پوستر اللهم عجل لولیک الفرج ابوالفضل رنجبران

طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران / صاحب اثر: ابوالفضل رنجبران

معرفی هنرمند: ابـوالفضــل رنجـبـــران، کارشناس هنری های تجسمی، مدیر هنری، طراح گرافیک، کسب مقامات اول در مسابقات بین المللی، کسب چندین دیپلم افتخار کشوری، عضو انجمن هنرهای تجسمی کشور و...

***********************************

قیامتی است گمانم قیامت مهدی است
جهان محیط وسیع کرامت مهدی است

زمان زمان شروع زعامت مهدی است
غدیر دوم شیعه، امامت مهدی است

همه کنید قیام و همه دهید سلام
امام کل زمان‌ها دوباره گشت امام
---
ز تیرگی چه زیان کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است

فراق رفته و فیض حضور نزدیک است
الا تمامی یاران! ظهور نزدیک است

فرار ابر و، رخ آفتاب را نگرید
سراب‌ها همه رفتند، آب را نگرید
---
بشارت ای همه یاران که یار می‌آید
نوید رحمت پروردگار می‌آید

محمد از طرف کوهسار می‌آید
علی گرفته به کف ذوالفقار می‌آید

دعای عهد و فرج را همه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید
---
ز مکه سر زده صبح قیام ابراهیم
رسد به عالم هستی پیام ابراهیم

امام عصر که بر او سلام ابراهیم
قیام کرده، کنار مقام ابراهیم

حرم رسانه آوازه «انا المهدی» است
چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است
---
جهانیان! همه جا در کنار یار کنید
دل خزان زده خویش را بهار کنید

یهودیان همه جا در شرارِ نار کنید
الا تمامی وهابیان فرار کنید

رها کنید حرم را، حرم، دیار علی است
به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است

غلامرضا سازگار



طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران / صاحب اثر: ابوالفضل رنجبران

معرفی هنرمند: ابـوالفضــل رنجـبـــران، کارشناس هنری های تجسمی، مدیر هنری، طراح گرافیک، کسب مقامات اول در مسابقات بین المللی، کسب چندین دیپلم افتخار کشوری، عضو انجمن هنرهای تجسمی کشور و...

***********


والطور دل به طور ولایش اقامت است
واللیل لیله ی شرف است و کرامت است

والعصر عصر منزلت است و زعامت است
والشمس روز جلوه ی شمس امامت است

عید خدای عزّوجلّ عید احمد است
عید غدیر دوم آل محمّد است
---
عید صعود آدم و میلاد خاتم است
عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است

عید ظهور منجی اولاد آدم است
یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است

شب رخت بسته صبحدم نصر آمده
عید امامتِ ولیِ عصر آمده
---
عید امید سلسله ی انبیاست این
عید نزول مصحف نصر خداست این

ای اهل آسمان و زمین عید ماست این
مستضعفان به پیش! که عید شماست این

عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی‌اند
اعیاد ما مقدمه ی عید مهدی‌اند
---
مهدی که سکه ی ابدیت به نام اوست
مهدی که حکم آدم و خاتم پیام اوست

مهدی که آرزوی خلایق قیام اوست
مهدی که منجی بشریت نظام اوست

پیراهن بلند امامت به پیکرش
شمشیر شیر حق به کف عدلْگسترش
---
بر اوج کائنات لوای گشاده اش
آزادگان به سلسله گردن‌نهاده اش

سرهای سرکشان به زمین اوفتاده اش
گویی که بسته کار فلک با اراده اش

هر چند شهر کوفه بوَد پایگاه او
یک لحظه هست بر همه عالم نگاه او
---
او شهریار عالم و عالم حضور اوست
خورشید را بشارت صبح ظهور اوست

سروِ قد کلیم خدا، خم به طور اوست
نعش ستمگران همه فرش عبور اوست

بوجهل‌ها به چرخ کشد سر، خروششان
«تبت یدا ابی لهب» آید به گوششان
---
گیرید از جمال محمّد نشانی‌اش
بر تن چو انبیاست لباس شبانی‌اش

چشم زمین به شعشعه ی آسمانی‌اش
بر چهره بنگرند به سن جوانی‌اش

خوبان گرفته جان پی قربانی‌اش همه
پیران دهر طفل دبستانی‌اش همه
---
اوّل به کعبه عالمیان را صدا کند
خود را معرفی چو رسول خدا کند

با یک ندا قیامت کبری به پا کند
ملک حجاز را نفسش کربلا کند

باشد هماره پشت سر او دعای ما
او پای کعبه روضه بخواند برای ما
---
آن روز روز عزّت و اقبال می‌شود
مفتوح، باب کعبه ی آمال می‌شود

با نطق او خطیب حرم لال می‌شود
روز ولایتِ علی و آل می‌شود

سازد برای فتح فراهم زمینه را
تسخیر می‌کند به سپاهش مدینه را

بر تشنگان سقایت جام ولا کند
بعد از مدینه رو به سوی کربلا کند

ننگ بنی امیه همی بر ملا کند
نابودشان به تیغه ی شمشیرِ «لا» کند

دریا کند ز اشک مصیبت دو عین را
گیرد به دوش پرچم سرخ حسین را
---
ای آه سینه سوز علی ذوالفقار تو
ای آل فاطمه همه امیدوار تو

با یک نفس تمام خزان‌ها بهار تو
شمشیر انتقام تو چشم انتظار تو

«یاصاحب‌الزمان به ظهورت شتاب کن»
«عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن»
---
باز آ که فتح با دم تیغت خدا کند
باز آ که شیعه در قدمت جان فدا کند

باز آی تا مسیح به تو اقتدا کند
تا کی تو را امام شهیدان صدا کند؟

بازآ که سینه ی شهدا بی‌‌قرار توست
بازآ که چشم فاطمه در انتظار توست
---
تو غایب استی و دل عالم اسیر توست
بالله قسم سلاله ی آدم اسیر توست

بیش از هزار سال محرّم اسیر توست
یک عمر طبع خسته ی «میثم» اسیر توست

تنها امید آل پیمبر تویی تویی
منجی خلق اوّل و آخر تویی تویی

طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران / صاحب اثر: ابوالفضل رنجبران

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

چه شکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی

نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیّتی نویسی و هدیّتی فرستی

دل دردمند ما را که اسیر تست یارا
به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

برو ای فقیه دانا، به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی

گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق تست سعدی، کم خویش گیر و رستی