هر که در سوی طبیبی میرود*** دربی از دوزخ به رویش وا شود

پس نبرد با مریضی و عذاب
خود عذاب برتر آرد بی حساب
پس نبرد با مریضی و عذاب خود عذاب برتر آرد بی حساب


چراغ بیست و هفتم: بیماری


نیست بیماری بجز بیمار دل

نیست درمانی بجز دیدار دل


پس طبیب است دل شناس و دل ستان

تا مرض برکند از جسم و جان


چیست دل؟ محبوبه حق در بشر

هر که دل داده به غیرش در شرر


دل بود کانون جان و رو همی

عرش خالق در وجود آدمی


مظهر احساس و عرفان و شهود

خانه عشق و سجود، بود و نبود


نیست بیماری مگر از عاشقی

غیر عشق حق بود از فاسقی


پس همه امراض جسمی و روان

باشد از فسق بشر اندر جهان


کو دو کار است اینهمه رنج و جفا

هم جزا هم پاکی دل از زنا


هر مرض باشد شفائی بهر روح

کو نماید پاک دل را از عدو


پس مرض ها لطف حق است بر بشر

جنگ با این لطف می آرد شرر


هر که در سوی طبیبی میرود

دربی از دوزخ به رویش وا شود


گر بدانی و صبور آئی به درد

این بود درمان ذاتی بهر مرد


پس نبرد با مریضی و عذاب

خود عذاب برتر آرد بی حساب


پس حماقت باشد این طب نسق

کو ستیزه می کند با طب حق


آنچه بیماری بنامد این بشر

خود شفای جان و روحست سر بسر


درد و رنج و سوز و استفراغ آن

جمله درمان دل و روحست و جان


جنگ با امراض، جنگ با خداست

لاعلاجی مرض هم زین جزاست


پس بپیچیم نسخه ای بهر بشر

کو علاج جمله امراض است و شر


توبه سازید زین پزشکان دغا

توبه سازید زینهمه فسق و زنا


تا شفای عاجل آید بی گمان

تا سلامت آورد در دو جهان


جمله بیمارید ای نوع بشر

کیست سالم اندرین هستی بسر


جمله امراض تن و قلب و روان

این همه بحران و زجر بیکران


باشد از دل کو برفتی از بشر

لانه دیو و ددست و کان شر


زین سبب عقل و اراده قدیم

باشد اندر دست شیطان رجیم


چون بود دل مهد امر جان و تن

آدم بیدل بود بی امر من


آدم بیدل شده بی کردگار

خصم خویش و دشمنی بس آشکار


چونکه دل در دست خصم آدم است

آدمی هم دشمن ما و من است


پس تو ای بیمار مفلوک خدا

هان رها کن این پزشکان و دوا


دل به او بسپار کو باشد طبیب

بل طبیبی مهربان و هم حبیب


دل کو اندر دست بانک و بیمه است

هستی تو بهر دوزخ هیمه است


دل به دست هر که باشد جز خدا

لانه شیطان گردد زین زنا


من نی ام شاعر نی ام اخوندکی

من طبیبی ام که دارم مدرکی


مدرکم قرآن طب مصطفاست

پس دوایم رحمت ال عباست


ای سرطانی و ایدزی و خمار

ای عقیم ای غرق زجر و انزجار


یا برو در سوی خودآی کریم

یا به نزد عارفی پاک و حکیم


در جهان رونق علم بغی

علم طب هم قلب این علم شقی


درب دوزخ باز گشت از صنعتش

علم طب باشد چو طب دوزخش


از کتاب(چهلچراغ معرفت) اثر:استاد علی اکبر خانجانی

مولف 179جلد کتاب که همگی را بصورت رایگان در اختیار عموم قرارداده اند:

https://erfanalavi.site/