طرز فکر Mindset

ما چه طرز فکری درباره هوش و توانایی‌های خود داریم؟ آیا هوش و توانایی‌های ما یک مقدار ثابت است یا انعطاف پذیر و متغیر؟ شکست و موفقیت را چگونه می‌بینیم؟ از شکست خوردن و اشتباه کردن استقبال می کنیم یا می‌خواهیم همواره موفق و پیروز باشیم؟

قطعا دانشمندان تحقیقات بسیاری درباره هوش و استعداد انجام داده‌اند و نظریه‌های علمی بسیاری در این زمینه‌ها وجود دارد. ما در اینجا به این نظریه‌ها نمی‌پردازیم. منظور ما از «طرز فکر»، باورها و نگرش‌های ضمنی و پنهانی هستند که در ذهن افراد و در بستر زندگی معمولی شکل گرفته‌اند.


باور پنهان ما درباره یادگیری و استعداد مشخص می‌کند که چقدر برای حل مساله‌ی ریاضی زمان بگذاریم. اگر باور دارم یادگیری سریع اتفاق می‌افتد و دانش قطعی است. پس زودتر از حل مساله دست می‌کشم. چرا؟ چون باور دارم: «یا بلدم یا بلد نیستم. از قرار معلوم بلد نیستم. اگر ادامه بدم شکست می خورم. پس رها می‌کنم»

اگر باور دارم یادگیری در طول زمان رخ می‌دهد و قطعیت ندارد. زمان بیشتری را برای حل مساله صرف می‌کنم. چرا؟ چون باور دارم:«کمی بلدم و کمی بلد نیستم. اگر ادامه بدم بیشتر یاد خواهم گرفت و شاید روزی مساله حل شود».

شاید در روابط بین‌فردی هم همین‌گونه باشد. باور به ثبات و رکود، انتظار یک رابطه کامل و بی‌نقص را ایجاد می‌کند و باور به رشد و تغییر، ما را پی ساختن رابطه سوق می‌دهد.

خانم کرول دوئک، دانشمند و نویسنده، در کتاب «طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت» تجربه بیش از سه دهه پژوهش درباره باورهای ضمنی و پنهان و اثر آن‌ها در موفقیت را گردآوری و منسجم کرده است.

مطابق نظر این استاد دانشگاه استندفورد، دو الگوی ذهنی یا طرز فکر وجود دارد «ثبات و رکود» و: «رشد و پویایی». عده‌ای باور دارند مقدار مشخص و ثابتی از استعداد و هوشمندی در وجود ما نهاده شده و هر روزو در همه حال،هوشمندی و استعدادمادر حال محک خوردن است. عده‌ی دیگری نیز باور دارند که جهان و اتفاقات پیرامون‌شان، فرصت‌هایی برای رشد و شکوفایی استعداد‌ و هوشمندی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد.

باورهای افراد با طرز فکرهای ثابت و رشد در موقعیت‌ و حیطه‌های مختلف
باورهای افراد با طرز فکرهای ثابت و رشد در موقعیت‌ و حیطه‌های مختلف



طرزفکرها چگونه پرورش می‌یابند؟

طرز فکر «ثابت» چگونه در ذهن ما پرورش می‌یابد؟ آیا همین که به ما بگویند در زندگی به دنبال رشد باش، برای پرورش طرز فکر «رشد» کافی است؟

بنظر می‌رسد مهم‌ترین نقش را والدین بازی می‌کنند. همانطور که دوئک می‌گوید: «مسلما هیچ پدر و مادری با خود این فکر را نمی‌کند که امروز برای تخریب، از بین بردن نتیجه تلاش، متوقف کردن روند آموزش و محدود کردن دستاوردهای فرزندانم چه کنم؟ آن‌ها همیشه به این فکر می‌کنند که حاضر به انجام هرکاری و گذشتن از هر چیزی برای موفقیت فرزندان هستم. اما بسیاری از تلاش‌های آنان پیامدهای زیان‌بار دارد و رهنمودهای یاری‌رسان، درس‌ها و فنونی که برای انگیزه‌بخشیدن به کار می‌برند، پیام درستی به فرزندان نمی‌رساند»

