محتوای کوتاه
خلاصه ای از کتاب طرز فکر
طرز فکر
نام کتاب: طرز فکر
نویسنده: کارول دوک
نشر نوین
منبع استفاده شده جهت خلاصه نویسی: اپلیکیشن "کتابراه"
خلاصه ای کوتاه و گذرا از این کتاب طی 14 بند ذیل ارائه میشود. این خلاصه شما را از تهیه ی کتاب بی نیاز نمیکند؛ بلکه برای فهم بیشتر مطالب ضروری است کتاب را تهیه کنید.
1- روح حاکم بر کتاب این است که باید تلاش کرد. استعداد و توانایی ژنتیکی و مهارتهای اولیه جای خود اما آنچیزی که مهمتر از همهی اینهاست «تلاش» است. نویسنده بر حرف خود هم ایستاده و این کتاب را با تلاشی چندساله نوشته است.
2- دکتر کارول دوک میخواهد به خواننده اش بگوید که چگونه قابلیتهایش را عملی کند. نکته مهم کتاب در این است که نویسنده یافتههای دقیق خود را به اشتراک گذاشته است و نه سخنانی موهوم، بر اساس هیچ! مطالب این کتاب بر اساس داستانهایی واقعی است. این داستانها سپس توسط نویسنده تحلیل شده است و از همه ی آنها نتیجه مشخصی گرفته شده است.
3- او کتابش را با مثال پسربچه ای آغاز میکند که هیجانات او را ثبت کرده بود. آن پسر یک ویژگی داشت و اینکه عاشق چالش بود. وقتی پازلهای سختی به دانشآموزان ارائه شده بود، بر خلاف دیگران او مسیر را تا آخر رفته بود و کار را بر اساس «تلاش» تمام کرده بود.
4- دکتر کارول دوکدر علاوه بر حصول نتیجه به وسیله «تلاش» میگوید: ویژگیهای انسان، مانند مهارتهای فکری نیز با تلاش قابل پرورش است. او اعتماد بیش از حد به IQ را به چالش میکشد و با یافته های خود توصیه میکند نه تنها در امر استخدام بلکه در امر تربیت کودک نیز روی موضوع تلاش تمرکز کنید. با تلاش همه چیز به دست میآید.
5- کتاب میگوید: اخذ نمره پایین در یک درس به معنای این نیست که شما بی استعداد هستید بلکه تنها دلیلش عدم تلاش شماست. این روحیه ی تلاشگری در همه چیز قابل توسعه است؛ مثل جریمه نشدن! تمرکز و توجه و نگرش شما در مورد جای پارک خودرو چگونه است. مراقبت مجدانه دارید که جای مناسبی پارک کنید یا باری به هرجهت همه جا پارک میکنید و به هرشکلی رانندگی میکنید و مبالغ زیادی جریمه پرداخت میکنید؟!
6- وی بر همین اساس یک مدلی تعریف میکند تحت عنوان «طرز فکر رشد» و اصولا آدمهای کتاب او به دو دسته تقسیم میشوند. آنهایی که دارای «طرز فکر رشد» هستند و آن هایی که دارای «طرز فکر رشد» نیستند. (طرز فکر ثابت)
سپس پلی به نگرش افراد نسبن به خودشان میزند و آنها را وادار میکند که بدانند با داشتن «طرز فکر رشد» و نگرشی مبتنی بر این مدل ذهنی، میتوانند خود را ارتقا دهند.
او حتی محققان خلاقیت را طی یک نظرسنجی میان 143 نفر با خود همنظر اعلام میکند. نویسنده میگوید پشتکار و مقاومت بر طبق نظر آن 143 نفر، میتواند دستاوردهایی مبتنی بر خلاقیت داشته باشد.
7- کارول دوک میگوید: زمانی که وارد طرز فکری میشوید، وارد جهان جدیدی شده اید. در جهانی که صفات ثابتی دارد، موفقیت یعنی اثبات هوش یا استعداد و به اثبات رساندن خودتان. در جهان دیگری که ویژگی های در حال تغییر دارد، به معنای ارتقای خودتان برای یادگیری چیزهای جدید میباشد... در یکی از این و جهان شکست به معنای وجود موانع... اما در دنیای دیگر شکست به معنای نرسیدن به آن چیزهایی است که برای شما ارزشمند بوده و به معنای استفاده نکردن از توانایی هایتان است. در جهان اول تلاش چیز بدی است و در جهان دیگر تلاش آن چیزی است که باعث میشود باهوش یا با استعداد شوید.
