صلح امام حسن یا حاج حسن؟

شبهاتی که هنوز هم بازار داغی دارد این است که چرا روندی که دو امام و دو برادر در دستور کار قرار دادند این همه تفاوت دارد؟چرا امام‌حسن‌(ع) به جای جنگ، با معاویه صلح کرد؟ برای فهم درست ماجرا باید به ریشه‌های این صلح بپردازیم. یکی از مهم‌ترین عوامل، شرایط مناطق تحت حکومت امام‌حسن‌(ع) و معاویه بود؛ امتیاز بزرگ معاویه این بود که بر منطقه‌ی شام حکومت می‌کرد که همه بومیان آنجا، هم‌زبان، هم‌نژاد و هم‌فکر بودند و در طرف مقابل کوفه بود که در آن گروه‌های مختلفی وجود داشتد. از طرفی امام‌حسن‌(ع) مقیّد به روش‌های اسلامی بودند و در مقابل، معاویه‌ای بود که به راحتی ارزش‌های اسلامی را زیر پا می‌گذاشت؛ خصوصا سخاوت او در بخشش بیت‌المال در حدی بود که حتی سرداران نزدیک امام‌حسن(ع) را نیز به فکر طمع انداخته بود. حال باید بررسی کرد که چه گزینه‌هایی پیش روی امام حسن(ع) قرار داشت و چرا گفته می‌شود که صلح بهترین انتخاب بود؟ دو گزینه‌ی دشوار پیش روی امام‌(ع) قرار داشت. گزینه‌ اول، گزینه‌ی جنگ بود که با توجه به توضیحات بالا احتمال پیروزی بسیار ناچیز بود و به احتمال قوی یکی از دو زیر اتّفاق می‌افتاد:

حالت اول این بود که امام‌حسن‌(ع) قهرمانانه و با آن عدّه‌ی کم، خود را به کشتن بدهد و شهادت را انتخاب کند. اگر چه کار پرشور و حماسه‌واری است ولی در این صورت تمام یاران و شیعیان واقعی ایشان، از جمله امام‌حسین(ع)، قبل از ایشان و برای دفاع از امام و فرمانده‌ی خود شهید می‌شدند، که مساوی بود با حذف مکتب تشیع. حالت بعدی این بود که اگر ایشان در جنگ کشته نمی‌شدند، کشته نشدن ایشان به معنای فتح نبود بلکه ایشان یا اسیر معاویه می‌شدند یا مجبور به تسلیم، که در هر صورت معاویه غالب جنگ بود و با لطفی که از نظر عامّه‌ی مردم به ایشان می‌کرد و ایشان را آزاد می‌کرد، محبوب دل‌های اکثریت جامعه می‌شد. پس انتخاب گزینه‌ی جنگ در هر صورت برابر بود با حذف بزرگ‌ترین رقیب معاویه یعنی امام‌حسن(ع). راه دیگر نیز صلح بود که معاویه نیز آن را پذیرفت و از مفاد آن این بود که به معاویه، امیرالمؤمنین گفته نشود (یعنی خلیفه‌ی رسمی نیست)، حکومت بعد او از آنِ امام‌حسن(ع) و اگر ایشان نبودند امام‌حسین(ع) است و چندین مفاد دیگر که خارج از بحث ما خواهد بود.

با این صلح بزرگ‌ترین دشمن، برای ادامه‌ی دشمنی خود باقی می‌ماند و از طرف دیگر شیعیان واقعی و نزدیک امام و قرآن و اسلام واقعی نیز باقی ماند. حزب تشیّع تشکیل و زمینه برای براندازی حکومت بنی‌امیّه فراهم شد و معاویه با نقض عهدنامه و تعیین جانشین در تاریخ رسوا شد که همه و همه از برکات از خودگذشتگی و انتخاب شجاعانه‌ی صلح توسط امام‌حسن‌(ع) بود. اگرچه که اعتبار شخص ایشان حتی در زمان خودشان و توسّط دوستان نزدیکشان به علت عدم فهم این برکات از دست رفت.

مذاکره با آمریکا

به تازگی حرفی درباره مذاکره مطرح شده که جنجالی به پا کرده است. مدام خارجی‌ها می‌گویند و بعضی روزنامه‌نگارها می‌نویسند. مقصود از مذاکره‌ای که می‌گویند: «ایران باید به میز مذاکره برگردد»، مطلق مذاکره نیست، مذاکره‌ی با دولت آمریکا است؛ و الّا ما که با کشورهای دیگر مشغول مذاکره هستیم.

رهبری هم در مورد این موضوع فرمودند:

در مورد مذاکره‌ی با آمریکا مکرّر گفته‌ایم ما مذاکره نمی‌کنیم. علّت چیست؟ علّتش را هم من بارها در بحث‌های مختلف گفته‌ام: اوّل اینکه مذاکره‌ی با آمریکا برای ما هیچ فایده‌ای ندارد. دوّم اینکه ضرر دارد؛ یعنی چیزی است بی‌فایده و با ضرر! ایشان در تشریح این موضوع فرمودند: آمریکایی‌ها وقتی که یک چیزی را هدف می‌گیرند با یک دولتی، با یک کشوری و بنا می‌گذارند که با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بیاورند، فشار در اینجا برایشان راهبرد است؛ امّا در کنار این راهبرد، یک تاکتیک هم دارند و آن عبارت است از مذاکره. فشار می‌آورند تا طرف را خسته کنند؛ وقتی احساس کردند طرف خسته شده و حالا ممکن است قبول بکند، می‌گویند خیلی خب، بیایید مذاکره کنیم؛ این مذاکره مکمّل آن فشار است. این مذاکره برای این است که محصول آن فشارها چیده بشود، نقد بشود و تثبیت بشود؛ مذاکره برای این است. فشار بیاورند، حالا که طرف خسته شد، احساس کرد که دیگر واقعاً چاره‌ای ندارد، می‌گویند خیلی خب، حالا بیاییم مذاکره کنیم؛ می‌نشینند پشت میز مذاکره، همان چیزی را که در واقع زمینه‌اش را با فشار فراهم کردند تثبیت می‌کنند، نقد می‌کنند؛ مذاکره‌ی با آمریکا این است. راهبرد او مذاکره نیست؛ راهبرد او فشار است، و مذاکره یک ذیلی است در مقابل فشار! حال به این نکته می‌رسیم که با بایدن، دشمنی ادامه دارد؟ مسئله این است!

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این وضع را نمونه‌ای از چهره کریه لیبرال دموکراسی دانستند و گفتند: جدای از اینکه چه کسی در آمریکا بر سر کار بیاید، اوضاع کنونی نشانگر انحطاط شدید مدنی، سیاسی و اخلاقی در آمریکا است و این موضوعی است که صاحبان فکر و اندیشه در آمریکا به آن اذعان می کنند.ایشان با تأکید بر اینکه سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکا، حساب‌شده و مشخص است و با رفت‌وآمد اشخاص تغییر پیدا نمی‌کند، خاطر نشان کردند: ممکن است با آمدن یا نیامدن یک فرد اتفاقاتی بیفتد اما به ما هیچ ارتباطی ندارد و در سیاست جمهوری اسلامی هیچ تاثیری نخواهد داشت.

ایشان با تأکید بر اینکه بسیاری از مشکلات کنونی اقتصادی ارتباطی به تحریم ندارند و ناشی از ناهماهنگی‌ها هستند، گفتند: بسیاری از گرانی‌های اخیر توجیه ندارد و باید با هماهنگی بین دستگاه‌های مربوطه هرچه زودتر علاج شوند.


نویسنده: علی سجادی