یادداشت پایانی....

نویسنده: محمد جواد نیازی 96 مکانیک

در گذر بی صدای ثانیه‌ها به سمت سرانجام حرکت می‌کنیم. هر لحظه که می‌گذرد در مسیری که انتخاب کرده‌ایم گام برمیداریم خواه مسیری درست باشد خواه غلط! و اما به راستی چه ملاکی برای صحیح یا غلط بودن داریم؟!

گاهی بعد از کسب تجربه ای در مسیر پیشرو تغییر ایجاد می‌کنیم، گاهی در یک مقطع سنی با تمام اطمینان در مسیر انتخاب‌مان استوار گام برمی‌داریم، گاهی در مقطع دیگر زندگی به اشکالات آن مسیر پی می‌بریم و راه را عوض می‌کنیم. مهم این است هر چه را که انتخاب کرده‌ایم با تمام وجود باور داشته باشیم حتی اگر در زمان دیگری فهمیدیم روشی غلط پی گرفته بودیم خیال‌مان راحت هست که آن زمان این‌گونه می‌اندیشیدیم و بهترین انتخاب را داشته‌ایم.

نزدیک به دو سال است که در کنار گروه بامداد رو به جلو حرکت کرده‌ام و الان پایان این مسیر برای من فرا رسیده است و البته که این مسیر برای بامداد ادامه دارد.

مهم چیزهایی ست که کنار هم یاد گرفته‌ایم. کمک کردن، به هم صمیمیت و دوستی مهم‌ترین دستاورد‌های این تجربه است .

حال که صحبت از راه و مسیر زندگی شد کم لطفی است اگر سخن عشق را به میان نیاوریم گزافه گویی نمی‌کنم و با بیتی از صائب تبریزی کلام را به پایان می‌برم.

می‌توان رفت به یک چشم پریدن تا مصر

بوی پیراهن اگر قافله سالار شود