سرگذشت خط نسخ

ابوالفضل رنجبران و سرگذشت خط نسخ
ابوالفضل رنجبران و سرگذشت خط نسخ


خط نسخ
خط نسخ از مهم‌ترین خط‌های عربی و ریشه آن، خط نبطی شایع در شمال حجاز و شام است که اعراب آن را هنگام تجارت از آنان فراگرفتند. از کتیبه‌های پیش از ظهور اسلام و پس از آن و از نامه‌ها و خطوط آغاز اسلام تا نیمه‌های قرن اول و از نامه‌ها و مکاتبات بر اوراق بردی و…

تا قرن سوم و چهارم هجری به دست می‌آید که خط نسخ خطی هم پایه و هم عرض خط کوفی بوده است. خط نسخ گرچه در دوره رونق خط کوفی تحت الشعاع آن خط بود و چندان رواجی نداشت، ولی در اواخر قرن سوم و طلیعه قرن چهارم هجری تحت موازین هندسی خط ابن مقله به چنان درجه‌ای از کمال رسید که وارث و ناسخ دیگر خطوط عربی و اسلامی شد و مصاحف و دیگر کتب به تدریج به این خط نگارش یافت. خط نسخ به یکی از رسم الخط‌های قرآنی گفته می‌شود.

پژوهشگرانی که درباره پیدایش و تحول خطوط مطالبی گفته اند، صرف نظر از اختلاف آراء، مستندات یقینی ارایه نکرده اند؛ اما با استفاده از همه منقولات می توان گفت که «خط نسخ» به وسیله ابوعلی محمد بن مقله (۳۲۸ هجری قمری) اصلاح و تهذیب شده و این اصلاح در حدی صورت گرفته که ابن مقله را واضع و مخترع «خط نسخ» دانسته اند. برای وجه تسمیه «خط نسخ» وجوه متعددی ذکر شده است.

از مراجعه به غالب مصادر مخصوصاً مصادر عربی روشن می شود که پدید آمدن خط نسخ و منسوخ شدن سایر خطوط، همه جا به اقدامات ابن مقله مربوط است؛ مرحوم فضایلی در «اطلس خط» می نویسد: «اکثر رساله ها و تذکره ها و فرهنگ ها ابن مقله را واضع خط نسخ دانسته و گویند او آن را از خط ثلث استخراج کرده». سپس می گوید: نظریه مؤلف در این باره این است که خط نسخ در مرحله جدید خود در انقلاب خطی ابن مقله از خط محقق پدید آمده و بعد تحت تأثیر ثلث قرار گرفته است.

سرگذشت خط نسخ
واضح و روشن است که خط در آغاز به واسطه دور بودن عرب از تمدن و صنایع به حد متوسطی از استواری و نیکویی هم نرسیده بود وقتی فتوحات اسلامی شروع شد و کشورها به تصرف آنان درآمد و به دو شهر بصره و کوفه فرود آمدند دولت هم در اثر احتیاج خواهان بسط و توسعه خط گردید.

از این رو آموختن و تحسین و زیبایی خط رو به ترقّی نهاد و بر پایه و اساس محکمی قرارگرفت در کوفه و بصره به مرتبه ترقّی و استواری رسید ولی به حد کمال نبود خط عربی در اقطار و اکناف کشورهای مفتوحه منتشر شد و چون آفریقا و اندلس به تصرف مسلمین درآمد به آنجا‌ها هم رفت تا اینکه بنی عباس بغداد را بنیان نهادند در آن شهر پس از توسعه عمران و آبادی خطوط هم به آخرین مرحله ترقی خود رسید و بغداد به عنوان پایتخت اسلام و مرکز دولت عرب به شمار آمد و خط«بدیع منسوب» اذان شهر به سوی شرق و غرب انتشار یافت.

از مراجعه به غالب مصادر مخصوصاً مصادر عربی روشن می‌شود که پدید آمدن خط نسخ و منسوخ شدن سایر خطوط، همه جا به اقدامات ابن مقله مربوط است؛ مرحوم فضایلی در «اطلس خط» می نویسد: «اکثر رساله ها و تذکره ها و فرهنگ ها ابن مقله را واضع خط نسخ دانسته و گویند او آن را از خط ثلث استخراج کرده». سپس می گوید: نظریه مؤلف در این باره این است که خط نسخ در مرحله جدید خود در انقلاب خطی ابن مقله از خط محقق پدید آمده و بعد تحت تأثیر ثلث قرار گرفته است.

وضعیت خط در بغداد
کیفیّت خط در بغداد با اوضاع آن در کوفه از لحاظ شیوایی و نیکویی رسم و زیبایی و حسن منظر اختلاف پیدا کرد و این اختلاف در اعصار مختلف استحکام یافت تا آنکه در بغداد ابوعلی‌بن‌مقله وزیر پدید آمد و رعیت خط برافراشت پس از او علی بن هلال کاتب معروف به ابن‌بّواب همان شیوه را پیروی کرد و سند تعلیم خط در قرن سوم و چهارم بر وی مسلم شد و رسوم خط بغدادی و اشکال و حروف آن یکباره با خط متداول در کوفه فاصله گرفت تا سرانجام به مبانیت و اختلاف کلی منتهی گردید(از مقدمه ابن خلدون۲/ ۳۴۴)

پس از این روزگار، در نتیجه تفنّن کُهبذان(یعنی کارآگاهان و شناسایی نیک از بد) اختلاف مذکور در استواری شیوه‌ها و اشکال آن افزایش یافت تا به متأخران رسید مانند یاقوت و علی عجمی از اولیا سند تعلیم خط بر آنان مسلم گردید این شیوه به مصر انتقال یافت و در بعض از قسمت‌ها با روش خط عراق مخالف بود و ایرانیانی که در عراق سکونت داشتند آن را فرا گرفتند(از ترجمه گنابادی بر مقدمه ابن خلدون ۸۰۸).

اهمیّت و ارزش خط بین مسلمانان
از ملل متمدّن دنیا هیچ ملتی هم‌پایه مسلمانان برای خط اهمیّت و ارزش و تفنّن قائل نگشته و بدان توجه نکرده است لباس قداست از دین بر آن پوشانیده و بعض آیات قرآن را به شرافت آن تاویل نمودند.

وقتی فتوحات پیاپی نصیب مسلمانان شد و ممالک اسلامی گسترش یافت و تمدن اسلامی درخشیدن گرفت خط به صورت فنّ و هنر درآمد که نهاد و حقیقت آن جمال و زیبایی است و خطاط به مفهومی که در زمان ما متبادر به ذهن است یعنی هنرمند و فنان برای خط قواعدی وضع شد و طریقه‌ها اختراع و اسلوب‌ها ظاهر گشت که هدف از تمام آنها اصول به حد کامل زیبایی است.

هنرمند توانای مسلمان وقتی به مرتبه استادی می‌رسد که خصائص فنی و زیبایی حروف را از انتصاب و رشاقت(خوش اندامی و ظرافت) تناسق (نظم و ترتیب)، امتداد، تدویر ، تناسب درک کند و آن نیروی استادی او را چنان یاری دهد که اشکال مختلف را صورت کمال بخشد و خلعت جمال پوشد.

حروف خشک و بی‌ روح َنبَطی جاهلیّت متأخّر را در نظربگیرید که همچون پاره‌های سنگ سخت فشرده چگونه تطور یافته و پس از طی دورانی به قامت‌های افراخته و شاخه‌ها و شکوفه‌ها تبدیل گشته که گویی حیات از آن فوران و سحر جریان یافته است.

خط و تحصیل
پس از آن‌که خط وسیله‌ای برای تحصیل و نشر علم و دانش گردید جلوه‌گاه بروز مظاهر جمال شد و به توجه و عنایت فارسیان و ترکان نمو و رشد پیدا کرد تا اینکه اسلوب‌ها و شیوه‌های آن به هشتاد قسم رسیده و از آن هم درگذشت(از مقدمه دکتر صلاح الدّین منجّد _ بیروت _ برجامع محاسن طیّبی _ شباط ۱۹۶۲).

سابقه خطّ نسخ
سابقه خطّ نسخ که خطی هم‌پایه و هم عرض خط کوفی بوده است به صورت نسخ ناقص. و متذکّر شدیم که این خط نسخ ناقص ابتدا به نام خط حجازی معروف بود پس از رونق خط کوفی(که خود تهذیبی از حجازی بود) تحت الشعاع آن قرار گرفت و در نامه‌ها و مکاتبات فوری و سردستی به کار می‌رفت.

