بحثی درباره نظریه تکامل
نویسنده: عطیه لاجوردی 97 شیمی کاربردی
به نام خدا
یکی از نظریههای مهم انسانشناسی نظریهی چارلز داروین بود که تکامل را به عنوان تغیر نسلها تعریف کرد؛ ایدهای که میگوید گونهها در زمان تغییر میکنند و گونههای جدیدی را به وجود میآورند و دارای یک وجه مشترک هستند. وی معتقد بود که منابع در طبیعت محدود هستند و همین انتخاب طبیعی موجب میشود که جمعیتها سازگار شوند؛ یعنی با گذشت زمان برای محیط خود مناسب شوند.
همانطور که بزرگان شعر و ادب فارسی تاکنون به بحث تکامل پرداخته اند، در مییابیم که بحث تکامل از موضوعات مهم تلقی میشود. نخستین آشنایی فارسی زبانان با نظریه تطور و تبدل انواع ــ که در زبان فارسی مسامحتاً به نظریه تکامل مشهور شدهاست ــ بر اساس مدارک موجود، به دوره قاجار و ترجمههای صورت گرفته در آن دوره باز میگردد. در این دوره یکی از معلمان دارالفنون به نام میرزاتقی خان انصاری کاشانی گزارشی از مهمترین کتاب داروین، یعنی اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی، را در کتابی به نام جانورنامه منعکس نمود که در ۱۲۸۷ (یازده سال پس از انتشار اصل انواع) به چاپ رسید.
قدیمترین نقد این نظریه در میان ایرانیان هم ظاهراً به سیدجمال الدین اسدآبادی و کتاب نَیْـچـِریّـه او بر میگردد. او در این کتاب بر اساس این تصور که داروین گفته انسان میمون است، نظریه داروین را در زمره نظریات دهری مطرح و رد کردهاست.
همین تصور از نظریه داروین، در ادبیات فارسی هم منعکس شدهاست، چنانکه میرزاده عشقی در شعر خوداز اینکه آدمی، زاده میمون است سخن گفته و صادق هدایت نام یکی از قصههای کوتاهش را که در باره میمونهای آدم نماست پدران آدم نهاده و آنها را حلقهای که نژاد انسان را به میمون متصل نموده، معرفی کرده است.
در پاسخ به این سوال که :« چرا باید نظریه تکامل را به طور صحیح فرا بگیریم؟» باید اشاره کرد که فهم نادرست نظریه تکامل، مشکلات متعددی را در پی داشته و خواهد داشت. در واقع، بدون داشتن درک صحیح از نظریه تکامل، نمی توانید بپرسید : ما از کجا آمده ایم؟
به طور کلی، چگونگی خلقت انسان، از قدیمیترین مسائلی است که مورد بحث بشر بوده است. چنان که در آثار دینی کهن مثل وداهای هندی مطالبی درباره آن مذکور است. نظریه تکامل، یک حقیقت است و به اندازه «نظریه جاذبه» حائز اهمیت است. باآن که درقرآن در آیات متعدد، بیانات روشن، محکم و منطقی درباره خلقت انسان ووضع تکاملی سلسله موجودات وجود دارد، بعضی از مفسران به تلقین آن چه دراذهان از اسرائیلیات باقی مانده و نیز بدون توجه به مفهوم کلمات و منظور آیات، تعبیرهایی درحدود همان مطالب تورات، برای پیدایش آدم ذکر نمودهاند. چنانکه نوع بشر را از نسل آدم دانسته وآدم را مخلوقی جدا و مستقل از جمیع موجودات زنده دیگر، گفتهاند و چنین بیان داشتهاند که خداوند هیکلی از گل ساخته و سپس درآن دمیده و آدم ابوالبشر را خلق کرده است.
حال پرسشی که مطرح می شود این است که دین اسلام و قرآن و نهج البلاغه، «نظریه تکامل» درباره خلقت و آفرینش اولیّه انسان را تأیید می نمایند یا خیر.
طبق آیات قرآن و روایات اسلامی، نخستین انسان از گل آفریده شده و حاصل تکامل انواع نمیباشد. قرآن کیفیّت آفرینش «انسان و نسلش» را در سوره سجده، چنین بیان میکند: (آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد* سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر آفريد).
