پوستر سوره حجر ابوالفضل رنجبران

طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران

معرفی هنرمند: ابـوالفضــل رنجـبـــران، کارشناس هنری های تجسمی، مدیر هنری، طراح گرافیک، کسب مقامات اول در مسابقات بین المللی، کسب چندین دیپلم افتخار کشوری، عضو انجمن هنرهای تجسمی کشور و...

این سوره را حِجر نامیده‌اند؛ زیرا تنها سوره‌ای است که قوم حضرت صالح، یعنی قوم ثَمود را اصحاب حِجر نامیده‌است. حجر نام سرزمینی بوده که این قوم در آن می‌زیستند.آیت الله مکارم شیرازی مفسر قرآن دربارهٔ وجه تسمیه حجر می‌گوید: «حجر» نام سرزمینی در بین جزیرة العرب و منطقه شامات و در نزدیکی وادی‌القری بوده‌است. «حجر» در اصل به معنای منطقه ممنوعه است. شاید فلسفه این که به آن سرزمین حجر می‌گفتند این بوده که آنجا سرزمین بسیار آبادی بوده که صاحبان آن از ورود دیگران به آن جا جلوگیری می‌کردند. بدین جهت آن سرزمین را «حجر» و مردمش را «اصحاب الحجر» نامیده‌اند.

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴿۹﴾»
 (بى‌ترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌ايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.)

آیه نهم سوره حجر از جمله آیاتی است که بیشتر مفسران و محققان برای رد هرگونه تحریف در قرآن به آن استناد کرده‌اند. در تفاسیر مراد از «ذکر» را در این آیه، قرآن دانسته‌اند. بر این ادعا اشکال شده که چگونه می‌توان برای ردکردن تحریف قرآن به خود قرآن استدلال کرد؛ چراکه ممکن است آیه‌ای که به آن استناد می‌کنید از آیات تحریف‌شده باشد. در پاسخ به این اشکال گفته شده، قائلین به تحریف قرآن معتقد به کم شدن از قرآن هستند نه آنکه چیزی به آن افزوده شده باشد؛ بنابراین با این آیه می‌توان در مقابل ادعای آنان ایستاد.

قرآن کریم به عنوان معجزه‌ی الهی و کتابی که انسانها را به سعادت رهنمون می‌کند از محتوایی بالا برخوردار می‌باشد و طبق آیات شریفه‌ی قرآن، خداوند متعال به وعده حفظ آنرا به همگان داده است و هرگونه تحریف را از ساحت مقدس آن، دور نموده است لذا با توجه به اهمیت موضوع ما در این مقاله به بیان ادله عدم تحریف قرآن می‌پردازیم.

ادله عقلی: دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با عقل ثابت می‌شود که به دو بیان قابل طرح است

ضرورت اتمام حجت: ضرورت ابلاغ احکام الهی و اتمام حجت بر مردم، از برنامه‌های رسالت پیامبران است که قرآن بر آن تاکید کرده است و خداوند بر اساس چنین حکمتی است که پیامبران را برای هدایت و ابلاغ پیامهای الهی به سوی مردم گسیل داشته است و کتابهای آسمانی نیز چنین وظیفه‌ای را برعهده دارند؛ یعنی با ابلاغ اوامر و نواهی خداوند، حجت را بر مردم تمام می‌کنند از سوی دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتابهای آسمانی دو ویژگی منحصر به فرد دارد؛ یکی جهانی و همگانی بودن؛ و دیگری جاودانگی و همیشگی بودن و خاتمیت رسالت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و عدم امکان نسخ آن با دین یا کتاب آسمانی دیگر، همگی مبین جاودانگی قرآن است. با چنین فرضی می‌بایست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قیامت ابلاغگری پیامهای خداوند و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایتگری را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است. حال، اگر کسی تحریف قرآن را، هر چند به معنای کاستی در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگری آن را زیر سؤال برده است؛ چون قرآنی حجت کامل بر مردم است که بطور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فی الجمله، بخشی از پیامهای هدایتگر الهی از آن حذف می‌شود و با سقوط بخشی از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستی به مردم رسیده است و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است بنابراین، با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال می‌رود؛ بلکه دوام نبوت و استمرار رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه برای تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امتهای پیشین، پیامبری جدید و کتابی نو، کامل و جامع حجیت برای مردم ارائه کند؛ در حالی که چنین امری قطعا پس از رسالت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منتفی است. بر این اساس، از نظر عقل برهانی، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با عدم امکان راهیابی هرگونه تحریف در قرآن برای بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگری آنان، ملازمه کامل دارد.

