من یک دکتر روانشناسم که نقص توجه داره. علاوه بر روانشناسی و رواندرمانی به دنیای دیجیتال، بازی ویدیویی، نوشتن و رویاپردازی علاقمنده و پیش از همه اینها یک همسر و پدره.
انگار تصمیمهایی که برای سال جدید داشتی، خوب پیش نرفتند
احتمالاً با افسانه لاک پشت و خرگوش آشنا هستید. اگرچه خرگوش خیلی سریعتر از لاکپشت است، اما مسابقه را میبازد. زیرا با اعتماد به نفس بیش از حد تصمیم گرفت چرت بزند، در حالی که لاکپشت پیوسته، سانت به سانت، تا خط پایان خزید. آموزهی این حکایت روشن است: موفقیت با پشتکار، آهسته و پیوسته به دست میآید. بااینحال، وقتی نوبت به اهداف خودمان میرسد، اغلب ما مانند خرگوش عمل میکنیم: جهشهای بزرگی انجام میدهیم، به این هدف که پیشرفتهای سریعی در ابتدای راه داشته باشیم، اما پیش از آنکه بتوانیم نتایج واقعی کسب کنیم، در نیمهی راه سست میشویم.
بخصوص، شب سال نو به احتمال زیاد الهامبخش خرگوش درون ما خواهد بود. ما تمام سال را مانند یک بوم نقاشی خالی در پیش روی خود میبینیم و امیدها و رویاهای خود برای آینده را روی آن ترسیم میکنیم. به همه آنچه میخواهیم تغییر دهیم، تمام اهدافی که میخواهیم بهشان دست پیدا کنیم، و همه عادتهای قدیمی که میخواهیم ترکشان کنیم، فکر میکنیم. امسال قرار است سال من باشد. سال جدید، و یک من جدید. بنابراین اقدامات فوری انجام میدهیم. در یک باشگاه ورزشی در همان حوالی ثبتنام میکنیم. کتابهایی درباره رژیم گرفتن میخریم. سیگارهای باقیماندهمان را دور میاندازیم و حتی به چند نفری از نیتهایمان میگوییم.
اما، کمی بعد، لحظهای فرا میرسد که شما واقعاً به چالش کشیده میشوید. باید واقعا ورزش کنید. باید واقعا با وسوسهی خوردن براونی یا روشن کردن سیگار مقابله کنید. شاید حتی در ابتدا موفق هم بشوید، اما لغزشها از راه خواهند رسید. و پیش از آنکه متوجه شوید، به الگوهای قدیمی خود بازمیگردید. چنین لحظاتی میتوانند ناامیدکننده باشند، زیرا علیرغم تلاشهایتان، قادر به ایجاد تغییر پایداری نبودید. حتی ممکن است به این فکر بیافتید که آیا تغییر حقیقی در عمل امکان پذیر است یا صرفا دروغی است تا شما را مجبور به خرید تجهیزات ورزشی بیشتری کند.
حقیقت این است که تغییر ممکن است. اما به ندرت از طریق کوششهای بزرگ تکمرتبهای اتفاق میافتد. بلکه با گامهای پیوستهی کوچک بدست میآید و از طریق تنظیم مجدد عادتها آن موقع که گام اشتباهی برمیداریم. خرگوش نه، بلکه لاک پشت.
مردم اغلب تغییر را به عنوان یک کار شاق، نمایشی و پر زحمت تصور میکنند. چیزی شبیه تمرینهای راکی بالبوآ. با این حال، در زندگی واقعی، پایبندیهای افراد تنها زمانی که روی هم انباشته شوند به چشم میآیند. شن و ماسهی تغییر کوچک هستند. تکراری. بیاهمیت. حوصله سر بر. تقریباً ناچیز. ما تنها زمانی میتوانیم متوجه شویم که نخوردن آن دوناتهای روکش شکلاتی سرصبح چه تاثیری روی شکم یک نفر میگذارند که او را ۶ ماه ندیده باشیم.
و حتی بیشتر از این، تغییر با شکستها و پسرفتها مشخص میشود. معمولاً اینها هم کوچک هستند. - اما بطرز کنایهآمیزی در ذهن قضاوتگر ما بزرگ جلوه میکنند. من یک نخ سیگار کشیدم. نه اینکه به مدت یک هفته روزی یک پاکت کشیده باشم - هنوز این شکلِ بزرگترِ "لغزش" اتفاق نیفتاده است. فقط یک نخ سیگار کشیدم. ذهنتان می گوید:"فایدهاش چیه؟!" سه روز سخت رو از سر گذروندی و حالا همش به باد رفت» مزخرف! هنوز وقت هست. یک پاکت در روز به مدت یک هفته میشود ۱۴۰ نخ سیگار. شما فقط ۰/۷ درصد این راه {۱۴۰ نخ سیگار کشیدن} را رفتهاید.
