این فرض که اگر من درستکار باشم و نسبت به دیگران رفتار درستی داشته باشم پس زندگی و دیگران هم باید نسبت به من همین گونه باشند غلطه و باید از ذهن ما پاک بشه.اینکه به خاطر خیانت ندیدن از رابطهی عاطفی و اعتماد اجتناب کنیم هم غلطه و قبول آسیب پذیری عاطفی اساس ایجاد ارتباط هست.
- افسردگی
انواع مختلف افسردگی:
الف) بر اثر رها شدن افراطی مانند رها شدن بچه ها در یتیم خانه
ب) افسردگی واکنشی مانند پایان رابطه که در صورت ادامه یافتن غیرطبیعی هست
ج) بیولوژیکی یا درون زاد که با دارو درمان میشه
د) درون روانی مثلا ناشی از عدم موفقیت در برنامه ای که اساساً مناسب ما نبوده است.
- اعتیاد
معمولاً جهت کنترل اضطراب به اعتیاد روی آورده میشود(اکثرا اعتیاد های رفتاری نه شیمیایی)
- اضطراب
اضطراب به آینده مربوط است. نویسنده پیشنهاد میدهد اضطراب به ترس و سپس به درمان ترس پرداخته شود.
- خشم
در بعضی مواقع واکنش طبیعی است که باید مدیریت خشم صورت گیرد. تبدیل خشم به اقدام و بروز صحیح باید صورت گیرد چرا که خشم فرو خورده منجر به فرسایش روح و افسردگی خواهد شد.
در انتهای کتاب و لابهلای متن کتاب نویسنده صحبت هایی میکند که میشود دو برداشت از این حرف ها داشت. ابتدا اینکه رنج جذاب است و انسان با رنج باید سر کند و ساخته شود. اما برداشت دوم این است که نویسنده این نظر را دارد که با غم و رنج باید روبرو شد و آنها مانند مردابی است که دست و پا زدن در آن باعث فرو رفتن در آن می شود در حالی که مواجههی صحیح و قبول آن ممکن است به رهایی بیانجامد. در واقع انسان باید به خودآگاهی برسد. جایی اشاره دارد که هدف زندگی شادی نیست بلکه خودآگاهی است. نظر من هم همینه که هدف انسان شاد بودن نیست. یادمه جایی در کتاب خاطرات خانه اموات میگفت در هنگام کار اجباری در زندان کارهایی که هدف خاصی داشتند هرچقدر هم سخت بودند سریعتر و راحتتر و با اشتیاق بیشتری توسط زندانیان انجام میشد تا کارهایی که بی هدف بودند.
باید با این واقعیت کنار اومد که زندگی بعضی از مردم (و شاید اکثر مردم) در رنج و غم هست در حالی که خودشون هیچ تقصیری ندارند و مهمترین کار در این مواقع کنار اومدن با واقعیت هست نه غوطه ور شدن در رنج و رویا. دقیقا بر خلاف حرف کتاب های زرد موفقیت که همه چیز رو به خود شخص ربط میدن
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیشعوری اثر خاویر کرمنت
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات میکنید اثر میچ آلبوم