رابطه اعجاز با عدم تحریف قرآن: اعجاز قرآن با ادله خاص خودش نظیر هماورد طلبی قرآن اثبات می‌گردد و امری مسلم میان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحریف ناپذیری آن، با برهان عقلی اثبات پذیر است؛ یعنی عقل حکم می‌کند که اگر اعجاز قرآن امری مسلم باشد که هست، این کتاب می‌بایست ضرورتا دچار هیچ گونه تحریف به فزونی یا کاستی نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف، به معنای نفی اعجاز آن است. تبیین این ملازمه چنین است: درستی تحریف به زیادی، معنایش آن است که اشخاصی توانسته‌اند سوره‌ای همسان با قرآن بیاورند و این همسانی به گونه‌ای است که نمی‌شود این بخش فزونی را از قرآن تشخیص داد. ارائه آیات و سوره‌ها در این سطح از همسانی، به معنای فروپاشی تحدی و نتیجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیه‌ای از آیات قرآن بیاورد.

ادله نقلی: ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است که از باب نمونه به برخی از انها اشاره میکنیم

آیات قرآن: آیه اول: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون؛ همانا ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود.»
این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف‌کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوی قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.
آیه دوم: «و انه لکتاب عزیز. لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید؛

واین قرآن، کتابی است قطعا شکست ناپذیراست و هیچ‌گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته‌ی ستایش، نازل شده است.»
این آیه شریفه، قرآن مجید را از انواع و اقسام باطل، پاک و آنرا از ساحت مقدس قرآن، دور معرفی می‌کند؛ زیرا اگر در کلامی، نفی متوجه طبیعت و موجودیت چیزی گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفی خواهد کرد و این آیه هم نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفی کرده است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکی از مصادیق آن است، نمی‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.
آیه سوم: «یریدون ان یطفؤا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون؛ می‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خویش) خاموش کنند، ولی خداوند نمی‌گذارد تا اینکه نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.»
از این آیه می‌توان برای اثبات پیراستگی قرآن از تحریف بهره گرفت؛ زیرا خدای سبحان قرآن را نور معرفی کرده است؛ قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین و آیه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حکایت دارد و یکی از برجسته‌ترین نمونه اراده بدخواهان، از بین بردن قرآن است که با شیوه‌های مختلف دنبال شده است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور بر جای گذاشتن کتابی تحریف شده و نامعتبر، یکی از این شیوه هاست. آنان همان‌گونه که به حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش می‌کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابی همسان با آن معارضه کنند و همه اینها مصادیق اطفاء نور الهی است. بر اساس این آیه، دشمنان قرآن می‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، خداوند در پاسخ آنان می‌توانست بگوید که قرآن بسان نور خورشید است که انسان قادر به خاموش کردن آن نمی‌باشد لیکن چنین تعبیری را روا ندانست؛ زیرا نور خورشید نیز یک روز خاموش می‌شود؛ اذا الشمس کورت، اما نور قرآن هرگز خاموش نخواهد شد؛ از این رو از قرآن به نور خداوند یاد نمود و این همان نوری است که حتی پس از خاموش شدن نور خورشید، منور خواهد ماند. بنابراین، با به کار بردن تعبیر نور خداوند درباره قرآن، خواست به کافران تفهیم کند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.