از روایات چون الفهرست که وصف دست خط عبدالمطلب را در خزانه مامون ذکر نموده و چون صبح الاعشی که خطوطی را که مربوط به ۲۰۰ سال قبل از ابن مقله بوده و آن را به رسم و شیوه نسخ متطوّر از کوفی دیده است(جزء ثالث صفحه ۱۵) نیز سابقه خطّ نصر تایید می‌شود و تکرار آن مطالب لزومی ندارد اینک در اینجا می‌خواهیم مرحله جدیدی را که خط نسخ آغاز کرده بیان و چگونگی ترقی و به روز و ظهور جدید آن را روشن سازیم.

خط نسخ پیش از ابن مقله
نام نسخ پیش از ابن‌مقله بر این خط، روشن نیست و بنا به احتمالات شاید قبل از ابن مقله هم نسخ یا نسخی و قلم النساخ به این خط گفته باشند و این احتمال مستند به عبارات ذیل است:

۱. آنچه از مجموع روایات به دست می‌آید آن است که قلم اسلامی از آغاز همان قلم نبطی بوده که آن را « النسخی » و « الدراج» می‌نامیده‌اند و عرب مستقیماً از نبطی متأخرگرفته بود(سبک شناسی جلد اول).

۲. در میان عدّه اقلامی که اول مقرر در زمان مأمون مرتب و منظم کرد نام « قلم النّساخ » دیده می‌شود چنانکه در فصل ثلث گذشت ولی این نام پس از ابن‌مقله به تدریج بر این قلم تثبیت شده و مانده است.

اکثر مدارک و ماخذ معتبر معترض‌اند که اواخر قرن سوم و طلیعه قرن چهارم هجری خطوط اسلامی تحت موازین هندسی ابن‌مُقله و برادرش اصلاح و تهذیب شده و قواعد کلی و جزئی آنها روشن گردیده و به مشرق و مغرب(به جز بلاد مغرب اقصی مراکش و تونس و الجزایر و غیره چنان که در فصل کوفی اشاره شد) ممالک اسلامی انتشار پیدا کرده است. از جمله آن خطوط، خطّ نسخ بود که در آغاز مرحله جدید به خطّ بدیع منسوب نامیده شد. از آن وقت خط نسخ صورت ناقص و ابتدائی خود را پشت سرگذاشت و به صورت تازه و مطلوب و زیبایی درآمد که ناسخ خطوط دیگر گردید و بیشتر قرآن‌ها و کتاب‌ها را با این خط نگاشتند.

اکثر رساله‌ها و تذکره‌ها و فرهنگ‌ها ابن مقله را واضع خط نسخ دانسته و گویند او آن را از خط ثلث استخراج کرده و خط نسخ تابع سورس است مانند رساله عبدالله صیرفی و فواید الخطوط بخارایی و مداد الخطوط میرعلی هروی و تذکره هفت قلمی دهلوی و غیره مثلاً گویند «وضع کرد یا استخراج نمود و باریک ثلث را نسخ نام نهاد» این سخن با پیشینه‌های ناقص این خط که اشاره شد استوار نیست صحیح آن است که او اصلاح کرده و تحت ضابطه و قاعده آورده است.

نسخ مأخوذ از جلیل یا طومار
صاحب تاریخ الخط و آدابه گوید: قلم نسخ مأخوذ از جلیل یا طومار است و صاحبان تعلیقات نیز از آن کتاب نقل کرده‌اند که مشتق از جلیل یا طومار یا از هر دو با هم است.
این قول در صورتی موجّه است که چند خط دیگر از مشتقات طومار را واسطه قرار دهیم تا خط باریکی چون نسخ از آن پیدا گردد و بالاخره بازگشت به ثلث کند و همان نظر و قولی شود که اکثر برآنند.

نظریه مؤلف در این باره این است که خطّ‌ نسخ در مرحله جدید خود در انقلاب خطی ابن‌مقله از خط محقّق پدید آمده و بعد تحت تاثیر سورس قرار گرفته است به چند دلیل:
۱. صاحب رساله الخط المنسوب نقل کرده که استادِ ابن‌بّواب(محمّدبن اسد) که شاگرد ابن‌مقله بوده خطّ نسخی قریب به محقّق می‌نوشته و ابن بواب دیده و آن را بیان کرده است(رساله الخط المنسوب آنجا که در وصف ابن‌بّواب است گوید و وجد شیخ ابن اسد یکتب الشعر به نسخ قریب من المحقق فا حکمه به نقل تحقیقات و تعلیقات صفحه ۴۸) و خود آن را محکم و استوار ساخته است.

۲. نمونه خط نسخی که از خود ابن‌بّواب در دست است نیز نزدیک به محقّق و ریحان است.

۳. از دقت و بررسی در اشکال خط نسخ شباهت آن با خط محقق و ریحان و ثلث آشکار است لذا باید گفت خط نسخ تحت تاثیر شیوه محقق و ثلث هر دو بوده است.

دگرگونی خط نسخ
پژوهشگرانی که درباره پیدایش و تحول خطوط مطالبی گفته اند، صرف نظر از اختلاف آراء، مستندات یقینی ارایه نکرده اند؛ اما با استفاده از همه منقولات می توان گفت که «خط نسخ» به وسیله ابوعلی محمد بن مقله (۳۲۸ هجری قمری) اصلاح و تهذیب شده و این اصلاح در حدی صورت گرفته که ابن مقله را واضع و مخترع «خط نسخ» دانسته اند. برای وجه تسمیه «خط نسخ» وجوه متعددی ذکر شده است.

نمونه‌هایی از خط نسخ قدیم و ابتدایی در شکل کوفی مقوّر(مستدیر) به ما رسیده است که اگر آنها را با نسخی که خوشنویسان این خطّ که پس از ابن‌مقله و ابن‌بّواب به قلم آورده‌اند بسنجیم فرق بسیار مشاهده خواهد شد که در طول این مدت این خط چه تحولی پیدا کرده است(از تعلیقات بر الخطاط البغدادی).

دوران ترقّی و زیبایی خط نسخ
هر یک از استادان ماهر در اصلاح و استحکام آن کوشیده تا از صورت کوفی به صورت طومار و محقّق و ثلث پس از آن به صورت نسخ امروزی درآورده‌اند ولی دوران ترقّی و زیبایی خط نسخ را از اواخر قرن سوم و آغاز قرن چهارم هجری به بعد باید دانست زیرا خط نسخ قبل از آن نتوانسته بود قالب حقیقی خود را پیدا کند در دوران وزارت و صدارت ابن مقله تطوّر شگرفی در آن و سایر خطوط به وجود آمد و تمام اقلام مختلف و پراکنده نا استواری را که در طول دو قرن قبل از او پدید آمده بود تحت قاعده درآورد.

او بود که همه اقلام متداول زمان را بررسی کرد و مقیاس و میزانی بر سنجش آنها وضع نمود و خطوط را با آن مقیاس برسنجید و هندسی کرد و سپس انتخاب نمود و به تحسین و اتقان اقلام منتخب پرداخت و این امور با کمک و همکاری برادرش ابوعبدالله انجام گرفت.

صبح الاعشی از منهاج الاصابه نقل کرده است: ابوعلی وزیر گوید برای خط کوفی دو طریقه از چهارده طریقه است که مانند دو حاشیه در دو طرف چهارده طریقه قرار دارند و آن دو خط طومار و خط غُبار الحلبه‌ اند اوّلی تمامش مبسوط و هیچ حرف خمیده و مُدّور ندارد به بسیاری از قرآن‌های قدیم مدنی بدان نوشته شده است دومی تمام حروفش مستدیر است و هیچ حرف و شکل مستقیم در آن نیست خط‌های دیگر(دوازده قلم) به نسبت‌های مختلف سهم خود را از مستقیم و مستدیرمی‌گیرند، پس اگر در قلمی حروف مستقیم به مقدار یک ثلث از طومار باشد قلم ثلث نامیده می‌شود و اگر به مقدار دو ثلث باشد ثلثین گویند و صاحب منهاج الاصابه از سایر اقلام نامی نبرده است(ترجمه از صبح الاعشی صفحه ۵۲).

بدیع یا نسخ
از این گفتار معلوم می‌شود که قاعده اساسی ابن مقله برای تهذیب و استوار ساختن خطوط سطح و دور بوده و دو قلم طومار و غبار را نمونه کامل سطح و دور قرار داده و دوازده قلم دیگر را بر این مقیاس منظم ساخته است(در روایت منهاج الاصابه به نقل صبح الاعشی که نام چهار قلم طومار و غبار و ثلثین و ثلث برده شده و ده قلم دیگر را ذکر نکرده است لذا نام آنها معلوم نیست شاید آن ده قلم بدین نام بوده است محقّق، نرجس، نصف، خفیف ثلث، ریاسی، بدیع(نسخ) ، مرصع توقیع، رقاع، حوائجی (حلبه)و طومار قبل خفیف ثلث، و غُبارالحلبه در آخر آنها قرار داشته است).