نظریه «تکامل» و نظریه «ثبوت انواع»
در ميان دانشمندان علوم طبيعى دو فرضيه درباره آفرينش موجودات زنده وجود داشته است:
1. فرضيه «تكامل انواع» يا «ترانسفورميسم»؛ كه مى گويد انواع موجودات زنده در آغاز به شكل كنونى نبودند؛ بلكه در آغاز موجودات تک سلولى در آب اقيانوسها و از لابهلاى لجنهاى اعماق درياها با يک جهش پيدا شدند. به عبارتی، بعضى از موجودات بى جان در شرایط خاصى قرار گرفتند كه از آنها نخستين سلولهاى زنده پيدا شد. اين موجودات ذرّه بينى زنده تدريجا تكامل يافتند و از نوعى به نوع ديگر تغيير شكل دادند. از درياها به صحراها و از آن به هوا منتقل شدند و انواع گياهان و انواع جانوران آبى و زمينى و پرندگان به وجود آمدند. كاملترين حلقه اين تكامل همين انسان است كه از موجوداتى شبيه به ميمون، و سپس ميمونهاى انسان نما ظاهر گشت.
در راستای این فرضیه، چکیده سخنرانی پروسانتا چاکرابرتی- متخصص گوش و حلق و بینی و محقق در زمینه ماهیها و چگونگی تکامل انسان- را میخوانیم.
« اگر ما از میمونها تکامل یافتهایم، چرا هنوز هم میمونها وجود دارند؟ - پاسخ آن است که بله شما تکامل یافته گونه ماهیها هستید و نه میمونها. آگاهی از این موضوع برای درک منشأ ما بسیار اهمیت دارد. در ابتدا لازم است نادرستی چند افسانه زنجیروار را اثبات کنم؛ زیرا، ندانسته بسیاری از ما نظریه « تکامل تدریجی» را اشتباه آموختیم.
«نظریه انتخاب طبیعی داروین» فرآیندی است که بر اساس آن، موجودات زنده ای که بهتر با محیط سازگاری دارند، زنده مانده و قادر به تولید مثل خواهند بود؛ اما آنهایی که ناسازگارتر هستند، کم کم از بین خواهند رفت. حدود سه میلیارد سال پیش، چند سلولیها ( قارچها، گیاهان و جانوران) تکثیر شدند. جانوران مهره دار، ماهیها بوده اند. در حقیقت، تمام مهره داران ماهی هستند. پس متوجه می شویم که من و شما هم، ماهی هستیم!
داستان از این قرار است که وقتی یکی از گونههای ماهی به زمین آمد، باعث به وجود آمدن پستانداران و خزندگان شد. سپس، تعدادی از خزندگان، به پرنده تبدیل شدند. برخی از پستانداران نیز به نخستیها مبدل گشتند. تعدادی از نخستیها، میمونهای بیدم و تعدادی با دم میشوند که شامل گونهای از انسان نیز است. باید توجه داشت که انسان تکامل یافته میمونهای بی دم نیست بلکه با آنها وجه اشتراکاتی دارد.
همه ما، برگهای جوانی روی درخت کهن و عظیم زندگی هستیم. شاید بهتر باشد خود را ماهیهای بیرون از آب بدانیم و نه چیز دیگری ... »
2. فرضيه «ثبوت انواع» يا «فيكسيسم»؛ كه مى گويد انواع جانداران هر كدام جداگانه از آغاز به همين شكل كنونى ظاهر گشتند، و هيچ نوع به نوع ديگر تبديل نيافتهاست، و طبعا انسان هم داراى خلقت مستقلّى بوده كه از آغاز به همين صورت آفريده شدهاست.
دانشمندان هر دو گروه براى اثبات عقيده خود مطالب فراوانى نوشتهاند و جنگها و نزاعهاى زيادى در محافل علمى بر سر اين مسأله در گرفته است. در محافل علوم طبيعى امروز شکی نيست كه اكثريت دانشمندان طرف دار فرضيه تكاملاند.
بسيارى كوشش دارند ميان اين فرضيه و مسأله خداشناسى نوعی تضادّ قائل شوند و حتّی شايد از يک نظر حقّ داشته باشند؛ چرا كه پيدايش عقيده «داروينيسم» جنگ شديدى ميان ارباب كليسا از يكسو، و طرفداران اين فرضيه از سوى ديگر به وجود آورد. در آن عصر، روى اين مسأله به دلائل سياسى و اجتماعى خاصّی تبليغات وسيعى درگرفت مبنی بر این كه «داروينيسم» با «خداشناسى» سازگار نمى باشد. ولى امروز اين مسأله براى ما روشن است كه اين دو با هم تضادّى ندارند. يعنى ما چه فرضيه تكامل را قبول كنيم و چه آن را بر اثر فقدان دليل ردّ نمایيم، در هر دو صورت مىتوانيم خداشناس باشيم. بنابراین، غوغاى تضادّ عقيده تكامل انواع با مسأله خداشناسى يک غوغاى بىاساس و بىدليل است.
