فعال در بازاریابی محتوایی
خلاصه ای از کتاب انسان خردمند
نام کتاب: انسان خردمند
نویسنده: یووال نوح هراری
نشر نو
پیش نکته: هنوز نمیدانم نحوه درج نیم فاصله در ویرگول چگونه است. لطفا راهنمایی کنید
آنهایی که خوره کتاب هستند حتماً این کتاب را پیش از ممنوعیت تمام کردهاند و دارند دو اثر دیگر #یووال_نوح_هراری که تازه به بازار کتاب آمده را میخوانند. فارغ از اینکه چقدر ادعاهای این کتاب مستدل و مستند است و فارغ از اینکه ریزنکته های نویسنده با عقل و وجدان همخوانی دارد یا نه باید گفت انصافاً قلم استوار و تاثیرگذاری دارد و انصافاً ترجمه ی خوبی دارد. فصل به فصل این کتاب با سبک این نویسنده جادوگری میکند، آدم را به شگفتی وادار میکند و بعید نیست خیلی ها همان موقع روی پا بایستند و نیم ساعت کف بزنند
نویسنده به موضوع تکامل بسیار پایبند است و علاقه زیادی به پذیرش موضوع #خلقت ندارد. با این استراتژی دنبال رابطه ی میان تاریخ و زیستشناسی است، عدالت در تاریخ را به چالش میکشد و موضوع خوشبختی انسان را با این رویکرد به میدان می آورد که آیا واقعاً انسان خوشبخت است؟ و خوشبختی چیست؟
اوخوشبختی بشر را در بخشهای پایانی کتاب به زیبایی به چالش میکشاند. چشم در چشم خواننده ی کتابش می اندازد و میپرسد «آیا اکنون خوشبختتریم؟ آیا از ثروتی که بشر در طی پنج قرن اخیر به دست آورده است میتواند به خرسندی جدیدی تعبیر شود؟ آیا کشف منابع بیپایان انرژی ذخایر بی پایانی از نعمتها را به روی ما گشوده است؟ عقبتر برویم و ببینیم آیا هفتاد و چند هزارهی پرآشوب پس از انقلاب شناختی دنیا را مکان بهتری برای زندگی کرده است؟ آیا مرحوم نیل آرمسترانگ که جای پایش بر کره عاری از باد ما سالم مانده است، از شکارگر – خوارکجوی بینام و نشانی که ۳۰هزار سال قبل اثر دستش را بر روی دیواری در غار شووه باقی گذاشت سعادتمندتر بود؟ اگر نبود پس فایده به وجود آمدن کشاورزی و شهرها و خط و سکه و امپراتوری ها و علم و صنعت چه بود؟ »
او مغز انسان را هم مورد عنایتی جالب قرار میدهد. حتی در مقایسه با نئاندرتالها، اندازه ی مغز انسانها ملاک قرار میدهد. او میگوید: همه گونه های انسانی، علیرغم تفاوتهای زیادشان، چند ویژگی مشترک دارند که آنها را از موجوات دیگر متمایز میکند. بارزترین ویژگی این است که انسان، در قیاس با سایر جانداران، مغز فوقالعاده بزرگتری دارد.
همان اوایل چاپ کتاب بود که آن را از طریق اپلیکیشن طاقچه خواندم. هر روز در مسیر رسیدن به محل کار و هرشب تا رسیدن به خانه صدای واژه های #یووال_نوح_هراری در گوشم بود. گاهی نزدیک بود فراموش کنم به ایستگاه رسیده ام. گاهی هم جدی جدی فراموش میکردم و در قطار مترو جا میماندم. واژه هایی که گاه موجی از ناامیدی و پوچی را انگار که القا میکرد. برای همین صبحها باید کمی روی ذهنم کار میکردم تا خود را بازیابی کند.
نویسنده چالشهای زیادی را از رفتار انسان خردمند پیش میکشد و رفتار او را در قرون اخیر با رفتار اجدادِ خوراکجوی او مورد مقایسه قرار میدهد. پرخوری انسان این روزها را به این شکل زیر سؤال میبرد که انسانها دراین زمانه اینقدر که از چاقی و اضافه وزن میمیرند، از گرسنگی نمیمیرند حال آنکه هزاران سال پیش داستان، چیز دیگری بود.
