تحولات خط ثلث

تحولات خط ثلث
تحولات خط ثلث


علامه طباطبایی، سید مرتضی نجومی و احمد نجفی زنجانی و استاد عزیز و گرانقدری چون حبیب الله فضایلی از روحانیان شیعه هستند که توانایی نوشتن به خط ثلث را با تمرین بسیار پیدا کردند، زیرا که خط ثلث، معروف به «امّ الخطوط»، یکی از زیباترین و معروف‌ترین خطوط اسلامی دانسته شده است که بیشترین کاربرد آن در کتیبه‌نویسی برای محراب‌ها، قُبه‌ها و ورودی مساجد است. 

غالباً پیدایش خط ثلث را به ابن‌ مُقله شیرازی وزیر عباسیان، نسبت می‌دهند.

اما درباره نخستین واضع خط ثلث، اتفاق نظر وجود ندارد، و برخی از محققان قُطْبة مُحَرِّر، کاتب معروف اواخر عصر اموی، را واضع خط ثلث دانسته است.

پس از ابن‌ مقله، ابن‌ بَواب، یاقوت مُستعصمی، عبدالله صیرفی و بایسنقر میرزا سهم مهمی در تکامل این خط داشته‌اند.

با رفتن شیوه ثلث‌نویسی ایرانی به قلمرو عثمانی، طی قرون نهم تا چهاردهم قمری، جمع کثیری از ثلث‌نویسان پدید آمدند که سبب تبدیل کشور ترکیه به کانون ثلث در عصر حاضر شده است.

خط ثلث را یکی از زیباترین، معروف‌ترین و دشوارترین خطوط در کشورهای اسلامی دانسته‌اند(مقتدایی، مبادی و مبانی اصول خطوط و خوشنویسی اسلامی ایران ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۱۳۹.)

و از این خط زیبا در کنار خط نسخ، به‌ عنوان برترین خطوط در میان اقلام شش‌گانه یاد می‌شود. تا جایی که آن را «سید الخطوط» نیز نامیده‌اند.(فضائلی، «کتیبه‌نگاری»، ۱۳۷۱ش، ص ۹۵.)

در اواخر عهد بنی امیه خط عربی را از صورت کوفی روی برگردانید و پایه و اساس خط‌های دیگری را نهاده، ابتدا قلم جلیل و طومار را به وجود آمد. و سپس به خط ثلث رسیدن.

تاریخ زندگی و ترجمه حالی از «قطبه محرر کاتب» در فنون به دست نیست و نمی‌دانیم آیا خود «قطبه محرر کاتب» مبتکر این تحول بوده یا مسبوق به سوابقی بوده است که البته شک دوم نزدیک‌تر به قبول است و قبل از او مقدمات و موجباتی فراهم آمده و راه را برای تحول آسان کرده آن گاه قطبه رنگ ثابت به آن داده است و ایجاد و اختراع خط جلیل را به او نسبت داده‌اند.

خط ثلث بنابر مأخذ معتبر سابقه‌ای تقریباً هم عرض خط محقق دارد(می‌توان احتمال داد که خط محقق از کوفی مبسوط و جلیل از کوفی مستدیر استخراج شده باشد احتمال دیگر این است که چون مستخرجین محقق کسانی دیگر و مستخرج جلیل هم قطبه محرر بوده هر یک بنا به ذوق و سلیقه خود این دو نوع خط را از یک اصل که خط کوفی کامل بوده بیرون آورده باشند و علی ای تقدیر تقدم یکی از آن دو بر دیگری قطعی نیست و تذکره نویسان از نظر شکل ظاهر و سطح و دور خط محقّق را اولین اقلام شمرده‌اند _ فضائلی)

می‌گوید اولین خطی که از خط کوفی نقل شد تا آغاز ظهور و بروز اقلام مستعمل کنونی، در اواخر خلافت بنی امیه و اوایل خلافت بنی عباس بوده است و صاحب(ابحاث الجمیل فی شرح العقیله) آورده است که اقلامی که الان موجود است همه از خط کوفی استنباط شده است.(صبح الاعشی صفحه۱۵).

ابن ندیم آورده است که: اوّل خطّاط عهد بنی امیه قطبه محرر بود وی چهار خط از اقلام موجود کوفی استخراج کرد و بعضی را از بعضی دیگر مشتق ساخت و او یگانه نویسنده خط عربی در روی زمین به شمار می‌رفت(الفهرست صفحه ۱۶).