بعد از بیان این مقدّمه، نوبت به طرح این سؤال میرسد که آیا فرضيه تكامل انواع با نظر اسلام درباره آفرینش تضادّی دارد یا نه؟ یعنی آیا میتوان آموزههای متون اصیل اسلامی را یعنی آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) با چارچوبهای «نظریه تکامل» قابل جمع دانست یا خیر؟
در پاسخ میگوییم: یکی از نکات جالب هنگام بررسی این سؤال این است كه هم طرفداران تكامل انواع و هم منكران آن، به آيات قرآن براى اثبات مقصود خويش تمسّک جستهاند. البته ادلّه آنها به دور از نقد نیست.
ادلّه طرفداران تكامل انواع
طرفداران فرضیه تکامل معتقدند همانگونه كه نوح و آل ابراهيم و آل عمران در ميان امّتى زندگى مىكردند و از ميان آنها برگزيده شدند، آدم نيز بايد چنين باشد. يعنى در عصر و زمان او انسان هایى وجود داشتهاند و آدم از ميان آنها «برگزيده خدا» شدهاست. اين نشان مىدهد كه آدم اوّلين انسان روى زمين نبوده؛ بلكه قبل از او انسانهاى ديگرى بودهاند؛ و امتياز آدم همان جهش فكرى و معنوى او است كه سبب برگزيده شدنش از هم نوعانش شد.
امّا باید توجّه داشت كه این تحلیل در صورتی صحیح است که مقصود از واژه «عالمين»، «مردم معاصر» بوده باشد.
طرفداران «فرضیه تکامل» در تمسّک به قرآن کریم آيات متعدّد ديگرى را نيز ذكر كردهاند. برای مثال مراغی در تفسیر خود، به آیه 17 سوره رعد (سرانجام کفها به بیرون پرتاب مىشوند، ولى آنچه به مردم سود مىرساند در زمین میماند؛ خداوند اینچنین مثال مى زند!)، استناد کردهاست. علاوه بر او، افراد دیگری نیز به برخی دیگر از آیات قرآن متمسّک شدهاند كه بسیاری از آنها اصلا ارتباطی با مسأله تكامل ندارند، و از مصادیق «تفسير به رأى» میباشند.
ادلّه طرفداران ثبوت انواع
طرفداران نظریه «ثبوت انواع» نیز آیاتی از قرآن را برای تأیید نظرشان برگزیدهاند. آیاتی مانند آیات 26 و 28 سوره مبارکه حجر که طبق آن، خداوند انسان را از «گل خشک» كه از گلِ تيره رنگ و بد بویی گرفته شده، آفريدهاست.
اصولا در جمع بندی آیاتی که در قرآن به آفرینش انسان اشاره میکند می توان به این نتیجه رسید که این آیات، با خلقت نوعی و فرضیه «ثبوت انواع» موافق و سازگارترند.
بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورتهای مختلفی بیان شدهاست:
- برخی از آیات بیانگر کیفیّت و منشأ آفرینش حضرت آدم میباشند.
- دسته دوّم، در مورد آفرینش نوع انسانی بحث میکنند.
- و دسته سوم، آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار دادهاند.
در خصوص کیفیّت خلقت حضرت آدم(علیه السلام) باید گفت آیاتی که در مورد ایشان بحث کردهاند، دو گونه می باشد:
یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم(علیه السلام) را توضیح داده است؛ مثل (همانا مثال عیسی نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود).
در قسم دیگر از سیاق آیات میتوان فهمید که منشأ آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان که به خدا میگوید: (آیا به کسی که از خاک آفریدی سجده کنم).
در جای دیگری از قرآن کیفیّت اولیّه آفرینش «نخستین انسان» را از سایر انسانها به تفکیک بیان کرده: (و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد* سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر آفريد). اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود یعنی از انسان تکامل نیافتهای خلق شده بود ذکر کردن نسل او وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که این آیه در مقام تفصیل است؛ و بین خلق انسان اولیه و سایر انسانها تفاوت وجود دارد.