علی بن هلال و خط نسخ
پس از دو فرزند مقله فرزندان و فرزندگان و شاگردان راه و روش آنان را به مدت تقریباً یک قرن پیروی کردند تا علی بن هلال پیدا شد و بر اساس و قواعد ابن‌مقله اصلاحات تازه‌ای را شروع کرده به تحسین و استوار ساختن خطوط پرداخت و تطوّر و انقلاب دیگری در کمّ و کیف خط پدید آورد.

صاحب فوایدالخطوط بخارایی آورده است او در طریقه پسران مقله تأمُّلی کرد اصلی دید راسخ و ناسخ و فرعی دید ثابت ولیکن درتناسب حروف و ترتیب خلل‌های فاحش واقع، پس او در آن تصرف کرد و انواع خطوط سـتّـه را بر وجه لایق از یکدیگر متمایز گردانید. و چه بسیار خوب بیان کرده است صاحب رساله الخط المنسوب(رساله کوچکی است که دکتر محمود عساکر آن را منتشر ساخته وی گفته است مولف این رساله نامعلوم است و احتمال دارد که ابو حیان توحیدی باشد از تعلیقات) که معاصر ابن‌بّواب بوده و در آنجا اتقان و ترقّی این فنّ و اکمال کار دو فرزند مقله می‌گوید:
ابن‌بّواب دید که مردم در اصلاح خط کوفی می‌کوشند و به نوشتن آن‌گونه خطوط که دارای روانی و سلاست باشد روی آورده‌اند و این شیوه نهایت آرزوی هر نویسنده‌ای بود خدای تعالی اسباب اکمال و اتمام این فن را برای او فراهم آورد و او را بر اسرار و رموز این صنعت آگاه ساخت و چون دید که دو فرزند مقله رحمه الله دو قلم توقیعات و نسخ را استوار و پای برجا(به قواعد هندسی) کرده ولی چنانکه باید و شاید به کمال اتقان نرسانیدند او به حد کمال آورد. ابن‌بّواب دیده بود استادش ابن اسد(شاگرد ابن مقله) شعر رابه خطّ نسخی که نزدیک به شیوه محقّق بود می‌نویسد، لذا در صدد برآمده این خطّ را نیز به خوبی و محکمی بیشتر رسانید.

ابن‌بّواب و قلم‌ الذهب
ابن‌بّواب کسی است که قلم‌ الذهب و به آب زر نوشتن را سر و صورتی داد و به تزیین و تذهیب خط حواشی پرداخت و سپس به ثلث و خفیف آن رسیدگی کرد و قلم رقاع را چنان آراست که گویی از نو پدید آمد فقط ریحان را به لطافت تمام آورد(و ابدع فی الرّقاع و الّریحان و تلطیفه) و بین متن و قلم مصاحف تفاوت بیّنی ایجاد کرد و به خط کوفی نوشت این ابداعات جدید ابن‌بّواب موجب شد که قرون گذشته(خطوط) با همه تطورات تازه اش فراموش گردد فغایه المتشبّه ان یقارب الا ان یدعی مکابرمحارب(ترجمه از تعلیقات محمد بحجۀالاثری و عزیز سامی صفحه ۴۷ و ۴۸)

از این بیان معلوم می‌شود که ابن‌بّواب کار عمده‌اش دقت در تحسین و نیکو پرداختن و پی بردن به‌رموز و اسرارحرکات متناسب و هم آهنگ خط که به رطوبت و چرب و نرمی تعبیر می‌گردد بوده است.

زیبایی خط نسخ
«مورخان گویند که زیبایی خط نسخ در عصر اتابکان(۵۴۵ هجری) پدیدآمد به طوری که به نسخ اتابکی معروف شد و به جای کوفی بدان خط قرآن‌ها را بنوشتند. و در عصر ایوبی در مصر و شام خطوط ثلثی و نسخی به زیبایی و رونق ممتاز بوده است و خط نسخ در شرق و غرب عالم اسلامی آن روز با توسعه افزون در کتابات به کار می‌رفت و هنوز قرن ششم هجری نگذشته بود که از رواج خط کوفی بکاست » (مصور خط عربی صفحه ۳۶۶).

پس از ابن‌بّواب پیروان رسم و شیوه او بسیار شدند و طریقه او را که تازگی داشت در اقسام خطوط متابعت مشق و تمرین کردن تا زمان یاقوت مستعصمی فرا رسید یعنی در مدتی متجاوز از دویست سال رسم تعلیم ابن‌بّواب بین کُتّاب و خطاطان نافذ و رایج بود.

یاقوت مستعصمی
یاقوت مستعصمی انقلاب و تطوّر تازه‌ای به ظهورآورد و آخرین مرحله تطوّر و یا تکامل خطوط عربی اسلامی بود که به دست یاقوت صورت گرفت و پس از تثبیت خطوط سته او تغییر دیگری در آن ها رخ نداد یعنی اقلام منتخبه یاقوتی صورت ثابت و لایتغیری به خود گرفت و به حدّ کمال خود رسید.

یاقوت شش قسم خطّ(محقّق، ریحان، نسخ، ثلث،توقیع و رقاع) را از میان اقسام بسیار که بعض آنها نزدیک به هم و زائد دیده می شد، برکشید و در تلطیف و تذهیب  بیشتر و به جهت و زیبایی آن ها همت گماشت و با جدّ تمام به ترویج آن ها پرداخت.

ابن عماد صاحب« شذرات الذّهب» آورده است که یاقوت مستعصمی آخرین خطاط است که ریاست خط منسوب(اقلامی که در دوره عباسی وضع یا اصلاح شد تا زمان ابن مقله که سه قرن طول کشیده به نان اصلی و موزون بوده، پس از اصلاحات دو فرزند مقله به خط منسوب شهرت و انتشاریافته است) بدو ختم و منتهی گردیده است و او به طریقه و شیوه ابن‌بّواب می‌نوشت ۵ /۴۴۳.

و فوائد الخطوط متذکراست(او متابعت ابن بوابکرد در اصول و تصرفی در آن بنمود و خط را بدو رسانید و قلم محرّف ساخت و بشمرات باریک گردانید و حُسن و زینت خط را کماهو حقّه به ظهور آورد ، از ابن بواب گذرانید از آن زمان الی یومناهذا بسیاری از اصحاب فطنت و ارباب کیاست سعی و اجتهاد نمودند که در تراش قلم و قط و در اصول خط و قواعد و غیره، به او نتوانستند رسیدن، از آن سبب قبله الکُتّاب شد).

ابن‌ بّواب و یاقوت و شاگردانشان
پس از یاقوت شیوه او به وسیله شاگردان و پیروانش در هر عصر و دوره‌ای پیروی شد و در گوشه کنار ممالک اسلامی به‌ قوّت هر چه تمام‌تر رواج گرفته توسعه روزافزون یافت ولی شیوه و اسلوب ابن‌ بّواب نیز متروک نشد و به رواج خود ادامه می‌داد شیوه و اسلوب این دو استاد (ابن‌بّواب و یاقوت) به رغبت پیروی می‌شد و پیروان و خطاطان زیاد می‌شدند به داخل مصر و پارس و ترک و هند نفوذ یافته به شدت پیش می‌رفت و هر دسته به سبک خاص خود این صنعت را به کار بستند، ایرانیان در حُسن شیوه و ظرافت خطوط ستّه و پیدایش قلم‌های تازه دیگر پیش قدم بوده و به سلیقه و شیوه ثلث و نسخ و ریحان را ترقّی دادن و از ایران به کشورهای اسلامی مجاور سرایت کرد و در خاک عثمانی شیوه ثلث و نسخ ریحان یاقوت رواج گرفت و در استانبول بیش از ایران رونق یافت، ترک‌ها در زیبایی و ظرافت و تزیین آن افزودند به طوری که در شیوه بر سایرین تفّوق جستند ولی در مصر بیشتر از شیوه ابن‌بّواب پیروی می‌شد تا اینکه زیر نفوذ دولت عثمانی درآمد آن‌گاه رسوم پخته و عالی خطاطان مشهور و زبردست ترک که از شیوه یاقوت بهره گرفته بود با رسوم پیشین مصر درآمیخت و بر آن غلبه کرد در روزگار تیر و تار حمله مغولان در ایران و توابع آن مدتی از رواج و رونق بیفتاد و لکن در زمان تیموریان دوباره به حالت اول بلکه بهتر بازگشت.