او دامنه ی این چالشها را به اموری چون پول، اعتبار، دموکراسی ادیان، امپراتوریها، شبکه های تجاری و نهایتاً علم نیز میکشاند و میگوید: «متاسفانه حاکمیت انسان خردمند بر زمین تاکنون چندان حاصلی به بار نیاورده است تا به اعتبار آن بر خود ببالیم. ما محیط اطرافمان را تحت کنترل درآوردهایم، محصولات غذایی را افزایش دادهایم، شهرها ساختیم، امپراتوریها برپا کردیم و شبکههای تجاری گسترده ایجاد کردیم. اما آیا توانستیم از میزان رنج در جهان بکاهیم؟ بارها ثابت شده است که افزایش دائمی قدرت بشر لزوماً به رفاه آحاد انسانهای خردمند نینجامیده است و منجر به فلاکتی غیرقابل تصور برای موجودات دیگر شده است»
نویسنده مرثیه ای هم میخواند. او ماجرای جفای انسانها بر حیوانات را به زیبایی به تصویر میکشد و انسان هایی که دارند بر سرمیز شام در مورد درستکاری و انسانیت حرف میزنند را نهیب میزند که این غذایی که میخوری با رنج گوسالهای دست شده است که از وقتی به دنیا آمده از مادرش جدایش کردند و در جایی که فقط میتواند بایستد تا آخر عمر حبسش کردند.
او در بخشی ازاین مرثیه میگوید: و سرانجام، فقط در صورتی میتوانیم به خاطر دستاوردهای بیسابقه انسان خردمند امروزی به خود ببالیم که سرنوشت تمام موجودات دیگر را کاملاً نادیده بگیریم. بخشهای زیادی از نعمات مادی که به آن فخر میفروشیم و از ما در مقابل بیماریها و قحطی محافظت میکند به بهای شکنجه و قربانی شدن میمونهای آزمایشگاهی، گاوهای شیرده، و مرغهای تسمه نقاله ای به دست آمده است. در طی دو قرن اخیر، ده ها میلیارد از آنها قربانی نظامی از استثمار صنعتی بودهاند که قساوتش در تاریخ سیاره زمین بی سابقه بوده است. اگر فقط یک دهم آن چه را فعالان حقوق حیوانات مطرح میکنند بپذیریم، پس چهبسا کشاورزی صنعتی مدرن بزرگترین جنایت تاریخ باشد.
تاریخ مختصر بشر، واقعاً به اختصار بیان شده است. از انقلاب شناختی گرفته تا انقلاب کشاورزی و انقلاب علمی. از زمانی که بشر به دنبال خوراک بود تا زمانی که به دنبال پر کردن یخچالش از انواع غذا و بستنی و نوشابه. از زمانی که نئاندرتالها را نابود کرد تا زمانی که با انقلاب علمی دریاها را شکافت و بومیان را به خاک و خون کشاند و به بردگی گرفت. از زمانی که پول را جایگزین طلا کرد تا زمانی که بانکها بر اقتصاد حاکم شدند.
تکامل بخش انقلاب علمی واقعا برای ما خواندن دارد به شرط اینکه هوس نکنیم که #چرخ را برای هزارمین بار اختراع کنیم که آنهم نهایتاً مستطیل از آب دربیاید! به شرط آنکه ادای علم را درنیاوریم! او در این بخش تفاوت اروپاییها در زمانی که با ابزار علم به کشف زمینهای جدید پرداختند را با چینیها و ایرانیها در پرداختن به «علم» میداند.
او به خوبی بیان میکند که سرمایه گذاری بر روی علم، چگونه کشتی ها را روی اقیانوسها به حرکت درآورد و آدمی راکه چندین هزار سال پیش روی خشکی از گرسنگی جان میداد، روی دریا به جان گرفتن واداشت.
کتاب در پایان راه کمکم نیم نگاهی با آینده میاندازد. به جایی که ممکن است در آینده اتفاقات عجیبی توسط انسان خردمند رخ دهد. به طور مثال این احتمال مطرح میشود که شرکتهای بیمه بر اساس علم ژنتیک، رفتارهای احتمالی ما را تخمین میزنند و هرکه پرخطرتر باشد، باید حق بیمهی بیشتری پرداخت کند و اینکه چه بسا با دست بردن در ساختار ژنتیک همه ی موجودات دستخوش تغییرات بر اساس نیازها بشوند! چیزی به نام ساخت اَبَر انسانها و نهایتا به وجود آمدن تبعیض ژنتیکی.
آنچه من فهمیدم این است که نویسنده دغدغه ی خود را نوشته است و شاید این دغدغه ناامیدی و ناخرسندیِ او از #انسان_خردمند است. حالا چقدر این دغدغه ها مبتنی بر دیتاهای درست و مستند است، آن را نمیدانم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جایی که خرچنگها آواز میخوانند
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگهبانان
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه ای از کتاب هیلاری کلینتون؛ به نام انتخابهای سخت