پوستر سلام بر امام حسین(ع) ابوالفضل رنجبران

طراح پوستر: ابـوالفضــل رنجـبـــران

معرفی هنرمند: ابـوالفضــل رنجـبـــران، کارشناس هنری های تجسمی، مدیر هنری، طراح گرافیک، کسب مقامات اول در مسابقات بین المللی، کسب چندین دیپلم افتخار کشوری، عضو انجمن هنرهای تجسمی کشور و...


فضیلت سلام به امام حسین (علیه السلام) در زیارت عاشورا

شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید . امام پرسیدند : ای مرد ، چند بار در طول روز به زیارت جدم حسین (ع) می روی ؟ شخص گفت : هیچ . امام پرسید ای مرد : در طول هفته چه طور ؟ شخص گفت : هیچ . امام پرسید : در طول ماه ، سال و یا هرچند سال ، چند بار به زیارت جدم حسین (ع) می روی ؟ شخص گفت : مولای من ، میان من و حسین (ع) فرسخ ها فاصله است ( شرایط اینگونه نیست که من چندبار به زیارت حسین (ع) بروم ) . امام صادق (ع) فرمودند : وای بر تو ! هرموقع که دلت هوای زیارت حسین (ع) کرد به بالای بلندی برو و ندا بده : السلام علیک یا ابا عبدالله .

خوب از این روایت متوجه می شیم که یک سلام ما از راه دور ، ثواب زیارت آن امام را دارد و این موضوع در روایات دیگر هم تصدیق شده است . چنانکه خودشان فرمودند : هرکجا که ذکر ما اهل بیت (ع) باشد آنجا حرم ماست . پس با یک سلام از روی معرفت می توان کربلایی شد و این کم فضیلتی نیست !

یا در جایی دیگر داریم که امام صادق (ع) فرمودند : هر موقع دلتان برای حسین (ع) گرفت ندا بدهید :صل الله علیک یا اباعبدالله . از این روایت می توان دریافت که سلام بر حسین (ع) سعادتی بس عظیم است . چرا که خدا به حسین سلام می دهد (صل الله علیک) . و در زیارت ناحیه مقدسه هم داریم که امام زمان (عج) در حال گریه به اباعبدالله (ع) سلام داد (چنانچه در پست قبلی ذکر شده است) . پس سلام دادن ما به این معنی است که با خداوند و امام زمان (عج) هم صدا می شویم. تا اینجا گفتیم که می توان با سلامی از راه دور به زیارت امام حسین (ع) رفت ، امام می خواهم بگویم که زیارت آن حضرت چه فضیلتی دارد .

شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید ، دید امام مشغول نماز است . گفت کمی صبر می کنم تا نمازش تمام شود . شخص می گوید : دیدم بعد از نماز دستان مبارک را به حالت قنوت رو به آسمان بلند کرد و فرمود : خدایا ، من و برادران من و زیارت کنندگان قبر جدم حسین (ع) را بیامرز . ای کسانی که به زیارت امام حسین (ع) رفته اید (حتی با یک سلام )، قدر خودتان را بدانید .چرا که امام صادق (ع) دعاگوی شما است .

و در روایتی دیگر داریم که قبل از ولادت امام حسین (ع) همه ی پیامبران به زیارت قبر آن حضرت رفتند و دسته ای از ملائک شبانه روز در آنجا مقیم هستند . پس ای کسانی که زائر حسین (ع) بوده اید ، نام شما را در لیست زائران حسینی در کنار نام پیامبران الهی مکتوب کرده اند . این خود فضیلتی است که شاید هیچ کس جز مقربین درگاه حق توان درک آن را نخواهد داشت .