8- نویسنده در کتابش نقل قول جالبی از یک جامعه شناس برجسته –به نام بنجامین باربر- میکند: «من، جهان را به ضعیف و قوی یا موفقیتها و شکستها تقسیم نمیکنم... جهان را به یادگیرندگان و غیر یادگیرندگان تقسیم میکنم» تلاش برای رسیدن به هدف، تلاش برای یادگرفتن، تلاش برای ارتقا توانایی ها، تلاش و تلاش و تلاش آنچیزی است که این کتاب به خواننده خود الهام میکند.
9- نویسنده درجای دیگری از کتابش میگوید: گاهی اوقات افراد دارای طرزر فکر رشد، خود را تا آنجایی توسعه میدهند که کارهای غیرممکن را انجام میدهند. در سال 1995 بازیگر، کریستوفر ریو، از اسب افتاد. گردنش شکست و به خاطر قطع نخاع به طور کامل از گردن به پایین فلج شد و پزشکان از او ناامید شدند اما او با برنامه ورزشیِ سخت، خود را بازیابی کرد؛ مغزش برای اعضاء بدنش سیگنال فرستاد و فصل جدیدی برای درمان بیماران نخاعی گشود.
10- این کتاب پر از داستانهای واقعی است. داستان آدمهایی که با تکیه بر استعداد و غرور همه چیز را خراب کردهاند و آدمهایی که با تکیه بر تلاش، دوباره همهچیز را از نو ساخته اند. یکی از مثالها جالب این کتاب دونده ای است به نام ویلما رودلف سریعترین دونده زن. نویسنده میگوید که او کودکی نارس بوده است و همیشه بیمار! در چهارسالگی به خاطر ذات الریه و فلج اطفال در آستانه ی مرگ قرار گرفت اما هرچه بود تقدیر خداوند بر مرگ او رقم نخورد. او از هشت سالگی با شور و نشاط به دنبال درمان فیزیکی بود. در دوازده سالگی توانست راه برود و بسکتبال و دو میدانی را شروع کرد. او گفته بود «میخواهم به عنوان یک زن سختکوش شناخته شوم» که شناخته شد.
11- نویسنده که استاد روانشناسی دانشگاه استندفورد است در جایی از کتابش اقدام به تعریف موفقیت میکند. او میگوید افرادی با طرزفکر رشد، موفقیت را در تلاش و یادگیری و پیشرفت میدانند اما کسانی که طرز فکر ثابت دارند موفقیت را برتری بیچون و چرا تلقی میکنند.
12- نویسنده موضوع طرزفکر رشد را فقط در ورزش و موفقیت و مدیریت محدود نمیکند و پای عشق و عاشقی را هم وسط میکشد. او میگوید مسیر عشق واقعی هموار نیست اما با نگرش تلاش، به آن هم میتوان رسید. او از خودش و شکست عشقیاش شروع میکند. سپس با مثالی از افراد دیگر میگوید آنهایی که طرز فکر ثابت دارند خیلی سریع شکست عشقی را به نفرت و حتی آسیب زدن به طرف مقابی میکشانند اما آنهایی که طرز فکر رشد دارند، فراموش میکنند و میبخشند و فضای جدید و بهتری میسازند. آنها نه تنها خود را تحقیر شده نمیدانند که برای فرد مقابل آرزوی موفقیت میکنند.
13- او در مورد زندگی و مراقبت از زندگی بر پایه ی تلاش، جمله ای کلیدی را بیان میکند. او درباره زوج موفق و زندگی خوب میگوید: «آنها پس از آن برای همیشه خوش و خرم زندگی کردند» وجود ندارد بلکه بیشتر شبیه این است «آنها پس از آن همیشه با خوشحالی تلاش کردند»
14- در یک سوم پایانی کتاب، موضوع تعلیم و تربیت فرزندان پیش کشیده میشود. نویسنده تمام تلاش خود را میکند که بگوید فرزندان خود را تلاشگر و با طرز فکر رشد تربیت کنید. آنها را نه به خاطر استعدادهای ذاتی شان بلکه به خاطر تلاشهایشان تشویق کنید. مثلاً اگر فرزند شما آنقدرها هم با استعداد نیست اما با تلاشِ زیاد، نمره 60 گرفته بسیار با ارزشتر است اگر با هوش و استعداد بیشتری بود و بدون تلاش 70 میگرفت.
مطالعه ی این کتاب را توصیه میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خبر خوب اینکه: شاید نخوانیم اما کتاب میخریم
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه ای از کتاب انسان خردمند
مطلبی دیگر از این انتشارات
جایی که خرچنگها آواز میخوانند