از اسطوره تا افسانه؛ سگسار و بزگوش


سرنوشتش ز ازل بود که در چاه افتد - ور نه یوسف حذر از حیله‌ی اخوان می‌کرد


چکیده
سگسار و بزگوش واژه هایی هستند که هم در آثار حماسی هم در آثار غیرحماسی به کار رفته اند؛ واژه سگسار در اشعار حماسی هم به عنوان اسم مکان و هم به عنوان اسم خاص کاربرد داشته است؛ اسم مکان براي محل سکونت کسانی که سر سگ و بدن آدمی داشته اند و به عنوان اسم خاص نیز براي دیو به کار رفته است. علاوه بر شاعرانی که حماسه سرا بوده اند، دیگر شاعران نیز از واژه سگسار در اشعار خود بهره برده اند. در مورد این دو واژه این پرسشها مطرح است که اولین بار چه کسی این دو واژه را وارد ادبیات کرده است؟ و کاربرد سگسار، در آثار حماسی با آثار غیرحماسی چه تفاوتی دارد؟
براساس پژوهش به عمل آمده، سگسار اولین باردر شاهنامه فردوسی به کار رفته است و تنها منبع ادبی، که از بزگوش نامی به میان آورده نیز، شاهنامه فردوسی است. از دید جغرافیا نیز، وجود مکانهایی به نام سگسار و بزگوش قابل بحث است. همچنین در اشعار حماسی و غیرحماسی « سگسار » تصویر کارکردهاي متفاوتی دارد و معنی و مضمون آن نیز درآثار مختلف دچار دگرگونی و تحول شده است.


معناي سگسار و بزگوش

1. معانی سگسار

معانی مختلفی که از فرهنگهاي معتبر براي واژه سگسار نقل شده است. سگسار هم به کسی که داراي سري مثل سگ بوده گفته شده و هم به انسانهاي حریص، طماع، دنیاپرست و طالب دنیا و گویا اسم منطقه، شهر یا سرزمینی که مردمی با سر سگ و تن آدمی در آن زندگی می کرده اند، نیز بوده است.

دهخدا و صاحب برهان قاطع آنها را دیو نیز می دانسته اند:« یکی از محققان چنین پنداشته است که چون این دیوان از پوست حیوانات و احیاناً سگ و گرگ براي پوشش استفاده کرده اند بدین جهت سگسار وگرگسار یعنی مانند سگ و گرگ خوانده شده اند. »

بعضی نیز آنها را گروهی آدمخوار پنداشته اند.مستوفی در نزهه القلوب میگوید: « جزایر سگساران چند جزیره اند و دراو از سگساران خلقی بی شمار و مردم خوارند.»،« و در آنجا گروه بسیار است و با مردم پیوسته در جنگ باشند.»


در آثار البلاد اخبارالعباد نویسنده روایتی از شخصی آورده که با کشتی به جزیرهاي رسیده و ساکنان آنجا را با رویی چون سگ و بدنی چون انسان دیده است؛ عدهاي از ساکنان آن جزیره ایشان را به خانۀ خود برده و به انواع خوراکی ها از آنها پذیرایی می کنند؛ گوید در آنجا کله و استخوان آدمی بسیار بود. بعد راوي درمیابد که هدف سگسارها از پذیرایی، پروار کردن و خوردن ایشان است؛ به همین دلیل از خوردن غذا خودداری کرده و سگسارها به دلیل لاغر شدن او را نمیخورند؛ راوي از فرصتی که به دست میآورد استفاده کرده فرار میکند.


2-1. معناي بزگوش

از بزگوش در فرهنگ معین، برهان قاطع، واژه نامک و کتب جغرافیایی چون حدودالعالم، البلدان احمد ابن ابی یعقوب، و المسالک و الممالک ابن خردادبه و المسالک و الممالک ابواسحق ابراهیم اسطخري که کتاب هایی کهن در نام مکان های جغرافیایی است، حرفی به میان نیامده است؛ دهخدا نیز به همین اکتفا کرده که «از اشعار فردوسی برمی آید که نام محلی بوده است » بعضی نیز گفته اند که باید « برگوش » یا « ورگوش » باشد.

و همو بهترین مأخذ را یادگار جاماسپ دانسته اند: « گشتاسپ شاه پرسید: که بوم و زمین ایشان: ورچشمان و ورگوشان و... سگسران چگونه است؟ به نیمۀ اورمزدي باشند یا به نیمۀ اهریمنی؟ »
امروزه در دهستان رهال بخش حومۀ شهرستان خوي دهی به اسم بزگوش وجود دارد.
همچنین در 21 کیلومتري جنوب غرب و در قسمت جنوبی سبلان کوه هایی با ارتفاع 3302 متر قرار دارند که به آنها بزغوش گویند که تا حدود دریاچۀ ارومیه کشیده شده است.
با توجه به مواردي که گفته شد در فرهنگها و دیگر کتب معتبر از سگسار و بزگوش معناي یکدست و روشنی ارائه نشده است، اما با توجه به ابیات و موارد دیگري که در پی خواهد آمد، میتوان به نتایجی دست پیدا کرد.


