مدیر واحد آموزش مرکز مطالعات سفرنامه
ما خوششانستر از همه بودیم!
زندگی عادی در جریان است. خانواده کرک یک خانواده یهودی بدون حاشیهاند. همه سر میز نهارخوری نشستهاند و از غذایی لذت میبرند که نچوما پخته است. دختر میلا، فیلیشیا، گریه میکند و برای اینکه آرامش کنند، نچوما و میلا میز غذا را ترک میکنند. سل و نچوما به جزء میلا، چهار فرزند دیگر هم دارند. گنک پسر بزرگشان وکیل است و چند وقتی میشود که با هرتا ازدواج کرده است. پسر دیگرشان ادی، 25 سال دارد و در فرانسه زندگی میکند. تقریبا یکسالی میشود که نچوما ادی را ندیده است و منتظر است عید فصیح شود و ادی از فرانسه برگردد. هالینا 21 سال دارد و با قرار است با آدام ازدواج کند. جیکوب هم 23 سال دارد و دلباخته بلا شده است.
بهار 1939 از راه میرسد و سایه جنگ زندگی عادی را تیره و تار میکند. خوانواده کرک از هم میپاشند و معلوم نیست در این قتلعامی که هیتلر راه انداخته است، چه کسی زنده میماند. یکی از پسرها تبعید میشود و دیگری تلاش میکند از اروپا فرار کند. میلا تقریبا 10 سال از همسرش، سلیم، خبری ندارد و نمیداند آیا زنده است یا مرده؟
کرکها همه تلاش میکنند که در این جنگ زنده بمانند. غم همه کتاب را فراگرفته است. بغض همواره به گلویت چنگ میاندازد. مادری مجبور میشود دخترش را به دست غریبه بسپارد. شوهری مجبور میشود برای نجات جان خانوادهاش از یهودی بودن استعفا بدهد و مسیحی شود. مادر دیگری مجبور است در سرمای سیبری، صبح به صبح از شیرش روی پلکهای یخزده پسرش بریزد تا باز شوند. چیزی که هیچوقت از بین نمیرود، عشق است.
سفرنامه جنگ «خوششانستر از همه بودیم» نشان میدهد که چطور روح آدمی میتواند در مواجهه با تاریکترین لحظات قرن بیستم، تاب بیاورد و همچنان جوان بماند. آیا عشق میتواند یک خانواده را نجات دهد؟
کتاب «خوششانستر از همه بودیم» داستانی است که تا چندین سال بین کرکها ناگفته باقیماند. بعدهها نویسنه این کتاب، جورجیا هانتر، در یک دورهمی کرکها، داستانها را میشوند و تصمیم میگیرد که آنها را تکمیل کند و کتابی از سرگذشت اجدادش بنویسد. جورجیا برای نوشتن کتابش به شهر رادوم میرود. شهری در لهستان که خانواده کرک ابتدا در آن زندگی میکند. با کمک اهالی شهر و بعضی سازمانها، از قصههای نگفته خانواده کرک را کشف میکند. بعد آن قصههای واقعی را کتابی میکند تا دلتان را چاک اندر چاک کند.
پ.ن: میخواستم این کتاب را با سبک خودم معرفی کنم. طنزی سبک. اما محتوای کتاب چنان سنگین و غمبار بود که نتوانستم. برای خانواده کرک چنان احترامی قائلم که نمیتوانم یک جمله کوچک خندهآور در این نوشته بنویسم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
با خوشحالی گفت:« ویزایمان آمد.»
مطلبی دیگر از این انتشارات
حال دلم ترم ۲ دانشگاه
مطلبی دیگر از این انتشارات
آن شکلات داغ که سرد شد (انشا)