شیوه‌های ثلث و نسخ و ریحان و سایر خطوط ایران اکثر به شیوه یاقوت تا آغاز قرن دوازدهم در کمال رواج و رونق بود از آن پس بر اثر حوادث اضطراب‌های پیاپی رو به انحطاط گذاشت به طوری که در مدت دو قرن چند تن معدود از خطاطان خوشنویس را نام برده‌اند و این حال تا اول قرن سیزدهم ادامه داشت آن گاه رونق خود را از سرگرفت و عدّه‌ای از خوشنویسان بزرگ و صاحب آثار نفیس پیدا شدند. و امروز پس از مدّتی رکود رو به جنبش و حیات تازه گذاشته که امید می‌رود این فنّ شریف بیش از پیش احیا و رایج گردد و در عصر حاضر خط نسخ در ایران و ممالک اسلامی عرب و افغانستان و پاکستان در کمال شیوع و رواج خود مورد استعمال می‌باشد.

خط نسخ قبل از احمد نیریزی در ایران
نسخ در ایران تا قبل از احمد نیریزی(قرن یازدهم و دوازدهم هجری) به شیوه‌ای که اکنون در ممالک عربی متداول است دیده می‌شود یعنی نسخ مایل به ثلث و محقق مرسوم بوده است، و احمدنیریزی آن را به شیوه‌ای خاص که گویی از خط نستعلیق چاشنی یافته، درآورد و خطاطان ایرانی از آن شیوه تاکنون پیروی کرده‌اند.

صاحب جامع‌ محاسن چهار خط به نام‌های قلم منثور، نسخ فضّاح ، حواشی و ریاشی(ریاسی) ذکر کرده و نمونه داده است بین سه قلم اول از نظر شکل و ترکیب و هیئت سطرها و شیوه هیچ تفاوتی دیده نمی‌شود، جز اینکه قلم نسخ فضّاح از منثور درشت‌تر و منثور با فواصلی که بین کلمات دارد درشت‌ تر از حواشی می‌باشد.

قلم ریاسی مخلوطی از نسخ و ریحان
اما قلم ریاسی مخلوطی از نسخ و ریحان است که نسخ آن بر ریحان غلبه دارد. بنابراین این‌ها خطوط مستقل و اساسی یا اصلی به شمار نمی‌روند و جز خطّ نسخ چیز دیگر نیست نیز استفاده می‌شود که قلم ریاسی زمان مأمون با اصلاحاتی که ابن‌ مقله و ابن‌ بّواب در آن کرده‌ اند تقریباً بر همین روال بوده که جامع‌محاسن نمونه آن را آورده است.

خط رقعی یا رقعه را که مأخوذ از دیوانی دانستند به واقع شکسته‌ای از خط نسخ می‌باشد آخرین تطوّری که در خط نسخ شده، تولید خط تاج است که تفصیل آن از کتاب تاریخ الخط و آدابه این است.

خط تاج و خط نسخ و رقعه
خط تاجی نام سبکی از خوشنویسی به خط عربی است. این خط را خوشنویس مصری به نام محمد محفوظ در سال ۱۳۴۹ هجری قمری در زمان سلطنت احمد فؤاد و به پیشنهاد وی ابداع کرد. ایده این خوشنویسی این است که حرف اول هر خط را به شکل تاج بسازند. این سبک با زوال سلطنت فؤاد به فراموشی سپرده شد.

ملک احمد فواد اوّل خواست صورت جدیدی برای حروف هجائی درد و خط نسخ و رقعه ایجاد کند به طوری که شکل معروف کنونی آنها تغییر نیابد و در عین حال هم خاصیت حروف بزرگ را cayital  که در لاتین برای توجه دادن خواننده به آغاز کلام، و تمیراعلام(نام‌های‌خاص) استعمال می‌شود، داشته باشد و همچنان علاماتی برای نقطه‌گذاری بین جمله‌ها و عبارات وضع گردد که خواننده به رموز و اشارات معنوی کلام رهبری شود مانند علامت استفهام وغیره. چون این خواسته شاهانه میان عموم شایع شد و در سال ۱۳۴۷هجری بسیاری از اهل فنّ در این کار پیش‌قدم شده، به اختراع پرداختند و کمیسیونی برای نظارت در این امر تشکیل داده جایزه ای هم مقرّرگردید.

خطاط شهیر مصری محمد افندی(در کتاب مصورالخط العربی محمّد محفوظ ذکرشده است) برنده جایزه شد، و حروف تاج را اختراع کرد.

وزارت معارف مصر تعمیم حروف تاج و علامات نقطه‌گذاری را در سال ۱۳۴۹هجری به کار بست و رواج پیدا کرد و این حروف تاج نامیده شد، به واسطه آن که فکر صاحب تاج یعنی پادشاه مصر سبب پیدایش آن بوده است و خط تاج نسخ زیباتر از خط تاج رقعه است و این است صورت آن به خط نسخ و رقعه(ترجمه تاریخ الخط و آدابه صفحه۱۰۰و ۱۰۹).

مولف مصورالخط العربی(صفحه ۳۸۵ گوید به عقیده من این کار زیاده روی فنی و بدعت زائد است زیرا که به واسطه مشقت و کندی در نوشتن قابل رواج نیست. عقیده نگارنده(مؤلف کتاب) نیز چنین است و آن را سزاوار پیروی و به کار بستن نمی‌دانم مگر ازباب تفنّن

اعجاب قرآن
قرآن کریم چه در بیان مفاهیم بلند آسمانی و فوق بشری و چه در به کارگیری قالب‌های هنری و ظرافت‌های ادبی برجستگی ویژه‌ای دارد و نخبگان اعم از حکیمان، فیلسوفان، عرفا، هنرمندان، شاعران و خطاطان را با دیگر تشنگان حقیقت و معنویت، شیفته خود ساخته است.

مصاحف
«مصاحف» جمع « مصحف » (به ضم میم و نیز کسر و فتح آن) به معنای اوراق مکتوبی است که جلد شده باشند. قرآن را به این نام خوانده‌اند؛ چون جامع اوراق نوشته شده است. این واژه از واژه‌های اصیل عربی است و بارها در سخنان رسول اکرم به کار رفته است.

در حوزه علوم قرآنی «مصحف» به مجموعه گردآوری شده قرآن در زمان پیامبر یا پس از آن توسط صحابه گفته می‌شود. مصاحف، مجموعه گردآوری شده قرآن در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه را می‌گویند.

پیشینه نوشتن مصاحف
سابقه این گردآوری و نوشتن «مصاحف» به زمان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دوره نزول قرآن برمی گردد. آن گونه که در تاریخ آمده است، حمزه عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که در سال سوم هجری در جنگ احد شهید شد، مصحفی مخصوص خود داشت.

مهم‌ترین صاحبان مصاحف
مهم‌ترین گردآورندگان قرآن و صاحبان مصاحف عبارتند از: مولای متقیان امام علی (علیه‌السّلام)؛ ابن مسعود ؛ ابی بن کعب ؛ مقداد بن اسود ؛ معاذ بن جبل ؛ …. این نکته از امتیازات اسلام است که پیروان آن در گردآوری و حفظ کتاب مقدس خویش نهایت اهتمام را مبذول داشته‌اند.

خطاطان مصاحف
به خطاطان مشهور قرآن کریم، که در ابتدا با خط کوفی و انواع آن و سپس با خط نسخ عثمانی و بغدادی و نی ریزی به خطاطی قرآن پرداختند، خطاطان مصاحف گفته می‌شود.

معرفی خطاطان برجسته خط نسخ
به ذکر مختصری از زندگانی برخی از کسانی که با قلم سحرآمیزشان کلمات نورانی قرآن را با آب زر بر کاغذ نوشتند بسنده می‌کنیم:

ابن مقله
1.ابن مقله محمد وزیر، ابوعلی محمد بن علی بن حسین (حسن) بن عبدالله شیرازی (۲۷۲-۳۲۸ ق): وی ادیب، دانشور، خوشنویس، مبتکر و مبدع خطوط مختلف از جمله خط ثلث و خط نسخ است. او وزیر عباسیان بود که در بغداد دیده به جهان گشود و همان جا دیده از دنیا فروبست؛ در حالی که دست راست و زبانش به دستور خلیفه قطع شده بود.
ابن مقله دوازده قاعده برای زیبایی خط ابداع کرد. همچنین خط نسخ را در سال ۳۱۰ق در زمان مقتدر عباسی و وزارت ابن فرات اختراع کرد که به مناسبت سهولت در تحریر ، ناسخ خطوط دیگر شد؛ از این رو «نسخ» نام گرفت.

