مشکلات اصلی سازمانها در پیاده کردن دیجیتال مارکتینگ چیست؟

استفاده از دیجیتال مارکتینگ در سازمانها به شدت ضروری به نظر می‌رسد. شاید تا چند سال پیش توضیح دادن اینکه دیجیتال مارکتینگ فرصتهای بسیاری در اختیار برندها و سازمانها قرار می‌دهد کار بسیار سخت ‌و دشواری بود اما به نظر می‌رسد که این روزها کار کمی ساده‌تر شده است. حالا می‌توان گفت که برندها و سازمان‌های بزرگ تقریبا متوجه اهمیت موضوع شده‌اند و تمایل دارند بودجه‌های بیش‌تری را به دیجیتال مارکتینگ اختصاص دهند. اما شرکت‌ها با چه چالش‌هایی برای توسعه و مدیریت استراتژی دیجیتال روبرو هستند؟‌ در کتاب دیجیتال مارکتینگ (توصیه می‌کنم حتما این کتاب را مطالعه کنید) به موارد زیر اشاره شده است:

  • مسئولیت‌های نامشخص برای انواع فعالیت‌های دیجیتال مارکتینگ
  • هیچ هدف مشخص و شفافی برای این فعالیت‌ها در نظر گرفته نمی‌شود.
  • به دلیل دست کم گرفتن میزان استقبال مشتریان از خدمات آنلاین بودجه کمی به این بخش اختصاص داده می‌شود و به همین دلیل رقبا موفق می‌شوند سهم بیش‌تری از بازار را با ارائه خدمات آنلاین کسب کنند.
  • بودجه‌های بسیاری در بخش‌های مختلف سازمان به دلیل آزمودن ابزارهای مختلف یا تامین کننده‌های متفاوت بدون دستیابی به صرفه اقتصادی به هدر می‌رود.
  • به دلیل این تفکر که اینترنت هم تنها یک کانال دیگر برای بازاریابی است هیچ پیشنهاد با ارزشی (ٰValue Proposition) مبتنی بر فرصتهایی که این فضا فراهم می‌کند ارائه نمی‌شود.
  • نتایج حاصل از دیجیتال مارکتینگ به درستی اندازه گیری و تحلیل نمی‌شود. لذا نمی‌توان گامهای بعدی را برای بهبود این نتایج طراحی کرد.
  • رویکرد انتخابی عموما مبتنی بر آزمون و خطا است و خیلی میان فعالیت‌های آنلاین و آفلاین ارتباطی برقرار نمی‌شود.
تحقیقات انجام شده در سال ۲۰۱۴ توسط موسسه Smart Insight چالش سازمانها را به ۴ دسته اصلی تقسیم می‌کند:
  • برنامه‌ریزی: ۵۰ درصد از نمونه مطالعه شده فاقد برنامه مدون دیجیتال مارکتینگ یا استراتژی بودند علی‌رغم اینکه در بازار دیجیتال مارکتینگ بسیار فعال بودند. باقی هم در کل هیچ برنامه بازاریابی مدونی نداشتند که بتوان برنامه استراتژیک هم‌ راستا به آن طراحی کرد.
  • ظرفیتهای سازمانی: نزدیک به نیمی از سازمانی‌های مورد مطالعه برنامه بسیار خوبی برای افزایش بهره‌وری داشتند که نیمی از اینها ساختار خود را با این برنامه وفق داده بودند. کسب‌وکارهای بسیاری هم در حال تدوین برنامه برای دیجیتالی شدن بودند اما حدود ۳۷ درصد از کل سازمانی‌های مورد مطالعه اعتقاد داشتند که این کار برای آنها مفید نیست و به کارشان نخواهد آمد.
  • اضافه کردن کانالهای دیجیتال به برنامه بازاریابی: تنها ۲۶ درصد از سازمانی‌های مورد مطالعه از میزان اختلاط کانالهای دیجیتال با کانالهای ارتباطی سنتی خود اعلام رضایت کردند. مهم‌ترین موانع این اختلاط عبارتند از: کمبود استراتژی و برنامه، تیم‌هایی که در قالب سیلو سازماندهی شده باشند و کمبود مهارت در ارتباطات یکپارچه (Integrated Communications)
  • محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI: حدود ۳۹ درصد از سازمانی‌های مورد مطالعه فرصت بسیار خوبی در حوزه دیجیتال مارکتینگ تشخیص داده‌اند اما محاسبه نرخ بازگشت ROI را کاری دشوار می‌دانستند.
به نظر بنده نسل فعلی مدیران دیجیتال مارکتینگ در کشور باید به این موارد کاملا آشنا بوده و برای هر کدام راه‌کارهایی داشته باشند. آینده بازاریابی به شدت به سمت دیجیتال مارکتینگ میل خواهد کرد و حجم بودجه‌های تخصیص داده شده به شدت افزایش خواهد داشت. اما تا رسیدن به این نقطه نیاز به متخصصانی داریم که در نقش یک کارمند کارآفرین در سازمانها مشغول کار شده و به نوعی این تغییر سازمانی را کلید بزنند.