در جهان تازه
نویسنده: بهاره سلمانی ورودی 95 ارشد مهندسی کامپیوتر
از جهانِ دانه
وارد جهان خاکی جدید شد
تازه داشت یاد میگرفت
آب چیست
آفتاب چیست...
تا به بوتههای پرگل کناردستیاش،
نگاه کرد
ناامید شد
«فوقالعادهاند واقعا
برگهای سبز کوچکی که میزنی
برای بار اولت
صبر کن کمی...
هیچ کس
انتظار هفتصدهزار شاخه گل ندارد از تو
در بهار اولت»
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیالوگ در داستاننویسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی یا چالشهای بی پایان؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
قاصد فراموشی