کوله‌پشتی ۹۵: آنچه از ۹۴ آموختم و آنچه با خود به ۹۵ خواهم برد

سال ۹۴ هم با تمام ماجراهایش تمام شد. برای من که سالی بود پر از غافلگیری. دوست داشتم یک پست به عنوان جمع بندی سال ۹۴ بنویسم که تا امروز این فرصت دست نداده بود. این پست البته به نیت کوله‌پشتی ۹۵ هم که دوست عزیزم امیر مهرانی هر سال می‌نویسد نوشته شده است.

در باب ترس

آنچه که در سال ۹۴ تجربه کردم بیشتر به من ثابت کرد که مهمترین مشکل در راه موفقیت و رسیدن به هدف ترس‌های بیخودی است. هر کاری را می‌خواهیم شروع کنیم اولین سوال در بیشتر مواقع این است که اگر نشد چی؟ در بسیاری از مواقع همین سوال باعث می‌شود که اصلا کار را شروع نکنیم. ترس از آنچه که هنوز اتفاق نیافتاده و به احتمال زیاد هم نخواهد افتاد تمام وجود ما را طوری در بر می‌گیرد که اصلا جرات حرکت کردن را از دست می‌دهیم. در سال ۹۵ همه حواس خودم را جمع خواهم کرد که اصلا نترسم و دل را به دریا بزنم. یادم خواهد ماند که اگر اشتباه نمی‌کنی معنیش این است که اصلا کار خیلی خاصی هم انجام نمی‌دهی.

در باب تخصص

در سال ۹۴ خیلی به تخصص داشتن فکر کردم. این سوال همیشه در ذهنم بود که تو را باید به چه تخصصی بشناسند؟ این وبلاگ را هم برای نوشتن در مورد بازاریابی و فروش راه‌اندازی کردم و این در حالی بود که بسیاری از دوستان بنده را به دروپال و کار فنی می‌شناختد. بیشتر که پیش‌ رفتم به این نتیجه رسیدم که تخصص من بیشتر ماجراجویی است. یک نوع ماجراجویی حرفه‌ای. بیشتر حل یک مسئله برایم مهم است نه اینکه این مسئله در چه حوزه‌ای طرح شده است. لذا رویکرد حل مسئله را در سال ۹۵ در پیش‌خواهم گرفت. ماجراجویی برای حل یک مسئله همیشه می‌تواند برای من انگیزه بسیار خوبی باشد.

در باب زندگی

انسان طوری است که عادت می‌کند به هر آنچه که هر روز در کنار دستش است. روزهایی در زمستان که آلودگی هوا خیلی زیاد می‌شد همه آرزوی هوای پاک می‌کردیم هوایی که کمتر در تهران گیرمان می‌آید ولی وقتی هم هست از آن غافل هستیم و سریع در چشم بر هم زدنی با ماشین سواریهایمان دوباره دود را تزریق می‌کنیم به شاهرگش. اما همین هوای پاک برای خودش یک لحظه ناب است. همان لیوان چای تازه دم یا نان داغ یا لبخند رهگذری در خیابان همه می‌تواند مست کننده باشد. باید در سال ۹۵ بیشتر به این لحظات دقت کنیم و از آنها لذت ببریم و درباره آنها بنویسیم. در سال ۲۰۰۷ یک آزمایش جالب در مورد همین موضوع انجام شد. جاشوا بل که یک موسیقی دان حرفه‌ای و  برنده جوایز متعددی است در هیبت یک نوازنده ویولون در مترو شروع به نواختن موسیقی می‌کند. جالب اینحاست که در کل مدت زمانی که جاشوا در حال نواختن موسیقی بود تنها ۲۷ نفر توقف کردند و حدود ۱۰۷۰ نفر بدون توجه از کنار او عبور کردند و این در حالی است که تمام بلیط‌های کنسرت جاشوا در مدت زمان بسیار کمی با قیمت‌های گزافی به فروش می‌رفت. این نشان می‌دهد که ما به سرعت عادت می‌کنیم به شرایط روزمره و یاد می‌گیریم که مواردی را که خارج از این روند اتفاق می‌افتند فیلتر کرده و نبینیم.

در باب راحت طلبی

راحت طلبی هم آفت زندگی است. خیلی وقتها هدف آدم می‌شود کمتر کار کردن و بیشتر پول در آوردن و کلا می‌رود پی پیدا کردن راحتی. از سختی کشیدن همیشه فراری است و هر کاری می‌کند به دلیل این است که آن کار راحت‌تر است. در سال ۹۵ باید بیشتر برای سختی کشیدن مشتاق باشم. تمام چیزهای خوب در بیرون از دایره راحت‌ طلبی اتفاق می‌افتند. اگر بخواهم این پست را جمع بندی کنم می‌توانم بگویم که من نترسیدن، ماجراجویی، توجه‌بیشتر به مسایل به ظاهر ساده زندگی و دوری از راحت طلبی  را در کوله سال ۹۵۵ قرار خواهم داد. امیدوارم این سال برای همه خیر و برکت به همراه داشته باشد.