در آخر دولت اموی قطبه محرر از خط کوفی و حجازی خطی استنباط کرد که آن اساس خطی شده که امروز بدان می‌نویسند و او قلم جلیل را که در بناها به کار می‌رفته و قلم طومار را که بر صفحه بزرگی ‌نگاشته‌اند اختراع کرد(الوسیط صفحه ۱۹۴).

بعد از قطبه در آغاز دولت عباسی و عهد خلافت سفّاح(۱۳۲ _ ۱۳۶ هجری) ضحّاک بن عجلان در تحسین و ترویج خطوط بر قطبه فزونی جسته است پس از وی اسحاق بن حماد کاتب(متوفی ۱۵۴ هجری) در ایّام خلافت منصور و مهدی عباسی در خطاطی بر ضحّاک پیشی جُست و عدّه‌ای شاگرد داشت که از جمله آنها ابراهیم و یوسف شجری است یوسف کاتب ملقب به لغوة الشاعر زبردست ترین نویسندگان و ابراهیم بن محسن از یوسف برتر بود(الفهرست و صبح الاعشی).

شواهد بسیاری در دست است که در اواخر روزگار بنی امیّه و اوائل بنی عبّاس تحولات شگرف و درخشانی در ادبیات و علوم و فنون به ظهور پیوسته است و به حق باید اذعان کنیم که نهضت و تطوّر عظیم خطّ از این دوره آغاز شده است و خطوط زیاد و خطاطان ماهر بسیار ظاهر گردیدند.

خاندان عبّاسی به ویژه مأمون در ترویج و توسیع خطوط و تشویق خطاطان ساعی و کوشا بوده‌اند وزرا و امرای ایرانی و کسانی که اهل فن و صناعت بودند ر دستگاه خلافت در این کار سهم بزرگی داشته و اثر عمیقی گذاشته‌اند در این عصر هم خطوط موزون و اصلی پدید آمد و هم تمام اقلام مورد تهذیب و ترویج قرار گرفت.

صاحب الفهرست اقلام اصلی و موزون را به تفصیل برشمرده است در وصف آنها می‌گوید قلم‌هایی که کسی را قدرت بر نوشتن آنها نیست مگر به تعلیم شدید و از آن جمله است قلم جلیل که آن را ابوالاقلام گویند و یوسف لغوة الشاعر گفته است قلم جلیل نهاد نویسنده را می‌کوبد و این قلم از طرف خلفا بر طومارهای کامل به پادشاه‌های روی زمین نامه می‌نوشتند و از قلم جلیل ۱۲ قلم استخراج شده است بدین ترتیب: سجلات، دیباج، طومار کبیر، ثلثین صغیر، زنبور، موامرات، حرم، عهود، قصص، اجوبه، نصف ثقیل، ثلث کبیر.

و باز ۱۲ قلم دیگر از آنها بیرون آمده است: سمیع، اشریه، خرفاج ثقیل، خرفاج خفیف، قلم مفتح، مفتح نصف، خفیف نصف، مدور کبیر ریاسی، مدور صغیر، نرجس، خفیف ثلث کبیر، رقاع.

جلیل را که امروز جلی می‌گوییم به معنی بزرگ و بلند مرتبه و مقصود خطّی است که درشت و فربه و بلند باشد.

دیباج مأخوذ از دیباه(حریر الوان دیدار خوبان) فارسی است و به معنی هر قماش گرانبها آمده و ماده شتر جوان دیباجه به معنی رخساره(فرهنگ نفیسی).

الخرفج و الخرافج بهضمهما و الخرفاج و الخرفیج به کسر هما رغدُ العیش و المخرفج الواسع و الخرفیج الغض الناعم و خرفج کعالبط السّمین( قاموس اللغه) و مقصود از خرفاژ خطی گشاده و فربه بوده است.

اثلاث جمع ثلث و ثلث است و شاید استعمال مومرات و نرجس در یک سوم طومار بوده است واز الفهرست نیز چنین استنباط می‌شود و طومار کامل تقریبا به عرض یک ذراع بوده که چیزی از آن قطع نشده باشد و خط طومار کبیر به احتمال با قلمی درشت بوده که سطری را در عرض یک ذراع می‌گرفته است این جدول شامل ۲۴ قلم است که همه از چهار قلم جلیل طومار کبیر نصف ثقیل ثلث کبیر استخراج شده و مخرج همه قلم جلیل است که آن را پدر اقلام گفته‌اند فضائلی ۱۳۵۰ شمسی.