رواج عقیده ثبوت صفات انواع در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19:
کوویه – واضع علم تشریح تطبیقی، فرانسوی- چنین گفت:
« با آن که انواع موجودات خلقت جداگانه و مستقل از هم دارند اما از نظر خلاق در ایجاد آنها، بینقشه و یا بدون طرح نبودهاست وظیفه طبیعیدانها این است که طرح مشترک و واحدی که درخلقت موجودات به کار رفتهاست را کشف کرده و آن را بشناسانند. طرح مشترک مزبور، همان صفات طبیعی مشترک در انواع مختلف جانداارن است.»
ابتدای قرن 19 که دوره آزادی ابراز عقاید و توسعه افکار سیاسی و اجتماعی هم بود؛ صاحبان نظرات اجتماعی برای تحکیم و بیان تئوریهای خویش، از مباحث فلسفی قدیم و جدید، کمک گرفتند. از جمله؛ اجتمائیون و فلاسفه مادی از نظریه داروین استفاده نامتناسب نموده، انکار وجود خالق را بر تعبیر از تئوری او، بنیان نهادند.
استفاده مادییون از نظریه داروین برای انکار خالق عالم، موجب عکس العمل الهیون و اولیای کلیسای مسیحیت گردید و بدون توجه و دقت به تعابیر نامناسب، اصل نطریه داروین را راجع به تغییر تدریجی انواع، کفرآمیز و گمراه کننده معرفی نمودند.
1- نظریه داروین به فرض قطعی بودن، تنها بیانی در علت تغییر تدریجی موجودات زنده است و هرگز چنین نظریه ای در ابتدای خلقت که در آن زمان تنوعی از موجودات نبوده است، صادق و قابل انطباق نیست.
نظریه داروین، از دوجهت موجب مخالفت نسبت به اصل مسئله تکامل تدریجی موجودات زنده شد. یکی از جهت آن که داروین بنا به نظریه خودش شجره نسلی برای جمیع حیوانات معین نموده و درآن نوع بشر را از تحول میمونها ذکر کرده و یا انسان و میمون را از یک ریشه نسلی دانستهاست.
چون از نظر مخالفان، بستگی نسلی به میمونها دون شأن انسان است و از این جهت تصور کردهاند تحقیر و اهانتی به نوع بشر شدهاست؛ پس، به نظر ایشان مسئله اصلی خلقت تدریجی و تکاملی موجودات اصولا باطل و نادرست است!
جهت دیگر مخالفت با مسئله تکامل جانداران از این جااست که نظریه داروین دستاویز مادی گرایان برای انکار خالق عالم گردیدهاست. موحدین و فضلای دینیف انکار ذات واجبالوجود از طرف مادیون را به حساب نظریه داروین میگذارند و چون داروین مدافع اصل خلقت تدریجی و تکاملی موجودات بودهاست، لذا؛ اغلب الهیون بدون توجه و تعمق لازم، مسئله پیوستگی و تکامل تدریجی جانداران را، مردود و گمراه کننده میدانند.
پ. ن:
نظریههای منشعب از نظریه تکامل بعداز چارلز داروین اگرچه تفاوتهایی با گفتههای داروین دارند اما به خاطر پذیرش دو اصل بسیار مهم «پیشرفت و تغییر حیات» و «نیای مشترک»، تقریبا همه نظریات زیست شناسانه جهان معاصر، تحت تأثیر اصل نظریه تکامل طبقه بندی میشوند. آنچه امروز و توسط دانشمندان و زیست شناسان در مجامع علمی به عنوان نظریه تکامل شناخته می شود اگرچه بیشتر به تغییرات ژنتیکی نظر دارند تا تحلیل منشأ خلقت اما به خاطر بحث از موضوع «نیای مشترک»ِ انواع و تلاش برای تبارشناسی و مطالعه سلول خودهمانندساز در حدود 4 میلیارد سال پیش، این نظریه خود به خود ظرفیت بسیاری زیادی برای تناقض پیدا کردن با آموزههای ادیان در موضوع خلقت دارد.
منابع و مأخذ:
قرآن کریم، تفسیر نمونه، معارف قرآن ، کتاب « مسائل ایران» اثر دکتر یدالله سحابی ، بحارالانوار ، تفسير المراغى
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرمقاله
مطلبی دیگر از این انتشارات
خواجه زمان: سلمان
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی یا چالشهای بی پایان؟