ابن بواب
۲. ابن بواب، علاء الدین علی بن هلال (م ۴۲۳ق): وی ادیب، حافظ، دانشور و خوشنویس معروف دوره آل بویه بود که در تذهیب نیز دست داشت. معروف است که وی ۶۴ نسخه از قرآن را به خط خود نوشت. شهرت عمده او - به گفته نویسندگان متقدم عرب - به علت تکمیل شیوه‌ای از خطاطی است که یک قرن پیش از او توسط سلف مشهورش ابن مقله وزیر ابداع شده بود. وی این شیوه را به حدی از زیبایی و تناسب رساند که بعدها تنها کوشش‌های یاقوت مستعصمی خطاط نامدار، سرآمد آن شد.
قرآنی با خط و تذهیب عالی به امضای او و به تاریخ سال ۳۹۱ق متعلق به کتابخانه چستربیتی انگلستان، و نسخه‌ای دیگر به خط وی (ظاهرا ناتمام) متعلق به کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی است.

یاقوت مستعصمی
۳.یاقوت مستعصمی ، جمال الدین ابو الدر (م ۶۹۸ ق): وی ادیب، شاعر، خوشنویس، غلام مستعصم خلیفه عباسی و کاتب مخصوص وی و نخستین کسی است که خط ثلث و نسخ را به درجه کمال رساند. وی را به تندنویسی نیز ستوده‌اند؛ چنان که می‌گویند در هر دو ماه یک مصحف می‌نوشت و سیصد و شصت و چهارمین قرآن را به خط وی دیده‌اند. با ظهور وی، خطوط متنوع اسلامی ثبات یافت و انواع قلم‌ها در زمان او به شش گونه «ثلث، نسخ، ریحان، محقق، توقیع و رقاع» رسید که به « خطوط اصول » معروفند. از آثار و دست نوشته‌های یاقوت مستعصمی تعداد بسیاری مصحف و غیرمصحف است که در کتابخانه‌ها و موزه‌های جهان از جمله در ایران و استانبول نگهداری می‌شوند.

بایسنقر میرزا
۴. بایسنقر مشهور به بایسنقر میرزا و سلطان بایسنقر بهادر (۸۰۲-۸۳۷ ق): وی پسر شاهرخ نوه تیمور از خوشنویسان و استادان برجسته خط ثلث و خط محقق نزدیکترین خط به کوفی ساده که در آن، اشکال حروف یکدست، یکنواخت و درشت اندام است و با فواصل منظم و بدون تداخل حروف می‌باشد.

و از هنرمندانی بود که به فارسی و ترکی شعر می‌سرود. وی مؤسس و بانی زیباترین کتاب نویسی در ایران است که با پرداخت دست مزدهای گزاف و اعطای انعام‌های شاهانه هنرمندترین استادان خط و تذهیب را نزد خود نگه می‌داشت. کتیبه پیش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث او است که در بیست سالگی نوشته و از قوت قلم، سحر و معجزه‌ای به یادگار گذاشته است.
نگارش بزرگ‌ترین قرآن موجود به خط محقق، اثر ارزنده او است که هم اکنون برخی صفحات آن در موزه آستان قدس رضوی، کتابخانه ملی، موزه ایران و… نگهداری می‌شود.

در لغتنامه دهخدا در شرح واژه بایسنقر چنین آمده:
در متون تاریخی و ادبی واژه بایسنقر به دو گونه بایسنقر و بایسنغر آمده است. بایسنقر کلمه‌ای ترکی (مرکب از بای سنقر) و سنقور، مرغی شکاری است از جنس چراغ که شنقار نیز گویند. بایسنقر به طور عام، نام عده‌ای از شاهزادگان تیموری و غیر تیموری بوده و ظاهرا صحیح آن «بای سنقور» است که «بایسنقر» نوشته می‌شود.

میرزا احمد نیریزی
۵. میرزا احمد نیریزی (قرن دوازدهم): وی خوشنویس و از بزرگ‌ترین نسخ نویسان روزگار است که در سده دوازدهم در دوران سلطان حسین صفوی در اصفهان می‌زیست. او مردی پارسا با خصال و اخلاقی پسندیده بود. هرچه از مبالغ خطیر حق الکتابه به دست می‌آورد، به اندکی قناعت می‌کرد و بقیه را به نیازمندان انفاق می‌کرد.

نگارش بسیاری از قرآن‌ها و دعاها به وی منسوب است؛ از جمله: ۹۹ جلد قرآن و ۷۷ صحیفه و بسیاری از دعاها و مرقعات دیگر. توضیح درباره پاره‌ای از مصاحف به قلم او، در کتاب قرآن نویسان آمده است.

طاهر خوشنویس
۶. طاهر خوشنویس (۱۲۶۸-۱۳۵۴ش): وی در روستای قرچه داغ به دنیا آمد و تحصیلات ادبی و مقدماتی را در مکتب شروع کرد، و صرف و نحو و فقه آموخت. چون استعداد وافری در زمینه خوشنویسی داشت با عشقی مفرط و بدون آموزش استاد به این فن روی آورد و در خوشنویسی به درجه‌ای رسید که خطاطان و خوشنویسان به مهارت او در نوشتن خط نسخ اعتراف می‌کنند. او نخستین نوشته خود را در نه سالگی چاپ کرد و پنجاه سال در مدارس، هنر خوشنویسی را آموزش داد و آثار فراوانی به خطوط نسخ، نستعلیق و شکسته نستعلیق نگاشت؛ از جمله: کتابت قرآن‌کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، مفاتیح الجنان، معالم الاصول، کفایة الاصول، ذخیرة المعاد، جامع المقدمات، کتاب المکاسب، الفیه، منتهی الامال، تبصرة المتعلمین، تهذیب المنطق و….

ایشان در پایان یکی از نوشته‌ها به خط خویش چنین نگاشته است: «با تایید حضرت ذوالجلال… به خط این بنده عاصی پر از تقصیر و خطا، اقل الحاج طاهر خوشنویس در دوازدهم شهر رجب ۱۳۹۳ قمری بیست و سومین نسخه قرآن را در سن ۸۳ سالگی نوشته…».

حامد العامدی
۷. حامد العامدی (۱۳۱۲-۱۴۰۳ق): وی خوشنویس برجسته جهان اسلام بود که دست نوشته‌های فراوانی از او در جهان اسلام و عرب منتشر شده است.
وی در « دیار بکر » ترکیه دیده به جهان گشود و خوشنویسی را از استادانی چون محمد نظیف، حاج احمد کامل افندی و خلوصی افندی فراگرفت و شاگردان فراوانی نیز از محضر او بهره بردند برجسته‌ترین اثر وی، قرآنی است که به خط نسخ و به شکل بسیار زیبایی تحریر و نسخه‌های بسیاری از آن چاپ شده و در دسترس دوستداران قرآن کریم در سراسر جهان قرار گرفته است.

عثمان طه
۸. عثمان طه ، ابومروان عثمان بن عبده بن حسین بن طه (متولد ۱۳۵۵ق): خطاط مشهور و معاصر سوری که قرآن مکتوب به خط معجزه آسای او که به شیوه نسخ بسیار دیدنی و آمیخته به ثلث نگارش یافته، به تصدیق خبرگان فن، از نظر خوشنویسی، استحکام دست و قلم و چشم نوازی و یکدستی، میان قرآن‌های خوش نوشته قدیم و جدید نظیر ندارد و چنان که انتظار می‌رفت، به محض انتشار، با استقبال گسترده‌ای در جهان اسلام رو به رو شد و به انواع اندازه‌ها، شکل‌ها و قطع‌ها تجدید چاپ شد.
کتابت این قرآن بسیار سنجیده و برنامه ریزی شده است؛ هر صفحه آن پانزده سطر دارد، اول هر صفحه آغاز یک آیه، و آخر هر صفحه با یک آیه پاپان پذیرفته و هر جزء از قرآن در بیست صفحه نگارش یافته است.

از دیگر ویژگی‌های این قرآن، به کارگیری شش رنگ مختلف در نگارش کلمات است؛ برای اشاره به مواضع مد لازم و میزان آن، مواضع غنه و حروفی که تلفظ نمی‌شوند؛
برای مثال، همه همزه‌های وصل، «ال» حروف شمسی و حروفی که نوشته می‌شوند و خوانده نمی‌شوند یا در حرف بعدی ادغام می‌شوند، با رنگ خاکستری نوشته شده است. در جدول کوچکی پایین هر صفحه منظور از کاربرد رنگ‌های مختلف توضیح داده شده است.

در حسن انتخاب و روش دانی و کاردانی خطاط این مصحف همین بس که متن مصحف مصر را مبنای کتابت خود قرار داده که دقت و احتیاط علمی ویژه‌ای صرف اصلاح و آماده سازی آن شده است. همچنین هیئت عالی رتبه‌ای مرکب از پنج نفر از قرآن شناسان شام در این کار و نظارت بر کتابت با وی هم کاری داشته و اجازه سازمان‌های دینی - فرهنگی سوریه، مصر، عربستان سعودی، اردن و جمهوری اسلامی ایران را به ترتیب و با ذکر شماره اجازه نامه درج کرده‌اند.