به نقل از الفهرست وقتی که خلافت به مأمون رسید، اصحاب و نویسندگان دربار او، به نیکو ساختن خط پرداختند و در این کار مردم بر یکدیگر افتخارو مباهات می‌نمودند حتی خود مأمون به داشتن انواع خطوط متفاوت اظهار فخر می‌نمود که این مطلب در کتاب جامعه محاسن ذکرشده است تا آنکه احول محرّر که عارف به قواعد خط و انواع و اشکال آن و نویسنده‌های خلیفه به پادشاهان اطراف بود که در طومارها فرستاده می‌شد خطوط را دسته‌بندی کرد و قلم‌های سنگین را در دسته اول قرار داد که از جمله آنها قلم طومار بود و بر سایر قلم‌ها برتری داشت و در یک طومار تمام با سعفی(شاخه خشک خرما) نوشته می‌شد، و گاهی هم با قلم می‌نوشتند و نامه‌های ملوک به آن خط صادر می‌گشت.

اقلام دیگری که مورد درجه‌بندی احول محررّ بود عبارت است از: قلم ثلثین، سجلات، عهود، مؤامرات، قلم امانات، دیباج، مدمج، مرصع، نساخ.

در زمانی که ذوالّریاستین فضل بن سهل روی کار آمد قلمی را اختراع کرد که بهتر از سایر اقلام بود و به ریاسی معروف شد و متفرعاتی پیدا کرد که از آن جمله قلم ریاسی کبیر(نصف ریاسی) ثلث، صغیر نصف، خفیف ثلث، محقق، منثور، وشی، رقاع، مکاتبات، غبارالحلبه، نرجس و قلم بیاض بود(اقتباس از صفحه ۱۸ و ۱۹ الفهرست).

ابن ندیم این دو دسته اقلام را که به نام احول و ذوالرّیاستین ذکر کرده پس از اقلام موزون است لذا احتمال می‌رود اقلام موزون دوبار تحت اصلاحات و تهذیب و دسته‌بندی درآمده و به صورت دسته اقلام اخیر ریاسی انتخاب شده باشد. والله اعلم...

مولف صبح الاعشی می‌نویسد: حسن خط به دو مرد از اهل شام منتهی گشت و آن دو ضحاک و اسحاق بن حماد بودند که هر دو خط جلیل را می‌نوشتند و مراد از جلیل طومار یا خطی قریب به آن است.

ضحّاک در زمان خلافت سفّاح اول خلفای بنی عباس و اسحاق بن حماد در عصر خلافت منصور و مهدی بوده‌اند.
ابراهیم شجری خط جلیل را از اسحاق فرا گرفت و از آن قلمی خفیف‌تر به نام ثلثین اختراع کرد وی استاد کاملی در عصر خود بود، و از قلم ثلثین قلمی دیگرپدید آورد، وآن را ثلث نامید.

یوسف برادر ابراهیم شجری نیز قلم جلیل را از اسحاق بیاموخت و از آن قلمی اختراع کرد که دقیق‌تر از آن بود و خطی نیکو بدان نوشت ذوالرّیاستین فضل بن سهل وزیر مأمون را از آن شگفت‌زده شد و آن را پسندید دستور داد که کتاب‌های سلطانی را فقط با آن قلم بنویسند و آن را قلم ریاسی نامید و بعضی متأخرین گمان کردند که آن قلم توقیعات است پس از آن احول ثلثین و ثلث را از ابراهیم گرفت و قلم نصف که خفیف‌تر از ثلث بود و آن را « خفیف الثلث » نام گذاشت اختراع کرد و نیز قلمی به نام مسلسل که همه حروفش متصل نوشته می‌شد و قلمی به نام غبارالحلبه پدید آورد و خط مؤامرات و قصص و قلمی خُرد و ریزه به‌نام حوائجی ابداع نمود خط او به حجت و زیبایی توصیف شده لکن خالی از احکام و اتقان بوده است و احول در تراشیدن قلم مهارت عجیب داشته است(ترجمه صفحه ۱۶ و ۱۷ از جز ثالث کتاب صبح الاعشی مدون سال ۷۹۱ هجری قمری).