روایات: روایات مشهور ثقلین که از رسول خدا نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثی است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این احادیث، عترت یعنی اهل بیت (علیه‌السّلام) و قرآن را جانشین خود معرفی فرموده و این که این دو ثقل، غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروی کنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند. این‌گونه روایات از طریق شیعه و سنی به طور فراوان نقل شده است لذا با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق می‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:

شکل اول استدلال: قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند زیرا در صورت تحریف، قسمتی از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتی که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن - که صریح اخبار ثقلین است - تا روز قیامت باقی و پابرجاست.
از این مطلب نتیجه می‌گیریم که که قول به تحریف، باطل و غیرقابل اعتبار می‌باشد.
شکل دوم استدلال: شکل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلین بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و اعتبار است لذا کسانی که به تحریف قائل هستند، در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدی (علیه‌السّلام) مراجعه نموده، در صورت تایید و امضای آنان می‌توانند از قرآن فعلی تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضای اهل بیت (علیه‌السّلام) خواهد بود ولی از اخبار متواتر «ثقلین» چنین بر می‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکی از دو مرجع اصیل اسلامی است یکی قرآن و دیگری اهل بیت (علیه‌السّلام) که از این دو مدرک باید مستقلا پیروی شود و از آن روایت چنین استفاده می‌شود که قرآن، ثقل اکبر و بزرگ‌ترین حجت است و اهل بیت (علیه‌السّلام) نیز ثقل اصغرمی‌باشد؛ بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیت استقلالی بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل بیت (علیه‌السّلام)، یعنی «ثقل اصغر» متوقف سازیم؟!

شواهد: شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می‌کند لذا ما به ذکر چند نمونه از اهتمام مسلمین به حفظ قرآن میپردازیم.

اهتمام پیامبر و صحابه به قرآن: قرآن، بزرگترین معجزه پیامبراسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و از ابتدای نزول، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آیات آن تحدی می‌نمود و دلیل صدق دعوی خود قرار می‌داد و همانطور که می‌دانیم قرآن آیه آیه و سوره سوره نازل شده است و چون پایه و اساس دین، و وسیله دعوت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مسلمین بود از همان روز اول اهتمام بسیار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مسلمانان قرائت میکردند و آنان ضبط و حفظ می‌نمودند و در مواقع لازم برای مشرکین و یهود و نصاری تلاوت، و آنان را به دین مبین دعوت می‌نمودند و عده‌ای به نام کتاب وحی معروف بودند و آیاتی که نازل میشد، می‌نوشتند و هر چه تعداد مسلمین بیشتر میشد، اهتمامشان در این امر بیشتر می‌شد و چه بسیار از آنها که تمام قرآن را ضبط و حفظ کرده بودند و هر چند مرتبه بر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تلاوت می‌نمود.

بنابراین جمع آوری قرآن در عصر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با دستور مستقیم آن بزرگوار انجام گرفته است پس نتیجه می‌گیریم که قرآن در زمان خود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آوری شده بود و کوچک‌ترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره میکنیم:

۱- گروهی از محدثین مانند ابن ابی شیبه، احمد بن حنبل، ترمذی، نسائی، ابن حبان، حاتم، بیهقی و ضیاء مقدسی از ابن عباس نقل کرده‌اند که به عثمان گفتند: چه عاملی سبب شد که شما سوره انفال را که از مثانی بود و سوره برائت که از مئین بود، یک جا و پهلوی هم نوشتید و از میان آنها «بسم الله» را برداشتید و هر دو را در کنار سوره‌های بزرگ «طوال» قرار دادید؟ عثمان گفت: در دوران پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سوره‌ای که دارای آیات متعدد بود نازل شد، آن بزرگوار نویسندگان وحی را می‌خواست و دستور می‌داد که این سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید و گاهی نیز چند آیه نازل می‌شد و دستور می‌داد که این آیات را در فلان سوره‌ای که دارای فلان آیات است، قرار دهید. همه اینها به دستور پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و با نظر وی انجام می‌گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره انفال اولین سوره‌ای است که در مدینه نازل شده و سوره برائت آخرین سوره قرآن است که فرود آمده است ولی داستان نزول هر دو سوره شبیه هم بود و دستورات و مضمون آیاتشان با هم سنخیت داشت. به این جهت من فکر کردم که هر دو سوره از یک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف دیگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که از دنیا رحلت نمود، بیان نکرد که آیا سوره برائت از انفال است یا نه؟ روی این اصل، من هم آنها را پهلوی هم و بدون این که «بسم الله» در میان شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره‌های بزرگ قرار دادم.
۲- طبرانی و ابن عساکر از شعبی نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شش نفر از انصار، قرآن را جمع آوری کرده بودند: ابی بن کعب، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبید و ابو زید و علاوه بر آنان مجمع بن جاریه نیز به جز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.
۳- قتاده نقل می‌کند که از انس بن مالک پرسیدم در دوران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چه کسی قرآن را جمع آوری کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابی ابن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.
۴- مسروق می‌گوید: روزی عبدالله بن عمر از عبدالله بن مسعود یاد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زیرا از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فرا گیرد: عبدالله بن مسعود، سالم بن معاذ و ابی بن کعب.
۵- نسائی با سند صحیح از عبدالله بن عمر نقل می‌کند که گفت: من قرآن را جمع آوری کرده بودم و هر شب یک بار می‌خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یک بار بخوان!