2. شاهنامه و کاربرد سگسار در آن

نه سگسار ماند نه مازندران زمین را بشوید به گرز گران
سپاهی که سگسار خوانندشان پلنگان جنگی نمایندشان
فردوسی


شاید اولین کاربرد سگسار در ادبیات، بیت بالا باشد. این بیت اشاره به مشورت سام با موبدان و پیشگویان دربارة ازدواج زال و رودابه و آینده ایشان دارد که ستاره شناسان به سام نوید میدهند از ایشان فرزندي متولد خواهد شد.
مراد سپاهی از جنگاوران و دیوان مازندرانی است که منوچهر دربارة آنها از سام اطلاعات میخواهد:

وزان گرگساران جنگ آوران وزان نره دیوان مازندران
بپرسید و بسیار تیمار خورد سپهبد سخن یک به یک یاد کرد
برفتم بران شهر دیوان نر نه دیوان که شیران جنگی به بر
که از تازي اسپان تکاورترند ز شیران ایران دلاورترند
سپاهی که سگسار خوانندشان پلنگان جنگی نمایندشان
فردوسی


این گونه که از ابیات صفحه قبل مشخص است سپاه سگساران از آن مازندران است؛ چرا که سام از نرّه دیوان مازندران و شهر دیوان نر سخن میگوید که سپاه جنگجوي آنها را سگسار میخوانند.
به سگسار مازندران بود سام فرستاد نوذر بر او پیام
فردوسی

چو سگسار غرچه چو شنگل زهند - هوا پر درفش و زمین پر پرند
فردوسی
در این بیت از پهلوان نامی غرچه، به اسم سگسار یاد شده است؛ به قیاس شنگل از هند، غرچه اسم مکان و سگسار نیز اسم خاص شخص است.
سگسارها در متون حماسی موجوداتی بوده اند که همواره دشمن ایرانیان به شمار می رفته اند و حتّی گاهی با دیگر دشمنان براي ضربه زدن به ایران همدست می شده اند:
ز بزگوش و سگسار و مازندران
کس آریم با گرزهاي گران
فردوسی




شاهنامه به دلیل اصالت و برتری که بر دیگر متون حماسی داشته بارها مورد تقلید واقع شده است؛ یکی از وجوه تقلید شاعران گرفتن تصاویر و مضامین به کار رفته در شعر فردوسی و به کار بردن آنها در اثر خودشان است؛ کاربرد واژة سگسار به وسیلۀ فردوسی و شاعران حماسه پرداز پس از وي تاییدی بر این امر است. که دو حماسه سراي دیگر (اسدي طوسی و عثمان مختاري) این واژه را با معنا و مضمونی که فردوسی از سگسار ساخته بود، از او گرفته به کامل شدن و پدیداري مضامین بیشتر آن کمک کرده اند.
در متون حماسی سگسار هم به عنوان اسم خاص یک دیو به کار رفته است و هم به معنی محل زندگی دیوان.
شعراي غیرحماسی از سگسار در شعرشان به صورت هاي دیگر چون تشبیه و استعاره بهره برده اند.
از ویژگی هایی که شخصیت سگسار را در ادب حماسی ساخته است مثل پلیدی، تندخویی،
خونخواري و کشتن، حرص و طمع، آدمخواري و ...دست به گسترش معنایی و مضمون سازي زده اند.

همه پشت ایشان به کاموس بود
سپهبد چو سگسار و فرطوس بود
فردوسی

مشخصات سگسار در شاهنامه


فردوسی سگساران را دیوهایی جنگجو، بسیار سریع و دلاورتر از ایرانیان به تصویر کشیده است؛ این تصاویری که فردوسی از سگساران ارائه میکند، رفته رفته در شعر اسدي طوسی و عثمان مختاري با صفات بیشتر و کامل تري شکل میگیرد. فردوسی در مورد محل زندگی سگساران مشخصات دقیقی ارائه نمیکند؛ خواهیم دید که اسدي طوسی این کار را انجام داده است.

