مدتیست که روح من .. چنان چون خیال من تهیست ..
الاناس ک بزنم قید هر چیو ک هس 🚶🏻♀️
حس میکنم رسیدم تهِ خط و آرزوهام رفتن بر باد ! ..
زندگی ی کاری کرده باهام که هیچی جز عوضی بودن نمونده که دلم بخاد ..
همه چی جز خستگیِ دائمیِ جونم و زندگیم رفته از یاد ..
روحم میخاد پر بزنه ، دلش میخواد رها کنه ، دیگ واقعن بشه آزاد ..(:
هی نگه دار زندگی! یکم فرصت بده روحم با بدبختیات راه بیاد ! ...
چته انقد تند میری؟ میترسی توعم دیگ ع من خوشت نیاد؟!:)
اینهمه مسخرهبازیو ذهنم دیگ هضم نمیکنه ، دیگ دارع بالا میاد ...
یکی تو سرمه هی سیلی میزنه بهم ، رو سرم میزنه جیغ و داد ..
: که هی دخترک بیچاره ب خدت بیا ، یه نگا بکن به این بدبختیات ...
داری به آتیش میکشی همه چیو ، دارن دود میشن تک تکِ آرزوهات ! ..
جز یه مشت خاکستر ، یه آهِ سراسر افسوس، از این دنیا هیچی نمیمونه برات ..! :)
بشین و تماشا کن سوختنو .. اگه دلت میخواد همینجوری بمونه دنیات ..
قلمتو بردار و بنویس از خوشبختیات ..
از اون رنگِ نگات ..
بنویس برای نبضِ تندِ رویاهات ...!
دست بردار از مزخرفیات ..🚶🏻♀️
بنویس برایِ مظلومیتِ هر شبِ اشکات ..
میتونی دختر ! فق کافیه تو یکی دلت بخاد :))
پ.ن : میخام رپ بگم باش.. شعره خوبی شد برای رپ خوندن :/😂
مطلبی دیگر از این انتشارات
پراکنده جات ؟!🤔
مطلبی دیگر از این انتشارات
تابستانی به رنگ زانادو
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک هفته مانده به کنکور آبله گرفتم!