روایت داریم شخصی که به زیارت قبر امام حسین (ع) می رود فرشتگان به پیشوازش می آیند . وقتی از آنجا بیرون می آید فرشتگان بدرقه اش می کنند و تا منزل همراه اویند . وقتی مریض می شود آن ها به عیادتش می آیند و در هنگام مرگ بر بالینش قرار می گیرند .
ای زائران حسینی و ای کسانی که بارها به آقایتان سلام داده اید ، آیا صدای سلام و درود ملائک بر خودتان را نمی شنوید ؟ مطمئن باشید که خود ارباب هم شما را نه در این دنیا و نه در هیچ لحظه ای تنها نمی گذارد .

راوی می گوید : شخصی که تازه مرحوم شده بود به خوابم آمد .  دیدم اصلا حالت خوبی ندارد . دوباره بعد از گذشت چند شب او را در خواب دیدم . در جایی بود که مانند باغ و بستان بود ، به او گفتم که چطور شد که این قدر حال و روزت تغییر کرد ؟ گفت : پیرزنی را به تازگی در این قبرستان دفن کرده اند. از همان موقع است که امام حسین (ع) هرشب به آن پیرزن سر می زند و به این دلیل باقی اهل قبور این قبرستان هم شفاعت شده اند . پرسیدم ان پیر زن کیست ؟ گفت از بستگان یکی از آهنگرهای شهر است .
صبح شد به بازار آهنگرها رفتم دیدم مغازه ای بسته است . پرسیدم چرا ؟ دیگران  گفتند : چون همسرش به تازگی فوت کرده است . در مجلس عزای آن زن حضور پیدا کردم و بعد از اتمام مجلس عزا نزد شوهرش رفتم . پرسیدم آقا آیا همسر شما رابطه ای با اهل بیت (ع) داشته ؟ گفت نه . پرسیدم آیا از سادات بوده ؟ گفت نه . مرد ناراحت شد و گفت : شما با همسر من چکار دارید ؟ موضوع را برایش تعریف کردم و آن مرد گفت : آری همسر من یک اخلاق خوب داشت که هر روز صبح بعد از نماز رو به سوی کربلا می کرد و می گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله .

پس توجه کنید که ذره ای معرفت نشان دادن  به اهل بیت (ع) دریای محبت و معرفت آنان را برمی انگیزاند . امیدوارم این مطلب رو به خوبی درک کرده باشیم و از این پس با معرفتی بیش از پیش به آنان سلام دهیم .

روایت‌های بسیار جالب و با مضامین خیلی زیبا از زبان سیدالشهدا حضرت اباعبدالله (علیه‌السّلام) نیز نقل شده که حضرت (علیه‌السّلام) با تعبیری بسیار زیبا، رهایی از آتش جهنم را از ثمرات زیارت خودشان می‌شمارند. در این بخش به عنوان نمونه دو روایت را از نظر خوانندگان محترم می‌گذرانیم.

روایت اول

رَوَیْنَاهُ بِاِسْنَادِنَا اِلَی مُحَمَّدِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ، مِنْ کِتَابِ الزِّیَارَاتِ تَصْنِیفِهِ، بِاِسْنَادِهِ اِلَی مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ: کَانَ لَنَا جَارٌ یُعْرَفُ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کُنْتُ اَزُورُ الْحُسَیْنَ (علیه‌السلام) فِی کُلِّ شَهْرٍ، قَالَ: ثُمَّ عَلَتْ سِنِّی وَ ضَعُفَ جِسْمِی وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ مُدَّةٌ، ثُمَّ وَقَعَ اِلَیَّ اَنَّهَا آخِرُ سِنِی عُمُرِی، فَحَمَلْتُ عَلَی نَفْسِی وَ خَرَجْتُ مَاشِیاً، فَوَصَلْتُ فِی اَیَّامٍ، فَسَلَّمْتُ وَ صَلَّیْتُ رَکْعَتَیِ الزِّیَارَةِ وَ نِمْتُ، فَرَاَیْتُ الْحُسَیْنَ (علیه‌السّلام) قَدْ خَرَجَ مِنَ الْقَبْرِ. فَقَالَ لِی: «یَا عَلِیُّ، لِمَ جَفَوْتَنِی وَ کُنْتَ بِی بَرّاً؟» فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی، ضَعُفَ جِسْمِی وَ قَصُرَتْ خُطَایَ، وَ وَقَعَ لِی اَنَّهَا آخِرُ سِنِی عُمُرِی فَاَتَیْتُکَ فِی اَیَّامٍ، وَ قَدْ رُوِیَ عَنْکَ شَیْ‌ءٌ اُحِبُّ اَنْ اَسْمَعَهُ مِنْکَ. فَقَالَ: «قُلْ». قَالَ: قُلْتُ: رُوِیَ عَنْکَ «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: فَاَرْوِیهِ عَنْکَ «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ ارْوِ عَنِّی‌: مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ اِنْ وَجَدْتُهُ فِی النَّارِ اَخْرَجْتُهُ.