چند سال پس از انتشار قرآن به قلم عثمان طه به دلیل ظرافت خط، چاپ نفیس و صحت متن، نظر قرآن شناسان عربستان را جلب کرد و پس از آن که فهد در سال ۱۴۰۳ق در صدد چاپ قرآن صحیح برآمد، صاحب نظران همین مصحف را به او پیشنهاد کرده، نام آن را « مصحف المدینة النبویة » گذاشتند و گروهی با شرکت قاریان، مقریان، قرآن شناسان و قرآن پژوهان برای مقابله و مراجعه مجدد تشکیل دادند. تفاوت مصحف مدینه و مصحف اصلی کتابت عثمان طه فقط در ۳-۴ مورد جزئی از علامات ضبط و وقف است.(زرکلی، خیر الدین، ۱۸۹۳-۱۹۶۶، الاعلام، قاموس التراجم لاشهرالرجال والنساءمن العرب والمستعربین والمستشرقین، ج۵، ص۱۸۳.)

ناجی زین الدین المصرف مهندوس و خطاط
نویسنده «بدایع الخط» می گوید: انتهت جودة الخط فی راس الثلثمأئة الی الوزیر ابن مقله بغداد... زیبایی و کمال خط در آغاز سال سیصد هجری مدیون وزیر ابن مقله است که در بغداد و اصول حروف مفرده را به صورتی دلپذیر مهندسی رد... و به واسطه آن خط بهره های آغازین خود را در هندسه و ضبط قواعد و وزن به دست آورد.

و همین مؤلف در «بدایع الخط» می نویسد: «در رساله محمد عوفی ابهری که در موضوع خط است، آمده: اول کسی که در خط ثلث و نسخ به این حد از کمال رسید ابن مقله بود».

ابومنصور عبدالملک ثعالبی تاریخ نگار
ثعالبی نوشته است که خط ابن مقله در زیبایی ضرب المثل بود، زیرا از نیکوترین خطوط دنیا شمرده می شد، ... اگرچه بعضی نوشته اند که پیش از آن ۲۰۰ خط به جز خط کوفی دیده شده است اما اکثر دانشمندان ابن مقله را اولین مبتکر و مخترع خط عربی دانسته اند. وی خط نسخ را در ۳۱۰ ق در زمان المقتدر عباسی و وزارت ابن فرات اختراع و وضع کرد که به مناسبت سهولت در تحریر، ناسخ خطوط دیگر شد و از همین رو نسخ نام گرفت و از همان زمان در ممالک اسلامی شایع و رایج گردید.»

البته برابر مدارک گوناگون تاریخی، ابن مقله کار اصلاح و پیرایش را در همه ی خطوط موجود زمان گسترش داده و تأثیر خدمت او به حدی است که برخی از محققان عرب او را قطب اعلام خط عربی معرفی کرده اند: ناجی زین الدین المصرف (۱۹۷۱ م) در «بدایع الخط العربی» کتاب خود را با این عبارت به ابن مقله هدیه می کند: «الی قطب اعلام الخط العربی الذی فتح صفحة جدیدة فی تاریخ الکتابة الکونیّة الی الوزیر ابن مقله أهدی کتابی»؛ به قطب اعلام خط عربی کسی که صفحه ای تازه در تاریخ نگارش جهانی گشوده، به وزیر ابن مقله کتاب خود را هدیه می کنم.

فتح الله سبزواری نویسنده و خطاط
فتح الله سبزواری در رساله «اصول و قواعد خطوط سته» که پیش از ۹۳۰ هجری آن را تألیف کرده می نویسد: «لفظ نسخ مصدر است به معنی اسم فاعل یعنی ناسخ، چه از آن جهت که کتابت به این خط واقع است، تحضیص کلام الله، که این خط ناسخ سایر خطوط است».

مجنون هروی خوشنویس شیعی
مجنون رفیقی هروی خوش نویس شیعی اواخر سده ی نهم و دهم هجری در رساله «سواد الخط» اظهار می دارد: «باریکی ثلث را نسخ گفت که ناسخ خط‌هاست چه اکثر کتابت ها بر آن است».

حسین عقیلی دانشمندان عصر صفوی
حسین عقیلی رستمداری از دانشمندان روزگار شاه طهماسب صفوی (۹۳۰-۹۸۴ ق) در رساله خط و مرکب گفته است: «و نسخ از آن جهت نسخ گویند که مدار کتابات به اوست کانّ که نسخ جمیع خطوط کرد».

محمد درویش محمد بن دوست‌ محمد بخاری
محمد بخارایی در «فواید الخطوط» که در تاریخ ۹۹۵ قمری تألیف شد، می نویسد: «پس بدان که علم فقه و تفسیر و حدیث را به خط نسخ نوشته اند و می نویسند زیرا که این خط موضع از برای کلام حق تعالی است و این علوم مذکور و همه چیز را به این خط می توان نوشت و او ناسخ خط های دیگر شده است».

عبدالله صیرفی دانشمندان عصر ایلخانی
و پیش از همه عبدالله صیرفی از دانشمندان و هنرمندان عهد سلطان محمد خدابنده (۷۰۲-۷۱۶ ق) در رساله ی «آداب خط» اظهار می دارد: «و نسخ را از آن جهت نسخ خوانند که بیشتر کتب بدین خط می نویسند پس گوییا چنان است که دیگر خط ها را ترک کرده اند و بدین اکتفا نموده، چنان چه ناسخ دیگر خط ها شده است».

یعقوب سراج شیرازی خوشنویس
یعقوب بن حسن سراج شیرازی (۸۵۸ ه. ق) در «تحفة المحبین» آورده است: «قسم پنجم را نسخ گفته اند، چه با نسخه ی لطف طریقه اش، نَسخِ نُسَخ کلک آزمایان چنین محقق گشته، بیشتر کتب به این قلم می نویسند، گوییا دیگر اقلام را ترک کرده اند و به این قلم اکتفا کرده اند پس کانّ که ناسخ دیگر خط ها شده».

ناجی زین الدین خطاط
صاحب «مصور الخط» می نویسد: «و سمی بالنسخ لان الکتاب ینسخون به المؤلفات» خط نسخ را بدین جهت نسخ نامیدند، چون خطاطان تألیفات را با آن استنساخ می کنند.

نسخ در این عبارت به معنی رونویسی و نگارش از روی نسخه اصلی است و شاید تعبیر به نسخه برداری درست تر باشد و با این توضیح نسخ با کلمه ی نُسخه نزدیک‌تر است.

آن چه از ابن مقله به جای مانده بنا به تحقیقات مؤلف «مصور الخط» سه رساله است: رسالة فی علم الخط و القلم، رسالة میزان الخط، و صناف الکُتّاب.(اطلس خط، ص۲۸۸. بدایع الخط، ص۳۵. کتاب آرایی، ص۱۳۴. همان، ص۱۸۸. همان، ص ۳۲۵. همان، ص۳۶۱. همان، ص۲۰. تحفة المحبین، ص۱۳۹. مصور الخط، ص۳۶۶.)

معرفی بهترین نسخ نویس ایرانی
نام: استاد میرزا احمد نیریزی
مذهب: شیعه
زادروز: نیمه دوم قرن یازدهم
زادگاه: نیریز
وفات: قرن دوازدهم( سدهٔ ۱۴ ه‍.ق)
محل دفن: نی ریز، محله سادات، خیابان نی ریزی جای گرفته‌است و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۴۰۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
آثار: کتابت بیش از ۱۰۰ جلد قرآن و ۷۷ جلد صحیفه سجادیه
تخصص: نسخ‌نویسی و شاعر
مهارت: خوشنویسی
زمینه فعالیت: کتابت متون مذهبی

میرزا احمد نیریزی (زنده در ۱۱۵۱ق)، از خوش‌نویسان قلم نسخ ایران. در منابع از استاد و شاگرد مستقیمی برای وی یاد نشده است. تذکره‌نویسان شهرت او را در خوش‌نویسی نسخ به پایه میر عماد در قلم نستعلیق، و درویش عبدالمجید طالقانی در شکسته‌نویسی می‌دانند.

آثار وی جنبه مذهبی داشته و بسیاری از آنها در کتابخانه‌ها و موزه‌ها نگهداری می‌شود. درباره محل درگذشت وی اختلاف وجود دارد، اما انجمن ملی آثار ایران در زادگاهش -نیریز- بنای یادبودی برای وی به پا داشته است.