اگر احساس می کنید گند زدهاید به تصیم و برنامهتان، لازم نیست هدفتان را رها کنید. در عوض، رویکردتان را بازنگری کنید. سه سوالی که در ادامه میآیند میتوانند شما را درباره آنکه چگونه به مسیر خود بازگردید راهنمایی کنند. نمیخواهم همین الآن فقط این سوالها را بخوانید، در این صورت به هیچ وجه کارایی نخواهند داشت. یک کاغذ و خودکار بردارید، تایمر را روی یک دقیقه تنظیم کنید و به سوال ها فکر کنید. پاسخ هایتان را بیابید. اولین سوال از این قرار است:
سوال شماره ۱: چه کار کوچکی می توانید بکنید تا به خود مهربانی نشان دهید؟
در اغلب موارد، ما قصد داریم با ایجاد تغییر خودمان را اصلاح کنیم. بخشی در وجود ما هست که فعالانه دوستش نداریم و تلاش ما برای تغییر، تلاشی برای دوستداشتنی و موردتایید کردن دوباره آن بخش یا در واقع، خودمان است. حتی بدتر، راهبرد ما ممکن است قلدری کردن به خود باشد. استفاده از توهین که احساس شرم را شعلهور میکند. (مثل: خودت رو تکون بده خوک تنبل!). این راهبرد نه تنها بامزه نیست که اغلب سازنده و مفید هم نیست. بسیاری از عادتهای بد صرفا روشهای مقابلهای برای کنار آمدن با احساسات ناخوشایند هستند. با تلاش برای استفاده از شرم در جهت انگیزهبخشی، آتشی که میخواهیم خاموش کنیم را شعلهور میکنیم. یک روش بهتر آن است که با خود مهربان باشیم. یک دقیقه وقت بگذارید تا به سوال بالا پاسخ دهید. چه کار کوچکی می توانید بکنید تا به خود مهربانی نشان دهید؟ این کار میتواند قدم زدن در پارک باشد، یا در آغوش گرفتن خودتان. شاید احمقانه باشد، اما این اقداماتِ مهربانیباخود تفاوت ایجاد میکنند. تنها مطمئن شوید که این اقدامات برای بهزیستی شما مفید باشند.
سوال شماره دو: چه کار کوچکی را میتوانید مرتبه بعدی متفاوت انجام دهید؟
درون هر شکستی برای ایجاد تغییر، درسی نهفته است. اغلب اوقات زنجیرهای از «چیز»ها رخ میدهند و پیش از آنکه بدانیم، بازمیگردیم سر خانهی اول. این میتواند ناامیدکننده باشد، اما دلیل نمیشود که زود کنار بکشیم. در عوض، کلاه کارآگاهی خود را بر سر بگذارید و قدمهای آخر خود را رهگیری کنید. واقعا چه اتفاقی افتاد؟ آن «چیزی» که زنجیره را آغاز کرد، چه بود؟ ممکن است متوجه شوید که حفظ رژیمتان تنها درباره انتخاب بهترین خوراکی سوپرمارکت نیست. ممکن است درباره حفظ ۸ ساعت خواب کاملتان باشد، یا درباره حل تعارض با نامزدتان، یا درباره تماشا نکردن تلویزیون تا ساعت ۲ صبح. بافتار شما اهمیت دارد، زیرا بی وقفه شما را تحت تاثیر قرار میدهد. پس هر زمان لغزش میکنید، در تلاش بعدی چیز متفاوتی را امتحان کنید. دوباره میگویم، لازم نیست بزرگ باشد. می تواند کوچک باشد. یک دقیقه وقت بگذارید و به سوال بالا پاسخ دهید. اگر نیاز به الهام گرفتن و الگو دارید، ممکن است این لیست ایدهها را مفید بیابید.
سوال شماره سه: چه کار کوچکی را هم اکنون می توانید انجام دهید؟
تغییر با متفاوت فکر کردن یا متفاوت احساس کردن آغاز نمیشود.بلکه با اقدامات شما آغاز میشود. بسته به اینکه برای چه تغییری هدفگذاری کردهاید، ممکن است {در ابتدای امر} با این اقدامات جدید احساس بیگانگی کنید. اما همینطور که بیشتر به روش خاصی عمل کنید، بیشتر احساسات و افکار شما از آنها پیروی خواهند کرد. برای مثال، اگر قصد دارید یک برنامه ورزشی را آغاز کنید، ممکن است سخت و معذبکننده بنظر برسد. شاید در گذشته متوجه شده باشید که در زمانهایی که منظم تمرین میکردید، اگر زمانی تمرین نداشتید دلتنگش میشدید. از همان ابتدا دست به اقدام بزنید، بدنتان از این اقدامات پیروی خواهد کرد. پس یک دقیقه دیگر وقت بگذارید تا به سوال بالا پاسخ دهید: چه کار کوچکی را هم اکنون می توانید انجام دهید؟ لازم نیست بزرگ باشد. آنچه اهمیت دارد، این است که به اقدام کردن عادت کنید. قدمهای کوچکی یکی پس از دیگری. و دوباره اگر به ایده نیاز دارید، این لیست اقدامات میتواند مفید باشد.
تغییر بارها و بارها شما را به چالش میکشد. هرگاه خود را در حال لغزش و بازگشت به روشهای قدیمی یافتید، لحظهای زمان بگذارید و در مورد این سه پرسش تامل کنید.
در ظاهر، پایبندی به یک اقدام، به معنی لغزش نکردن است. و بله، شما همین نیت را دارید. اما این نیت تنها زمانی برای شما بیخطر است که راهنمای رفتار باشد. اگر که به دوباره برخواستن نیز متعهد باشید. و همچنین دوباره آزمودن و پشتکار داشتن. لاکپشتی که به آرامی در حال بالارفتن از تپه است تلاش میکند نیروی پیشران خود را از دست ندهد، اما هرگاه پایش لغزید، دوباره تلاش میکند. خرگوش در مواجهه با چنین موقعیتی چرت میزند. لاکپشت باشید، نه خرگوش.
به امید یک سال جدید فوقالعاده.
نویسنده: استیون هیز
مترجمان: امیر تیموری - یاسمن هوشیاری داریان
مطلبی دیگر از این انتشارات
طرز فکر Mindset
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه سوگ بعد از اعلام نتایج
مطلبی دیگر از این انتشارات
تصمیمگیری