داود بن عقبه می‌گوید: همسایه‌ای داشتیم که به محمد بن علی معروف بود، محمد بن علی می‌گوید: من هر ماه به زیارت امام حسین (علیه‌السلام) می‌رفتم، ولی وقتی سنم بالا رفت و جسمم ضعیف شد دیگر برای مدتی زیارت ایشان نرفتم، تا اینکه احساس کردم اواخر عمرم می‌باشد پس به سختی با پای پیاده به زیارت آن حضرت رفتم، و طی چند روز به کربلا رسیدم، پس سلام دادم و دو رکعت نماز خواندم و خوابیدم، در خواب آن حضرت را دیدم که از قبر خارج شدند و به من فرمودند: ‌ای علی شما نسبت به من نیکی می‌کردی پس چرا به من جفا می‌کنی؟ عرض کردم‌ ای سید من؛ جسمم ضعیف شده و پاهای من ناتوان، و احساس کردم که اخرین سال عمر من است پس در طی چند روز به زیارت شما آمدم، و از جانب شما روایتی شنیدم که دوست دارم از خود شما بشنوم، پس امام فرمودند: آن روایت را بگو؛ گفتم از شما نقل شده است که فرمودید: هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش می‌روم، سپس اما فرمودند: درست است، عرض کردم ایا این روایت را نقل کنم؟ امام فرمود بله این روایت را از جانب من نقل کن: هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش می‌آیم و حتی اگر آن را در آتش ببینم از آتش بیرون می‌آورم.

روایت دوم

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابن‌مُسْکَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام اَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقِیقٌ‌ عَلَی‌ اللَّهِ‌ اَنْ لَا یَاْتِیَنِی مَکْرُوبٌ اِلَّا اَرُدَّهُ وَ اَقْلِبَهُ اِلَی اَهْلِهِ مَسْرُوراً.

من کشته اشک‌ها هستم، و با حالی حزین و اندوه کشته شدم، بر خداوند است که هیچ گرفتاری به زیارت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانواده‌اش برسانم.


اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

سید و سـالار تمام شهدایی حسین!

با لب عطشان به لب آب، فدایی حسین!

تشنه لبی؛ تشنه‌لب کرب‌ و بلایی حسین!

با بدن بی‌سـر خـود شافـع مایی حسین!

خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!

سلام ما سلام ما بر تـن عریـان تو

سلام ما سلام ما بر لب عطشان تو

سلام ما به زخـم پیکـر جوانان تو

بـا گلـوی تشنـۀ خـود آب بقایی حسین!

خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!

سلام ما سلام ما بـه خون پیشانی‌ات

سلام ما به لاله‌گون صورت نورانی‌ات

سلام ما به نازنیـن کـودک قربانی‌ات

سلام ما بر تو که خود روح دعایی حسین!

خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!

سلام ما سلام مـا به گریـۀ زینبت

سلام ما بـه ظهـر امـروز تـو و امشبت

سلام ما به شیهه‌های اسب بی‌صاحبت

تو از ستم کشتۀ بی‌جرم و خطایی حسین!

خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!