به این مثال‌ توجه کنید: «چقدر زود یاد گرفتی. آفرین!» چه پیامی منتقل شد؟ اگرچه ظاهرا پیام مثبتی ارائه شده و کودک به خود می‌بالد اما چه پیام دیگری را دریافت کرده است؟ «اگر زود یاد نگیرم، لایق تشویق نیستم». همچنین این مثال: «حیف هوش تو نیست؟ درس نخونده این نمره رو گرفتی. درس بخونی که خیلی بهتر میشه». ظاهرا امید بخش است اما در عمل نتیجه‌گیری کودک چیز دیگری است: « بهتره درس نخونم، وگرنه دیگه خارق‌العاده بنظر نمیام».

نمونه‌ای از بازخوردهای مثبت و منفی که می‌توانند طرز فکر رشدی یا طرز فکر ثابت را پرورش دهند
نمونه‌ای از بازخوردهای مثبت و منفی که می‌توانند طرز فکر رشدی یا طرز فکر ثابت را پرورش دهند

نکته این مثال‌ها این است: ستایش هوش و توانایی، انگیزه و عملکرد را مختل می‌کند. چون کودک در برخورد با اولین مانع و شکست احساس شرم خواهد کرد. یا بهتر است بگوییم طرز فکر ثابت را پرورش می‌دهد. پس نباید فرزندان‌مان را ستایش و تشویق کنیم؟ خیر! آنچه منجر به پرورش طرز فکر ثابت می‌شود، بها دادن به هوش و استعداد بعنوان عواملی خارج از کنترل و غیرقابل تغییر است.

در مقابل، ستایش تلاش، استمرار، پشتکار، تحمل شکست و انتخاب استراتژی درست که عواملی قابل کنترل و قابل تغییر هستند، منجر به پرورش طرز فکر رشدی می‌شود. اما چرا والدین کمتر به اینگونه تمجیدها می‌پردازند؟ معمولا ما تمایل داریم خاص و دست نیافتنی بنظر برسیم. ستایش آنچه در کنترل است، یعنی «من و بچه‌ام اونقدرا هم خاص نیستیم». این ترس از معمولی بودن است که مانع ما برای ایجاد طرز فکر رشد می‌شود. در حالیکه طرز فکر رشد از ما و فرزندان‌مان افرادی خاصی خواهد ساخت.



معرفی کتاب

طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت

نویسنده کرول دوئک

مترجم:‌ شهلا ثریا صفت

نشر نوین

نویسنده در سه فصل ابتدایی کتاب، ایده خود درباره طرز فکر را بیان می‌کند. او اینگونه بیان می‌کند که برخی افراد به ذاتی بودن توانایی‌ها و استعدادهایشان یا «طرز فکر ثابت» اعتقاد دارند و برخی دیگر به امکان پیشرفت یا پسرفت خود در زمینه‌های مختلف یا «طرز فکر رشد». برخیهم با توجه به موضوع مورد بحث، عقیده‌شان تغییر می‌کند.

سپس در فصل‌های ۴ تا ۷ مثال‌ها و موقعیت‌های مختلفی را بیان می‌کند تا نشان دهد تفاوت رفتاری و عملکردی افراد مختلف در دو گروه به چه صورت است. در این فصل‌ها طرز فکر در ورزش، کسب و کار، روابط عاشقانه و تعلیم و تربیت شرح داده می‌شود.

در فصل پایانی، «تغییر طرز فکرها»، راهکارهای عملی مطرح وپیشنهاد شده است.

نویسنده حاصل چند دهه فعالیت آموزشی و پژوهشی خود را گرد هم آورده تا زاویه دید جدیدی نسبت به موضوع هوش، استعداد و موفقیت ارائه دهد. خواندن این کتاب برای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان مفید است.