نقش شریک در شروع کار

چند سالی بود که از هر فرد موفق درباره شریک میپرسیدم اکثرشون جواب میداند در شروع کار سمتش نرو

این حرف را هم از بعضی از مدیران شنیده بودم که صاحب چندین مجموعه بزرگ بودند و هم داخل کتاب ها بهش اشاره کرده بودند

اما بعضی حرف هاشون با هم متفاوت بود مثلا یکی میگفت با فامیل شریک نشو یکی دیگه میگفت با دوست شریک نشو و…اما از آنجایی که من روی حرفم اصرار داشتم که شریک خوبه و حضورش در شروع کار لازمه چند سال عمرم را به باد دادم تا به حرف اونها برسم .

مقصر ذهنیت قدیمم بود چون اولین کاری که شروع کردیم سال 95 بودش که با یکی از دوستانم استارت خورد و هیچ موقع یادم نمیره که اون شریکم همیشه از من پیگیرتر بود و در اکثر فرایند ها اون بود که نمیذاشت کار عقب بمونه ،در اون کار همه مراحل کار از جمله چاپ تراکت،پخش تراکت،خرید،اجرا،پشتیبانی توسط خودمون دوتا انجام میشد و اکثر تصمیمات ساعت 10 شب گرفته میشد و فردا صبحش ساعت 8 اجرایی بود حتی اگر یک نفرمون هم حضور نداشت

این ذهنیت باعث شد که از همان موقع به دنبال شریک های بیشتری در حوزه های دیگر باشم و شروعش هم از مابقی دوستام بود به طوری که به همشون اعلام کردم یا باید کسب وکار شراکتی راه اندازی کنیم یا دیگه رفیق من نیستید اما هیچ کدوم مثل اولی نشد چون هیچ استمراری داخلش دیده نمیشد .

بسیاری از افراد تجربه های متفاوتی از شراکت دارن اما اکثرا از همان جمله معروف استفاده میکنند که میگه

**اگر شریک خوب بود،خدا هم یکی رو شریک خودش میکرد**

?

در پیدا کردن شریک بعضی دیدگاه ها وجود دارد که چندتاشون رو برسی میکنیم:

1-شریک باید مکمل ما باشد نه این که همانند خودمون

این موضوع را در اکثر مجموعه ها میتوان مشاهده کرد به طوری که چند نفر که دانش مشابه یکدیگر دارند با هم شریک میشوند اما در هر پروسه کاری به جای پیش بردن کارها زمانشان را صرف قانع کردن همدیگر و سنگ اندازی میکنند اما اگر به جایش افراد هر کدوم در حوزه های مختلف مربوطه ماهر بودن این درگیری ها کمتر رخ میداد و در اکثر مواقع سرعت پیشرفت بیشتر میشود.

مثلا در یک مکانیکی به جای اینکه شریک ها همه دست به آچار باشن میتوان با شناسایی ضعف ها همانند مدیریت ، بازاریابی و .. شریک های متنوع و مکمل خودمون را شناسایی کنیم.

2- با فامیل شریک نشو

تعداد شرکت های خانوادگی امروزه کم نیست اما آمارها نشون میدن که تعداد منحل شدن مجموعه به دلیل درگیری میان شرکا از این نوع زیاد است.

دلیلش رو هنوز نفهمیدم اما گمونم به علت حرف هایی که تو فامیل میچرخه باشه

3-با شریکت صمیمی نشو

برخی افراد میگن از زمانی شرکت سست شد که با شریکمون صمیمی شدیم و فضا از حالت کاری خارج شد در این صورت تعهد ها کم میشود و مسیولیت پذیری هر یک کاهش میابد.

4-در شروع کار به دنبال شریک نرو

اکثر کسب وکار ها با یک ایده شروع میشود که در ذهن یک نفر کاملا شفاف هست اما تا زمانی که اجرایی نشده حضور افراد کنارمون درست نیست چون اون افراد نمیدونن در ذهن ما چی میگذره حتی اگر کاملا آنرا شرح داده باشیم

در این صورت تجربه ثابت کرده که حضور دیگران نه تنها تسهیل کننده نیست بلکه باعث کند شدن عملکرد میشود

منظورم از این حرف ها این نبود که بگم شریک کلا خوب نیست اما کسب وکار شوخی بردار نیست و حضور افراد بیهوده کنارمون میتونه کل کسب و کار را نابود کنه یا به قیمت نابودی یک طرح و ایده میشه که ممکن بود ورق زندگیمون رو عوض کنه

به نظر من خصوصیات مهم شریک شامل:

پایبندی به حرف
استمرار داشتن
هدفمند بودن
صداقت
انگیزه
تعهد
نظم

در بسیاری از موارد دیده شده که در شراکت هایی که افراد پول وارد نکرده اند هیچ تمرکزی روی مجموعه ندارند و فقط خواستن که اسمشون اونجا باشه و تمرکزشون در کار های خودشونه و کار شما احتمالا الویت دهم باشه در این صورته که شما چند سال درجا میزنی چون منتظر دیگرانی

در آخر باید بگم که شریک خوبه اما به شرطی که تمام زوایا برسی شود وبدونیم چه کسانی را شریک خود میکنیم

مهمه که فرد شریک مثل خودمون حاضر باشه از همه چیزش بزنه و متمرکز روی اهداف مشترک باشه

اما متاسفانه باید درصف پیدا کردن این نوع شریک ها بگم که *گشتم نبود نگرد نیست*

به امید روزی که الکی پیشنهاد شراکت کسی رو قبول نکنیم چون اگر فقط حرف باشیم زمان دیگران را تلف کرده ایم.