کعبۀ من، قبله من، نماز من کیست؟ تو

قلب من و راز من و نیـاز من کیست؟ تو

اشک من و سوز من و گذار من کیست؟ تو

ای که تو هم قبله و هم قبله‌نمایی حسین!

خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!

شاعر: غلامرضاسازگار

طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران

*******************************

نفس صبح، شرار است، شرار است، شرار

آسمـان کوه غبار است، غبار است غبار

کوه‌ها سوخته چون سینۀ خورشید، همه

دودشان مانده بـه آیینۀ خورشید، همه

قدسیان سوخته‌بال و پرشان چون دلشان

عرشیـان خیمـۀ انـدوه شده محفلشان

بر دل ختم رسل، بار غمی سنگین است

گیسوی فاطمه از خون خدا رنگین است

عـرش اعلا بـه روی خاک زمین افتاده

یا که جان دو جهان از سر زین افتاده؟

سی‌هزار ابرهـه بـر جنگ خـدا آمده‌اند

در پــی قتــل امـام شهــدا آمــده‌اند

ناخلف‌های سقیفه همه شمشیر به دست

نیزه‌داران همه بی‌رحم‌تر از زنگیِ‌ مست

گشته آمیختـه بـا بغض محمّـد گلشان

کینۀ آل علـی تلخ‌تــرین حـاصلشـان

قصد معراج تماشای خدا کرده حسین

کثرت تیر ببین بال در‌آورده حسین

سنگ‌ها! یک‌سره از سوز درون گریه کنید

بر تن غرقه به خونش همه خون گریه کنید

آب‌ها! در شـرر خجلت خـود آب شوید

باید از داغ لبش در تب و در تاب شوید

هـدف تیـر بـلا سـورۀ رحمـان ای وای

سـم اسـب و ورق پـارۀ قــرآن ای وای

کاش خورشید نمی‌تافت به کوه و صحرا

ره گـودال ببندیــد بـه روی زهرا

مصطفی سوخت سراپا و علی جامه درید

شمـر در محضـر مـادر سرِ فـرزند برید

سر که گردید جدا، قاتل خونخواره گریست

تیغ قاتل هم بـر آن گلوی پاره گریست

خضر، لب‌تشنه فدا گشت بگو یا زهرا

سر به ده ضربه جدا گشت بگو یا زهرا

دوستان! وای من و وای من و وای شما

بـه خـدا آب ندادنــد بــه آقــای شما

به خدا گرگ‌صفت بر بدنش چنگ زدند

بـه خـدا آب ندادنـد ولــی سنگ زدند

حـق پیغمبر اســلام ادا شــد دیـدید؟

سر توحید، لب تشنه جدا شد دیـدید؟

تسلیت فاطمـه! نـور بصـرت را کشتند

بـه خدا اهـل سقیفـه پسرت را کشتند

بــاغ آمــال سکینـه همـه پـرپر گشته

اسـب بی‌صـاحب بابا بـه حـرم برگشته

اشـک بـا یـاد لـب تشنــه‌لبـان آورده

در حـرم خون، عــوض آب روان آورده

با تپش‌هـای دلش روضۀ مقتل خوانده

شیهه‌هـایش جگـر فاطمـه را لــرزانده

باز بیدادگــران آتـش کیـن افشاندند

بـاز بیت‌الحــرم فاطمـه را سـوزاندند

سپـه کفــر بـه ســوی حـرم آل آمد

کعب نـی بـود کـه بر شانۀ اطفال آمد

کـه دهـد فاطمـۀ فاطمـه را دلـداری؟

بشتابید که خون گشته ز گوشش جاری

دو کبوتر به بیابان ز عطش جان دادند

بنویسید که در چنـگ عقـاب افتـادند

بنویسید که سـر در دل خـاری بردند

بنویسید که از تـرس بـه صحرا مردند

دامن هر دو پر از آتش و دود است هنوز

بنویسید تـن هـر دو کبود است هنوز

شاعر: غلامرضاسازگار

طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران