فقط یک دانشجو بخواند

خانم عاطفه ذبیحی در گفتگو با خطشکن از درد و دل خود با دانشجویان ایرانی میگوید. ایشان از معلمین کشور افغانستان هستند که دروس علوم و زیست را در پاه‌های دبستان، راهنمایی و دبیرستان تدریس میکنند. متن یادداشت ایشان را در خصوص حادثه تلخِ بمب‌گذاری دانشگاه کابل میخوانیم. این متن به لهجه افنستانی بوده است که اصلاح شده است.

خیلی از حرف ها را که انسان متوجه نم یشود تا اینکه در آن جایگاه قرار گیرد. مثلا تا پدر و مادر نشوی، درک نم یکنی که بچه‌ات تب دارد یعنی چی!؟ یا اینکه تا دانشجو (در افغانستان به دانش آموزان هم دانشجو می گویند) نباشی حال و هوای یک دانشجو را درک نمیکنی. خیلی سخته سال آخر

دانشگاه حقوق باشی و نظرات افرادی را مینویسی که دم از صلح جهانی زده است اما وقتی که به جای صلح جهانی، ثروت جهانی زیر زبانشان مزه میکند حتی دست رد به حرف خود میزنند! چقدر درد آور است که در یک لحظه ۱۹ تن از محصلین لایق را که هر کدام برای آینده خود آرزوهای زیاد داشتند را به خون غلتیده ببینی و در روز بعد که به دانشگاه بخاطر درس دادن بروی، دانشگاه را خالی از خنده و شوق درس در دختران و پسران میبینی که همه باهم در عزا هستند. بسیار دردناک است. شاید دانشجویان ایرانی فقط چند عکس از دانشجویان افغان دیده باشند اما اوضاع برای یک معلم افغان جور دیگر است. او مینویسد: دیگر چگونه با کدام شوق به دانشجوها، دانشگاه را وصف کنم، درحالی که اینجا دیگر وحشت سرایی ای بیش نیست. شما دانشجویان ایرانی بگویید چگونه این وحشت‌سرا را به دانشجوهایم وصف کنم که شوق علم آ نها را به دانشگاه بکشاند. چگونه به پدران بفهمانم که اولادشان برای تحصیل در یک جای امن قدم میگذارند وقتی که پدر بعد از ۱۴۲ بار تماس ناموفق به دختر غلتیده به خون خود پیام میدهد: جان پدر کجاستی ؟


نویسنده: خانم عاطفه ذبیحی