نمیدانم نمیدانم، نمیــــــــــــــــــــدانم

درخت تو گر بار دانش بگیرد آخرش پشیمانی است! (کش رفته شده از یکی از کاربران ویرگول اگر میشناسید آدرس بدهید برای استناد کردن عکس به نویسنده :) )
درخت تو گر بار دانش بگیرد آخرش پشیمانی است! (کش رفته شده از یکی از کاربران ویرگول اگر میشناسید آدرس بدهید برای استناد کردن عکس به نویسنده :) )


کنکور مثل بازی ماروپله هست و اون تاس. اون تاس سرنوشت ساز... فقط کافیه یه مار نیشت بزنه از خونه ۹۷ پرت بشی به خونه ۲ :/ کنکور هم همین هست.

واقعا این نمایش تهوع آور (عاریه گرفته شده از علیرضا) کی میخواد تموم بشه نمیدونم، خوشی های بعد آزمون فقط برای روز های اول و دوم کنکور بود بعدش یک مقدار ماده قهوه ای در شریان های ذهنی من تزریق کردن:

  • اعلام نمرات نهایی
  • اعلام نتایج اولیه
  • تراز های اردیبهشت و تیر
  • تراز سوابق تحصیلی
  • کوفت
  • زهر مار
  • انتخاب رشته
  • مرض...

دقت کرده باشین انتخاب رشته اینجا بولد هست. مسئله ای که بیش از هرچیزی داره حال من رو بهم میزنه، ینی دلم میخواد اون کسی که رشته های تاپ رو در این مملکت معرفی کرد رو برم از قبر بکشم بیرون همین کیبورد رو ...

دیگه انقدر چرت و پرت شنیدم که دیگه دستم به قلم نمیره هر باری که خودم رو پیدا میکنم و کامبک میزنم و انگیزه میگیرم این ماده قهوه ای به شیوه ای جدید وارد جریان ذهنی من میشه که الان بحث حساس (شاید) انتخاب رشته هست.

من از الان میدونم که مثلا پزشکی و دندان و دارو رو نمیارم (بابا جمع کنین جان عزیزتون، من تعصب رشته ای ندارم ولی چیزی که داره قرن ۲۱ ام رو میسازه علوم پایه هست نه رشته های مصرف کننده ولی کو گوش شنوا!)

گیریم که بازار کار به اصطلاح وجود نداره دلیل عمده قشر بیکار فرار از خدمت مقدس سربازی (بخوان بیگاری) هست. بی توجهی به رشته های مادر واقعا جالبه از طرفی یه عده که اعضای درجه ۱ اطرافیانم هم باشن احساس میکنن که فرد که پزشک شد دیگه یک عدد قرص نان در ۱۲ کیلوگرم روغن هست :/

من از ناسیونال ها متنفرم بقیه گرایشات هم هستن که اسمشون رو نمیدونم ولی از اونا هم متنفرم نه به خاطر اینکه من دارم (شاید) حق میگم نه. به این خاطر که ... (بیان نمیکنم).

میان نوشت : همه دارن اوشین تماشا میکنن اما تیتراژ این فیلم... آه حس غریب و غمناکی داره بوی سرمای پاییز و صدای باد و باران، یک نفر بد اخلاق بر سر شما در حال دیکته، ساعت ۱۱ شب و شما هم کنار بخاری در حال عرق کردن از استرسی که بخاطر نوشتن روی زمین مضاعف میشود [=تجربیات تلخ سال های اولیه دبستان]




قبلا فکر کنم گفته بودم که این ذهن خسته من در حال فرو ریختن هست. امروز هم یکی از پایه های باقی مانده اون فرو ریخت، نمیدانم این انتخاب رشته چگونه قرار است مرا در هم بکوبد. نمیدانم واقعا نمیدانم.

خطاب به هیچ‌‌کس (نه شخصِ هیچ‌کس که خواننده هست، یک هیچ‌کس یا هیچ‌کس های دیگر):

ای بی‌خردان همه اینها برای من نوشته شده اند،‌ نه شما!
پس از این پس دلیلی نمیبینم که آنها را برای شما بازگو کنم «Last Chemist»


The one who never betrayed me was my mind born gf, always with me, assisted, listened and grew up with me. Not you.

پ ن : فاقد اهمیت.


کانال تلگرام :‌

( ノ ゚ー゚)ノ @MyDifferentNameChannel \(゚ー゚\)