چه چیزهایی را باید قبل از مردن تجربه کرد؟

زندگی برای خودش یک ماجرای بزرگ است. هر روزمان پر است از داستانهای عجیب. گاهی دل به آنها می‌دهیم و همراهشان می‌شویم و گاهی هم پا را تا آخر روی گاز فشار می‌دهیم که زودتر به مقصد برسیم غافل از اینکه تمام مسیر پای مان حساب شده است. وقتی صحبت از زندگی موفق می‌شود شاید یکی از اولین چیزهایی که به ذهن انسان می رسد موفقیت شغلی است که می‌تواند یکی از نتایج مورد انتظارش استقلال مالی باشد. بیشتر مردم برای موفقیت شغلی خود هدف گذاری می‌کنند. در مورد آنچه که باید یاد بگیرند تا بیشتر پول دربیاورند صحبت می‌کنند و همیشه از موقعیت‌های از دست رفته‌ای ناله می‌کنند که باعث شده از رسیدن به یک هدف مالی دور شوند. موفقیت مالی و شغلی خیلی خوب است اما نباید همه زندگی را در بر بگیرد. انسان عمر محدودی دارد و همه چیز کار و پول نیست. اگر گوشه‌های ذهن خود را جستجو کنید مواردی را پیدا می‌کنید که آرزوی انجام دادن آنها همیشه سر دلتان مانده است. وقتی یک چترباز از هواپیما به بیرون می‌پرد، وقتی خلبان‌های تیم Red Arrows آرایش الماس ۹۹ را اجرا می‌کنند، وقتی صخره نورد در حال صعود از صخره‌ها است، وقتی فرناندو آلونسو با سرعت ۳۱۶۶ کیلومتر در ساعت به پیچ شماره ۸ پیست یاس مارینای ابوظبی نزدیک می‌شود، و … . ایکاش برای فقط یک‌ بار هم که شده می‌شد من هم پرواز با یک هواپیمای جنگنده را تجربه می‌کردم،ایکاش می‌شد بیل گیتس را فقط برای ۵۵ دقیقه از نزدیک می‌دیدم. در بازیهای رایانه‌ای امروزی اصطلاحی وجود دارد به نام Achivement که من آن را « دست‌آورد » معنی می‌کنم. هر چه قدر که بیشتر بازی کنید دست‌آوردهای جدیدی خواهید داشت. معمولا این دست‌آوردها اهدافی هستند، فراتر از اهداف اصلی بازی. بازی را می‌توانید بدون رسیدن به آنها با موفقیت کامل تمام کنید. این دست‌آوردها برای افرادی قرار داده شده است که دوست دارند سطح خاصی از هیجان را تجربه کنند. به نظر من زندگی ما هم به شدت شبیه همین داستان « دست‌آوردها » است. بیشتر انسانها در زندگی خود اصلا به فکر رفتن سراغ این دست‌آوردها نیستند. دوست دارند با یک ثبات زندگی را به پیش ببرند و اصولا ریسک پذیر نیستند. عده کمی در عوض سر بی‌سامانی دارند و ما آنها را در صحنه‌های مختلف هیجان انگیزی می‌بینیم. زندگی تجربه‌ کوتاهی است. بلندش هم کوتاه است. زود تمام می‌شود و خیلی شنیده‌ایم که آن آخر کاری تازه فیل انسان یاد هندوستان می‌کند و حسرت کارهای انجام نداده روی دل سنگینی می‌کند. اما بعضی ها همان آخر کار تصمیم می‌گیرند دل به دریا بزنند و بروند پی ماجراجویی. فیلم The Bucket List دقیقا به همین موضوع می‌پردازد. در این فیلم دو پیرمرد هستند  که هر دو به بیماری‌های درمان‌ناپذیری دچار شده‌اند. از دام بیماری فرار می‌کنند و با لیستی از کارهایی که همیشه دوست داشته‌اند تجربه کنند پای در ره سفر می‌نهند. نکته همان لیست است. آن لیست کارهایی که همیشه حسرت انجام دادن آنها سر دلمان مانده. آیا تا به حال به درست کردن یک لیست از تمام کارهای و تجربه‌های این چنینی که دوست داشتید انجام دهید فکر کرده‌اید؟ همان باکت لیست را می‌گویم. نقل قول معروفی هست که می‌گوید اگر ندانی کجا می‌خواهی بروی هر جا که بروی مقصد تو است. اگر ندانیم که چه چیزهایی را دوست داریم تجربه کنیم هیچ کاری را از پیش نخواهیم برد. حالا عده‌ زیادی با الهام گرفتن از آن فیلم لیست‌های خود را درست کرده‌اند و هر روز سعی می‌کنند یک گام کوچک هم که شده به هر کدام از این تجربه‌ها یا دست‌آورها نزدیک شوند. تعدادی سایت هم برای ساخت باکت لیست راه‌اندازی شده است(++). هر چند توصیه می‌کنم از همان قلم و کاغذ استفاده کنید. پیشنهاد می‌کنم در این روزها که آرامش نسبی دارید و از انجام کارهای روزمره فارغ هستید علاوه بر طراحی روتین روزانه و شخصی خود، لیستی را هم از دست‌آوردهای هیجان انگیزی که دوست دارید آنها را تجربه کنید بسازید.