پدر و ولادت
وی در صحیفه سجادیه‌ای که در سال ۱۰۸۷ق کتابت کرده و نخستین اثر شناخته شده او به شمار می‌آید، نام پدرش را سلطان محمد و لقبش را شمس الدین و خود را با لقب فخرالدین می‌خواند.( نیریزی، صحیفه سجادیه؛ آثار نسخ خطی در همین مقاله، شماره ۱)

وی در محله سادات نیریز زاده شد، اما تاریخ تولد او مورد اختلاف نیست. با توجه به آثار موجود او که برخى متعلق به اواخر قرن یازدهم قمرى است، مى‌‏توان ولادت او را در نیمه دوم سده یازدهم حدس زد. برخى تولد او را در ۱۰۶۷ق گفته‌اند که مأخذى براى آن ذکر نشده است.

زندگی استاد میرزا احمد نیریزی
با آنکه بخش اصلی زندگی او در قرن۱۲ هجری قمری سپری شده اما منابع نوشته شده در این سده هیچ‌گونه آگاهی از زندگی او به دست نمی‌دهند.

برای نخستین بار میرزای سنگلاخ در تذکرة الخطاطین زندگی‌نامه‌ای از او آورده، که مایۀ کار تمامی تذکره‌نویسان پس از او قرار گرفته است. وی چون دیگر خوشنویسان او را «قبلة الکُتّاب» خوانده، و در خوشنویسی، شاگرد محمد صادق ارجستانی دانسته است.(میرزای سنگلاخ ج۲، ص۳۹۲-۳۹۳)

در حالی‌که پس از سلطانعلی مشهدی (د ۹۲۶ق) هیچ‌یک از خوشنویسان را به این لقب نخوانده‌اند و در هیچ‌یک از منابع سدۀ ۱۲ق به بعد که شرح حال محمدصادق ارجستانی (د۱۱۳۴ ق) در آنها آمده یادی از خوشنویسی وی نشده است.(مهرآبادی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۵)

نمونه اشعار استاد میرزا احمد نیریزی:
بدین امید نوشتــــم کلام حضرت دوست
که روز حشر به دستم جز این سخن ندهند
و
کفر ایمان را هم اندر تیـرگی هم در صفـــا
نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفی

به گفتۀ میرزای سنگلاخ، احمد نیریزی به محمد ابراهیم قمی پیوست و در مکتب او به فراگرفتن خوشنویسی پرداخت و پس از مرگ استاد از قم به نیریز رفت و چندی در آنجا به سبک استاد به کتابت پرداخت و سپس شیوه‌ای نو و برتر از استاد در قلم نسخ ابداع کرد.(بیانی، احوال، ج۴، ص۱۲۸)

در برخی از منابع آمده که احمد نیریزی از روی خطوط علاءالدین تبریزی مشق بسیار کرده است، از این نوشته چنین برداشت می‌شود که علاءالدین را باید استاد غیر مستقیم او دانست. این اندیشه از آنجا سرچشمه گرفته که میرزا احمد نیریزی در چند اثر خود از علاءالدین تبریزی با عنوان استاد یا استادی یاد می‌کند.( میرزای سنگلاخ، ج۲، ص۴۰۸-۴۲۴، بیانی، کارنامه، ص۲۶۹)

درگذشت استاد احمد نی ریزی
از سالهای پایانی زندگانی و تاریخ وفات میرزا احمد هیچ اطلاعی در دست نیست. برخی تاریخ وفاتش را ۱۱۵۵ق دانسته‌اند. واله داغستانی در تذکرة الریاض الشعراء که در سال ۱۱۶۱ق تالیف کرده او را میرزا احمد خوانده است.که می‌بایست بین دهه ۵۰ تا ۶۰ درگذشته باشد.

محل دفن او را به اختلاف ذکر کرده‌اند. سنگلاخ آرامگاه او را در کربلا دانسته در حالی‌که بعضی دیگر مدفن او را در زادگاهش نیریز گفته‌اند. جلال الدین همایی اطلاعات دقیق تری در کتاب تاریخ اصفهان به دست داده است.

او مدفن میرزا احمد را در بقعه درب امام در اصفهان دانسته و گفته است که فعلا اثری از آن دیده نمی‌شود اما قطعی است که میرزای نیریزی در همین مقبره به خاک سپرده شده است.

بنای یادبودی در زادگاهش نی ریز برپا داشته‌اند. این بنا در قبرستان میرشهاب الدین احمد در محله سادات واقع است. برخی آنجا را مدفن وی دانسته‌اند و حتی اخیراً سنگ قبری نیز برای آن تهیه شده و در آنجا قرار داده شده است.

در سال ۱۳۹۰ش در آنجا کنگره‌ای در برزگداشت او برگزار شد.(گزارش: کنگره بزرگداشت میرزا احمد نیریزی)

جایگاه در خوشنویسی قلم نسخ
شهرت احمد نیریزی در خوشنویسی نسخ به پایۀ میر عماد در قلم نستعلیق، و درویش عبدالمجید طالقانی در شکسته نویسی است. همۀ تذکره نویسان قرن‌های ۱۳ و ۱۴ ق به این شهرت اشاره دارند. با این تفاوت که برخی او را بی‌همتا دانسته‌اند. و کسی را همپایۀ او در کتابت نسخ نمی‌شناسند.(میرزای سنگلاخ، ج۲، ص۳۹۴؛ فسایی، ج۲، ۱۵۶۸.)

گاهی نیز این فراتر رفته، سیر تکامل قلم نسخ را در خط او پایان می‌بینند. برخی نیز در حالی که بر شهرت بی مانند او گواهی می‌دهند، شماری از پیروان شیوۀ او را در خوشنویسی قلم نسخ همپایه و گاه برتر از او می‌شمارند.(حبیب همانجا؛ ایرانی، ص۱۳۴-۱۳۵، هدایت، ج۱۰، ص۱۳۴)

در قرن‌های ۱۱ و ۱۲ ق قلم نسخ به دست استادان نامور و گمنامی چون محمد ابراهیم قمی (زنده در ۱۱۱۵ق)، عبدالله محمد حسن یزدی (زنده در ۱۱۰۳)، محمد حسن کازرونی (زنده در ۱۱۱۰ق) و دیگران رونق تازه‌ای گرفت و احمد نیریزی آن را به اوج کمال رساند. به گونه‌ای که شمار بسیاری از خوشنویسان این قلم از روزگار زندگی وی تا قرن ۱۴ از او پیروی کرده‌اند. برتر شمردن خوشنویسی چون میرزا عبدالعلی یزدی (کوکب) بر احمد، یا ترجیح دادن محمد محسن اصفهانی بر او، خالی از گزافه نیست.( هدایت، ج۱۰، ص۱۳۴، فرصت، ص۲۴۹)

هیچ یک از خوشنویسانی چون محمد محسن اصفهانی، عبدالله عاشور، عبدالعلی خراسانی، احمد شاملو، وصال شیرازی، علی عسکر ارسنجانی به عنوان شاگرد مستقیم احمد نبوده، اما همۀ آنها کوشیده‌اند که به شیوۀ او پدید آورند، با این همه مقام دست نیافتی وی به ویژه در نسخ کتابت جلی همچنان دست نخورده بر جا مانده است.

از میان تذکره نویسان و تاریخ خط نویسان تنها بیانی او را در ردۀ خوشنویسان نستعلیق و شکسته نیز به شمار آورده است.(احوال، ج۴، ص۳۰،۴۳۱)

آثار فاخر میرزا احمد نی ریزی
میرزای سنگلاخ نوشتن ۹۹ تا ۱۲۰ قرآن و ۷۷ جلد صحیفه و تعدادی بیرون از آمار و شمار مرقع و اوراق به او نسبت می‌دهد.