تحقیق و توضیح اقلامی که در این دوره از زمان به وجود آمده و در دو کتاب الفهرست و صبح الاعشی نام برده شده با حذف مکرّرات سی و پنج قلم می‌باشد که بدین قراراست: ۲۴ قلم، اقلام موزون و یک قلم به نام محقّق و هفت قلم مخترعات احول و سه قلم از اقلام ریاسی و بنا به توضیح بیشتر آنکه الفهرست چهار قلم را به احول نسبت می‌دهد(امانات، مدمج، مرصع، نساخ) که اضافه بر اقلام موزون است و سه قلم هم صبح الاعشی علاوه برنامه‌های قبلی از مخترعات احول می‌شمارد(مسلسل، غبار الحلبه، حوائجی) روی هم هفت قلم از مبدعات احول محرر است از این گذشته در اقلام ریاسی سه اسم اضافه در ماقبل دیده می‌شود(وَشی، مکاتبات، بیاض) بنابراین با حذف مکررات ۳۵ قلم در آن دوره به وجود آمده است.

نکته دیگر آنکه در ضمن متفّرعات قلم ریاسی، قلم محقّق و رقاع و غبارالحلبه به چشم می‌خورد و قبلاً دیدیم که ابن ندیم پیدایش محقق را به دست وراقان دانسته است و قلم رقاع و ریاسی جز اقلام موزون نیز شمرده شد از این سو صبح الاعشی غبارالحلبه و خفیف ثلث را از مخترعات احول حساب کرد و در انتساب قلم ریاسی اختلاف دیده شد.

لذا اضطراب در روایات مشهود است و چیزی که قابل تردید و انکار نیست این است که احول محررّ در عصر مأمون شخص فوق العاده‌ای بوده و اطلاعات وسیعی در این فن داشته و اصلاحات و دسته بندی در اقلام کرده است، و خطوط متشتّت و بی‌نظم و ترتیب را مرتب و منظّم داشته اقلام درشت را در یک دسته و ریز را به‌ترتیب در دسته دیگر و به ثقیل و خفیف یا کبیر و صغیر منقسم و منتظم نموده و قلم‌های جدیدی به وجود آورده است.

ابن مقله وزیر، در حدود شعاع زمانی خویش، وضع خطاطی و اقلامی که معروف و متداول آن روزگار بوده با موارد استعمال چنین معرفی می‌کند: خط را انواع و اقسامی بود که مردم آن را می‌شناختند و به ترتیب آن را به فرزندان خود می‌آموختند پس از مدتی این راه و رسم مندرس و متروک شد همانند علم و دانش و صنایع، مردم در این صنعت بی‌رغبت شدند و قلمی که بیشتر استعمال می‌شد و جلی‌تر از همه اقلام بود قلم ثلثین بود که بزرگان و شاهان احکام و تیول(اقطاع) خود را با آن می‌نوشتند و سجلاتش می‌گفتند بعد از آن قلم ثقیل طومار که آن قلم به طاقه و شامی است و در قدیم از سوی خلفای اموی با این دو قلم به طاقه و شامی به اطراف نوشته می‌شد و با قلم مؤامرات و مفتح شامی مردم به سوی آنان می‌‌نوشته‌اند تا اینکه زمان بنی عبّاس فرا رسید. آنان قلم نصف را انتخاب کردند و ثقیل طومار و شامی را ترک نمودند.

مأمون ذوالریّاستین را مأمور ساخت که حروف قلم نصف را جمع و جور کند و بین سطرها فاصله دهد و او چنان کرد و به نام قلم ریاسی نامیده شد پس از آن مکاتبات سلطانی با قلم نصف و ریاسی معمول گردید و مردم با قلم خفیف نصف و خفیف ریاسی به سلطان می‌نوشتند.

مکاتبه وزرا به طرف عمّال با قلم ثلث بود و از طرف عمّال به سوی آنان با صغیر ثلث انجام می‌گرفت.

ولی وزرا به جای قلم مفتح شامی سابق با قلم منثور و صغیر منثور به سلطان می‌نگاشتند، و این دو قلم به مؤامرات و رقاع که صغیر ثلث است نامیده شدند و برای دادخواهی و تظلّم به کار می‌رفت و قلم حلبه و غبارالحلبه و ریزه‌تر این دو برای امور سری بستن به بال مرغان استعمال می‌گشت.

