نوشته های کم جان او خیلی زود در ذهن ناپدید میشدند؛ گویی هرگز وجود نداشته اند.
چرت و پرت
حالم افتضاحه
امتحانا داره تموم میشه با تمام توان گند زدم
اصلا این پست قرار بود درباره سمپاد باشه
پس بذار دقیق تر دربارش حرف بزنم
اگه دارین به دادن اون ازمون کذایی فکر میکنین هر چه زودتر فراموشش کنین
البته مگه اینکه عاشق مشکلات روحیو روانی و از بین بردن دوران نوجوانیتون به بهترین شکل ممکن باشید
یا مثلا علاقه زیادی داشته باشید که توسط معلم ایگنور بشین یا همه بچه ها دسته جمعی ازتون بدشون بیاد
یا مثلا بزرگرین ارزوتون گیر افتادن بین تعداد بی شماری خرخون خودشیفته احمق باشه
یا مثلا فکر کردن به برنامه های فوق هیجان انگیزی که در طول سال براتون میذارن تا توش به باهوش ترین و مودب ترین و مهربن ترین و درس خون ترین و سربه زیر ترین و حرف گوش کن ترین و ایده آل ترین(خلاصش چی میشه؟ افرین، احمق.) بچه های مدرسه جایزه بدن و شما براشون دست بزنین و از اینکه موفق شدن یه سال دیگه هر روز ینفرو از خودش متنفر کنن کلی ذوق کنید
چی؟ چرا تو موفق نشدی؟ چون تو کم کاری کردی، به اندازه کافی از تفریحتت نزدی، به اندازه کافی جزوه هاتو با خط کش ننوشتی. چون تو احمق بودی. اره بدبخت! حالا برو یه فکری به حال خودت بکن. امتحانا رو میخوای چکار کنی؟!
سوگلی کلاس؟! درست حرف بزن! معلما هیچ وقت بین بچه ها فرق نمیذارن! اون فقط تلاش بیشتری کرده!
چرا با معلما مودبانه حرف نمیزنی؟! چرا احترامشونو نگه نمیداری؟! مگه نه اینکه اونا کلی بهت کمک کردن؟
*شب امتحان عربی | بعد از انفجار
**اینا همش یه مشت چرت و پرت بود. شما تحت تاثیر قرار نگیرید و مثل یه بچه خوب درستونو بخونین تا تو اون آزمون کذایی قبول بشین
مطلبی دیگر از این انتشارات
نجاست متحرک!
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان آرامش بخش...
مطلبی دیگر از این انتشارات
زمستون برای تو قشنگه؛ پشت شیشه!