گرشاسب نامه و کاربرد واژة سگسار در آن
سپاهی که سگسار خوانندشان
دلیران پیکار دانندشان
اسدي طوسی


اسدي طوسی فقط یک بار به عنوان اسم دیو ازسگسار نام برده سپس به توصیف آن پرداخته است.
سپاهی که سگسار خوانندشان
دلیران پیکار دانندشان
چو غولانشان چهره چون سگ دهن
بسان بزان موي پوشیده تن
سپاهی به دندان گراز و به دو گوش پیل
به رخ زرد و اندام همرنگ نیل
اسدي طوسی

اسدي توصیف های ارائه شده خود از سگسار« سپاهی که سگسار خوانندشان » را بعد از مصراع می آورد که برگرفته از خود فردوسی است. فردوسی نیز دو بیت بعد از همین مصراع، به توصیف این موجودات می پردازد. اما توصیفی که اسدي از سگسار دارد از فردوسی دقیق تر و بیشتر است. فردوسی به ذکر همین نکته که سگساران دیوهایی جنگجو، بسیار سریع و دلاورتر از ایرانیان بوده اند، اکتفا کرده است؛ اما اسدي همان گونه که اشاره شد توصیف دقیق تری از ظاهر، دلیری و ... سگساران ارائه میدهد:
«سگسارها موجوداتی با چهره هایی شبیه به غول و با دهنی پوزه مانند بوده اند که رویی زرد و اندامی تیره رنگ و پر مو با دندانهایی تیز چون گراز داشته اند و گوش هاي آنها چون فیل بلند بوده است؛ همچنین این دیوان در رزم، دلیر و جنگاور بوده اند.»

اسدي به آدمخوار بودن و خوي وحشی سگساران نیز به دقّت اشاره میکند:
بسان گرازان بر اندام مرد
به دندان بدرند درع نبرد
ربایند مرد از بر زین چو دود
خورندش هم اندر زمان زنده زود
یکی سرش کندي یکی دست وپاي
بخوردندي از پیش صف هم به جاي
برین گونه کردند رزمی درشت
از ایرانیان چند خوردند و کشت
اسدي طوسی


اسدي موجوداتی را به تصویر میکشد که وحشیانه لباس جنگی ایرانیان را با دندان از هم
میدرند و ایشان را زنده زنده به دندان کشیده، دست و پایشان را کنده میخورند. آدمخوار بودن
سگسارها از اسدي به بعد مورد توجه قرار می گیرد. قبل از این گفته شد که در نزهت القلوب و آثارالبلاد و اخبارالعباد نیز که بعد از گرشاسپ نامه نگارش یافته اند- به آدمخوار بودن سگساران اشاره شده است.
فردوسی خالق موجودي بوده که اسدي و عثمان مختاري به تکمیل آن پرداخته اند و بعدها
منشأ تصویرسازي شعراي غیر حماسی گشته است.


شهریارنامه و کاربرد واژة سگسار در آن


عثمان مختاري غزنوي در کتاب شهریار نامه در قسمت رسیدن شهریار به بیشۀ هشتم و جنگ او با بوزینگان از سگسار اسم می برد که مشخص است اسم یکی از دیوهاست:
یکی دیو وارونه سردارشان
همه رهزنی هست کردارشان
مر آن دیو را نام سگسار شد
که شیر از نهیبش در آزار شد
سرش بر طریق سر سگ بود
ستمکاره و زشت و بدرگ بود
مختاري غزنوي
در ابیات زیر زنجان - بوزینه ای که در بند شهریار بود و شهریار او را آزاد کرد - که حال در زمره لشگریان شهریار است خطاب به سگسار گوید:
تو را نام اگر دیو سگسار شد
به کین نام من شیر کردار شد
مختاري غزنوي


کاربرد بزگوش در شاهنامه


بزگوش سه بار در شاهنامه به کار رفته، ابیاتی از شاهنامه که در آنها بزگوش آمده، به شرح زیر است:
وزان روي بزگوش تا نرم پاي
چو فرسنگ سیصد کشیده ز جاي
فردوسی

اولاد در پاسخ پرسش رستم که جاي دیو سپید، پولاد غندي، بید و محل زندانی شدن کاووس را میپرسد بیت بالا را میگوید.
بیت زیر در شاهنامه بعد از بیت بالا آمده و ادامۀ همان نشانی دادن اولاد به رستم است:


ز بزگوش تا شاه مازندران
رهی زشت و فر سنگ هاي گران
فردوسی

ز بز گوش و سگسار و مازندران
کس آریم با گرزهای گران
فردوسی

متحقق: محمدجواد عرفانی بیضائی


امیدوارم که این اطلاعات برایتان مفید بوده باشد.
اگر نظر، ایده و پیشنهادی دارید برایمان ارسال کنید.
لطفا این پست را برای دوستانتان که علاقمند به این موضوع هستند بفرستید.

گروه هنری خیال و خط