و بیشتر مردم این روزگار این قلم‌ها را نمی‌شناسند و ترتیب آنها را نمی‌دانند و غیر از قلم مؤمرات و صغیر ثلث(رقاع) در میان مردم متداول نیست و هر کاتبی که بر هر یک از این اقلام واقف شده خود را بدان اختصاص داده ریز و درشت و فربه و لاغر و خوب و بد آن را می‌نگارد(از کتاب اصناف الکتاب تالیف ابوعلی محمد بن مقله وزیر و کتاب عمدۀ الکتاب وعدۀ ذوی الالباب تألیف امیرمعزّ بن بادیس).

از گفتار گران‌بهای ابن‌مقله که از فاصله‌های دور به ما رسیده و همچنین اشاراتی که الفهرست دارد این نتایج به دست می‌آید:
1)پس از دوران مأمون آن جنبش خطی و شوق و اشتیاق اکثر مردم به این فن مدتی به قوت خود بوده و پس از آن کم کم رو به ضعف نهاده مردم نسبت به آن بی‌میل شده‌اند به طوری که در زمان ابن‌مقله اکثر مردم غیر از قلم مؤامرات و قلم رقاع اقلام دیگر و ترتیب آنها را نمی‌دانستند(به‌جز خواص)، و مسلم در این کار بروز حوادث و تغییرات زمانه تاثیر داشته است و تاریخ می‌تواند تعیین کند.

2)تا پیش از زمان ابن‌مقله هر یک از این اقلام ترتیبی داشته و خاص طبقه‌ای از طبقات مردم آن زمان بوده ولی در روزگار ابن‌مقله آن ترتیب به هم خورده است.

3)ذوالریّاستین به امر مأمون اصلاحاتی در خط کرده و گویا این کار با دستیاری و کمک اهل فن چون یوسف و احول انجام گرفته است.

4)آخرین نتیجه از همه مطالب این است که از تمام اقلامی که ذکر شد، کمتر نمونه‌ای به صورت خود از آن عصر به ما نرسیده و پس از قرن فقط نام‌های مختلفی از لابلای صفحات کتاب می‌نگریم و نمی‌دانیم به چه صورت و شکلی می‌نوشتند و فایده ذکر آنها یکی سابقه تاریخی و حدود و کیفیت پیدایش خطوط و دیگر تطور دگرگونی‌های آن است تا بدانند که این خطوط اسلامی به صورت‌های مطلوب و مضبوط کنونی به نام(محقّق، ثلث، توقیع، رقاع و مسلسل و غیره) پس از سال‌ها و قرن‌ها تجربه و قلم فرسایی حاصل گردیده است

نتیجه دیگر آنکه در میان اقلام یاد شده، نام ثلثین، ثلث‌کبیر، خفیف‌ثلث کبیر، قلم ثلث و خفیف‌ثلث برده شده است.

بنابراین شجره‌نامه یا سلسله خط ثلث چنین می‌شود: جلیل(به معنی درشت و بزرگ اندام)، دیباج، طومار، ثلثین و مختصر طومار، نصف، ثلث، خفیف ثلث و اکنون از این سلسله غیر از قلم ثلث نام دیگر در میان نیست.

معرفی چند کتاب درباب سیر تاریخی خط ثلث

کتاب الفهرست

1)کتاب الفهرست از جمله معدود کتابی که از فاصله‌های دور زمان یعنی نزدیک به دوره نهضت خطی روزگار مأمون عباسی اینگونه اطلاعات را به ما می‌دهد کتاب الفهرست تألیف محقّق و دانشمند عصر عباسی(عهد المطیع۳۶۳ ـ۳۳۴و عهد الطائع لله۳۸۱ _ ۳۶۳) معاصر با منصور بن نوح و نوح بن منصور سامانی)، محمد بن اسحاق ابن ندیم الورراق(متوفی۳۸۰ هجری) است که آن را در سال ۳۷۷ هجری تألیف کرده و الحق ذخیره‌ای است از انواع علوم و فنون آن عصر و احصاء کُتب و ادیان امت‌های مختلف، در کمال و ثاقت و اعتبار، چنان کتابی که پیوسته مأخذ و مرجع محققان و دانشمندان بزرگ از مسلمانان و مستشرقین اهل هنر بوده و می‌باشد.