فرهاد میرزا معتمد الدوله از بیاض بسیار بزرگی نام می‌برد که احمد آثار خود را در آن با ذکر تاریخ و نام کسانی که آثار برای آنها نوشته شده بوده، به ثبت می‌رسانده است. به گفته وی چند برگی از آن بیاض از دستبرد کسانی که به آن دسترسی داشته‌اند مصون مانده است که وی آثاری شامل ۹ قرآن و ۵ کتاب دعا از آن نقل می‌کند.(میرزای سنگلاخ، ج۲، ص۳۹۷،۳۹۹-۴۰۰، فرهاد میرزا معتمد الدوله، ص۴۹-۵۰)

برخی از تذکره نویسان با تأثیرپذیری از میرزای سنگلاخ شمار قرآن‌های نوشته شده به دست او را بیش از هر خوشنویس دیگری می‌دانند، در حالی‌که شمار قرآن‌های شناخته شده‌ای که در نسبت آنها به احمد جای تردید نیست، به ۱۰ نسخه هم نمی‌رسد، در حالی‌که از خوشنویس همزمان او محمد ابراهیم قمی، قرآنی کتابت شده به ۱۰۸۷ق در دست است که بیست و هشتمین قرآن نوشتۀ شدۀ اوست.(حبیب اصفهانی، خط و خطاطان، قسطنطنیه، ۱۳۰۵ق. ص۵۹، گلچین، ص۲۴۱)

مجموعۀ آثار بازماندۀ منسوب به احمد را می‌توان، بیشتر از آثار هر خوشنویس دیگری دانست، برخی اسباب این فزونی عبارتند از:
وجود نسخه‌های مجعول و ساختگی، و ثبت شدن آثار خوشنویسان دیگر به نام او پشتیبانی مادی و معنوی شاه سلطان حسین و درباریان او.(بیانی، احوال، ج۴، ص۲۶)

مرقعات و قطعات استاد احمد نی ریزی
مرقعی با ۲۴ رقعه، به قلم نسخ کتابت ممتاز که از ۱۱۱۵ق آغاز شده و در ۱۱۳۴ق پایان یافته است. و با شمارۀ ۱۵۲۸ در کتابخانۀ ملی تهران نگهداری می‌شود.

مرقعی با ۳۲ رقعه، به قلم نسخ کتابت ممتاز دربردارندۀ قصیدۀ میمیۀ کتابت شده برای سید مرتضی در ۱۱۲۱ق، به شمارۀ ۱۵۶۲ در کتابخانه ملی تهران.

مرقعی دربردارندۀ ۵۰ رقعه، در ۱۱۲۲ و ۱۱۳۰ق، بخشی از سوره‌های آل عمران و اعراف و نسب حضرت رسول (ص)، به شمارۀ ۱۵۶۱ در کتابخانه ملی تهران.

شماری قطعۀ کتابت شده در ۱۱۰۸ تا ۱۱۴۸ق که بیشتر در کتابخانه‌های ایران و دیگر کشورهای جهان، موزه‌ها و مجموعه‌های خصوصی نگهداری می‌شود. (بیانی، احوال، ج۴، ص۲۶؛ آتابای، فهرست مرقعات، ص۲۵-۲۶، بیانی، احوال، ج۴، ص۲۶؛ قس: آتابای، فهرست مرقعات، ص۱۴۲-۱۴۳، بیانی، احوال، ج۴، ص۲۶؛ آتابای، فهرست مرقعات، ص۲۴۳-۲۴۴)

دیگر آثار استاد برجسته خط نسخ احمد نیریزی
وقف نامۀ موقوفات شاه سلطان حسین صفوی، به شمارۀ ۵۸۳۲ در کتابخانۀ آستان قدس رضوی.
لوحه‌های آیة الکرسی در ۱۱۲۷ق.
کتیبه‌هایی که بر جلد برخی از نسخه‌های کتابت کردۀ یا دیگر خوشنویسان نوشته است. برخی از این آثار عبارتند از:
کتیبه‌ای بر حاشیۀ جلد نسخه‌ای سوره یس، به شمارۀ ۹۸۵ ف در کتابخانۀ ملی ایران.
کتیبه‌ای، در وصف علی (ع)، در ۱۱۲۰ق و به شمارۀ ۲۱۲۶ در کتابخانۀ کاخ -موزه گلستان
کتیبۀ روایتی از رسول اکرم(ص)، بر نسخه‌ای از مناجات خواجه عبدالله انصاری به خط میر عماد سیفی حسنی، در ۱۱۲۷ق و به شمارۀ ۱۹۰۱ در کتابخانه ملی ایران.
کتیبه ای با قلم نسخ، با سفیداب بر حاشیۀ جلد روغنی یک نسخه کتاب دعا با رقم و تاریخ ۱۱۳۲ق 
کتیبه‌ای در ۱۱۴۴ق.
کتیبه‌ای به قلم نسخ خوش بر حاشیۀ جلد یک نسخه یس و ادعیه با در ۱۱۴۶ق، به شمارۀ ۳۴ در کتابخانۀ کاخ- موزه گلستان.

میرزا احمد آثار بسیاری در کتابت قرآن و ادعیه دارد که اکثریت آن در موزه کاخ گلستان و برخی در موزه‌های دیگر موجوداست.

معرفی کتاب زندگی نامه استاد احمد نیریزی
کتاب تاریخ و فرهنگ نیریز: در این اثر دربارۀ استاد احمد نیریزی، زندگی نامه و آثارش توضیح داده شده است.

توضیح آثار میرزا احمد نیریزی
گفته‏ اند که میرزا احمد ۹۹ تا ۱۲۰ قرآن، ۷۷ صحیفه سجادیه و تعداد بسیارى ادعیه، مرقع و قطعه کتابت کرده است. سنگلاخ در تذکره خود از مشاهده ۱۲۰ قرآنِ وى سخن به میان آورده و میرزاحبیب خراسانى نیز گفته است: «کسى به اندازه او کلام قدیم [ قرآن ] ننوشته است ». برخى از تذکره‏ نگاران معاصر نیز به تبع سنگلاخ، آثار او را از حدّ فزون دانسته اند.

هر چند آثار بسیارى از میرزا احمد بر جاى مانده، امّا آن اندازه که سنگلاخ و به تبع او دیگران گفته ‏اند، نادرست و نامعقول است. زیرا اوّلاً آثارى که با امضاى احمد نیریزى برجا مانده کمتر از آن است که آنان اشاره کرده ‏اند و ثانیا حتى تعدادى از این آثار نیز مجعول و ساختگى و منسوب به میرزا احمد است و همچنان که گفته شد، آثار بسیارى با رقم میرزا احمد و با اجازه خود او توسط شاگردانش پدید آمد.

فرهاد میرزا معتمدالدوله در کتابِ زنبیل، از بیاضى سخن به میان آورده که میرزا احمد، هر چه را مى‏ نوشته در آن ثبت مى‏‌کرده است. وى گفته است: «از بیاضى که میرزا احمد نیریزى ثبت دعواتى و قرآن‌هائى که نوشته است و در دست میرزا حسین ایجه اصفهانى پسر مرحوم ملاعلى ‏اکبر ایجه ‏اى است نقل شد و آن بیاض بسیار بزرگ بوده و هرچه میرزا نوشته بوده ثبت او را داشته به مرور به دست هر که افتاده دزدیده است و چند ورقى از خط میرزاى مرحوم باقى است نه این است که میرزا همین چند قرآن را نوشته است از اوراق آن بیاض خیلى قطع کرده‏‌اند همین قدر مانده بود که ثبت شده ».

او سپس به برشمردن برخى از آثار میرزا احمد به نقل از آن بیاض پرداخته است. موضوع بیاض و داستانى را که فرهاد میرزا معتمدالدوله درباره آن نقل کرده تنها در کتاب زنبیل آمده و هیچ یک از منابع پیش از او بدان موضوع اشاره‌‏اى نکرده‏‌اند، از این رو، در درستى آن باید تأمل کرد.

به هر حال، با توجه به مطالبى که گفته شد، احتمالاً آثار متعددى به قلم شاگردان میرزا احمد، با رقم احمد نیریزى پدید آمده و از طرفى دیگر، ارزشمند بودن آثار میرزا احمد سبب شده است که آثار مجعول و منسوب بسیارى به نام او ساخته شود. پژوهشگران معاصر برخى از این آثار را نقد و بررسى کرده‏ اند، امّا قسمت اعظم آنها بدون نقد باقى مانده است، از این رو، در اینجا تا آنجا که ممکن است به معرفى تمامى آثار او مى‏ پردازیم، چه آثارى که انتساب آنها به میرزا احمد قطعى است و چه آثارى که از قطعیت آنها اطلاعى نداریم.

در آخر نیز آثار منسوب و مجعولى را که مورد نقد قرار گرفته و انتساب و جعلى بودن آنها به اثبات رسیده، تحت همین عنوان ذکر خواهیم کرد.(منبع: سایت مشاهیر نیریز، بررسی آثار استاد احمد نیریزی)

قرآن و ادعیه اثر استاد میرزا احمد نیریزی
چون استاد میرزا احمد نی ریزی بیشتر به کتابت قرآن و کتاب هاى دعا پرداخته، نخست به معرفى قرآن ها، سپس صحیفه سجادیه، دعاى کمیل و ... مى‌‏پردازیم و در آخر فهرستى از مرقعات و آثار دیگر او به دست مى‌‏دهیم. در میان آثار او مجموعه ‏هایى شامل یک یا چند سوره قرآن و برخى ادعیه است.


🔸جهت مطالعه بیشتر این مبحث به پرتال فرهنگی راسخون مراجعه فرمایید...🔸