نسخه این کتاب که در دسترس نگارنده و مورد استفاده قرار گرفته منتشره از مطبعه الاستقامه بالقاهره بهسیع و اهتمام حاج مصطفی محمد است و نسخه ترجمه الفهرست از آقای رضا تجدد مازندرانی که در سال ۱۳۴۳ به طبع رسیده است.

کتاب صبح الاعشی
2)صبح الاعشی فی کتاب الانشاء تألیف الشیخ ابی العباس احمد قلقشندی متوفی ۸۲۱ که مرتب برمقدمه و ۱۰ مقاله و خاتمه است به عربی مدون سال ۷۹۱ هجری قمری جز ثانی به خصوص جز ثالث آن(طبع قاهره در سال ۱۳۳۱) مورد استفاده و مراجعه بوده کتابی است.

بی‌نظیر که انواع خطوط متداول عصر خود را با لوازم و ادوات و قواعد مفصل و مشروح و دادن نمونه با ذکر خطاطان و سوابق خطوط بیان کرده و حائز اهمیت بسیار است و به حق واسطه العقدی بین رشته خطوط قرون سالفه دوره‌های متأخر و مرجع و مناط اعتبار کتب و اهل آن است در این دو جز روایات مستند به کتاب‌ها و راویان معتبر دیگر است و نامی از الفهرست در این دو جزء برده نشده است.

کتاب جامع محاسن
3)جامع محاسن کتابه الکتاب و نزهه اولی البصایر والالباب _ تالیف محمد بن حسن الطیّبی الشّافعی خطّاط هنرمند و مطلع بصیر در زمان ملک اشرف« قانصوره‌غوری» آخرین سلطان از ممالی که مصر به سال ۹۰۸ هجری.

با مقدمه ناشر دکترصلاح الدّین منجّد که در شبات ۱۹۶۲ میلادی در دارالکتاب جدید ـ بیروت به چاپ رسیده است این استاد ماهر(طیبی) طریقه ابن‌بّواب را که به وسائط از مشایخ و استادان قبل او همه پیرو شیوه ابن‌بّواب بوده‌اند پیروی کرده و شرحی به‌ایجاز در قواعد و ادوات خط نگاشته و از شانزده قلم خط نمونه داده است. که پس از تجزیه و تحلیل فنی به این چند قلم(محقق، ثلث و توقیع، رقاع و مسلسل نسخ) گشت می‌کند، اهمیّت این کتاب بدان جهت است که از آن عصر و زمان نمونه‌هایی از اقلام معمول و متداول به قلم آورده و ضبط کرده است و نیز معلوم می‌دارد که غیر از دو قلم تعلیق و عقدالمنظوم که ابداع و وضع آن را به خود نسبت می‌دهد بقیه که شانزده قلم است طریقه ابن‌بواب می‌باشد بعید نمی‌نماید که ابن بواب این‌شانزده قلم را تهذیب و رویج کرده باشد بدین نام‌ها: قلم الثلث المعتاد، قلم المنثور قلم المقترن، قلم‌التواقیع، قلم جلیل الثّلث، قلم المصحف، قلم المسلسل، قلم الغبار، قلم النسخ الفضاح، قلم جلیل المحقق، قلم الریحان، قلم الرقاع، قلم الریاشی(ریاسی) قلم اللّولوی، قلم الحواشی، قلم الاشعار(مؤنق).

با این حال باز هم نمی‌توان گفت که اقلام ابن‌بواب منحصر به همین بوده زیرا نمونه‌ای به طریقه ابن بواب از خط طومار در این کتاب نیست ولی در کتاب الخطاط البغدادی علی بن هلال تالیف سهیل انور خط طومار به طریقه ابن‌بوّاب دیده می‌شود طیبی در پایان کتاب خود چنین نوشته است(من کتاب العبد الفقیر الی الله تعالی محمد بن حسن بن محمد ابن احمد بن عمر الطیبی الشافعی فی یوم الاربعا المبارک ثانی عشر شهر رجب الفرد سنه ثمان و تسعمائه من الهجره النبویّه غفرالله تعالی له و لوالدیه و لمن نظر فیها ولکلا لمسلمین)


🔸جهت مطالعه بیشتر این مبحث به پرتال فرهنگی راسخون مراجعه فرمایید...🔸