اهتمام مسلمین به قرآن: اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدی بود که اگر جزئی از قرآن کم می‌شد همه دانسته و به مقابله بر می‌خاستند، در تفسیر خازن تالیف محمد بن ابراهیم بغدادی صوفی می‌خوانیم که کلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سی و دو و حروف آن نه هزار و نود و نه است. این شمارش، اهتمام مسلمین را به قرآن مجید نشان می‌دهد.

فرید وجدی در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تالیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آنرا از میان بر میدارد. این همان دلیل متقنی است که علم الهدی بنا بر آنچه در مقدمه مجمع البیان است به آن تمسک جسته و گفته: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است و علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییری یا نقصانی در آن راه یابد؟ علامه طباطبائی در کتاب «قرآن در اسلام» در این زمینه فرموده: آیات قرآنی در دست عامه مسلمانان بود و برای نگهداری آنچه داشتند کمال جدیت را به خرج می‌دادند، علاوه بر آن گروه زیادی از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند و کاری جز آن نداشتند و جمع آوری قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می‌گرفت و همگان مصحفی را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخ‌هائی از آن برداشتند و رد و اعتراض نکردند. امام علی (علیه‌السّلام) با اینکه خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آوری کرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت.

در این جا می‌خواهیم حضور قرآن در آثار شاخص ادبیات فارسی را نشان دهیم تا آشکار شود، همه نویسندگان و شعرای و فرهیختگان در ادب فارسی خصوصاً تا قبل از دوره معاصر از خوانندگان بلکه شیفتگان این کتاب مقدس بوده‌اند:

یک ذره ز حسن لیلی‌ات بنمایم
عاقِل باشم اگر تو مجنون نشوی

حافظ

با حافظ شروع می‌کنیم که به‌عنوان بزرگترین غزلسرای ایران حسن افتتاحی باشد، چرا که در تمام دوره حضور این شاعر در ادبیات فارسی، مردمان این سرزمین دیوان او را همچون کتابی مقدس در کنار قرآن گذاشته‌اند و خودش را لسان‌الغیب خوانده‌اند و به کتابش تفال‌ها زده‌اند و هم اینکه بر کسی پوشیده نیست حافظ تخلص شعری خود را به جهت حافظ قرآن بودن برگزیده است؛ حافظ شیرازی هم حافظ الفاظ ظاهری قرآن بوده است، چنانکه خود می‌گوید:

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری

و هم حافظ همه لطایف حکمی و معرفت‌هایی که در قرآن تعلیم داده شده است:

ز حافظانِ جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با نکات قرآنی

همانگونه که قبل‌تر گفتیم، هر شاعری در تاثیرپذیری از قرآن شیوه‌ای برگزیده است. در دیوان حافظ هم به شکل‌های مختلف به قرآن توجه شده است. از به دست دادن مغز و خلاصه تعلیمات انبیای الهی و گوهرِ معرفتیِ هر کدام از آن بزرگان تا استفاده از ترکیبات و تصاویر بدیع قرآنی برای خلق تصاویر جدید در دیوان خود.

جالب است بدانیم با آنکه نام اکثر انبیایی که در قرآن آمده است، با خلاصه‌ای از تعالیم او در دیوان حافظ دیده می‌شود؛ اما نام پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، به اشارة مستقیم در هیچ جای دیوان او به کار نرفته است و شاید حافظ از سرِ غیرتی که به محبوب خود، پیامبر خاتم داشته است، حضور او را در دیوانش جز به اشارات ادبی نیاورده است:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله‌آموز صد مُدرّس شد

که اشاره به امی‌ بودن پیامبر(ص) و برخورداری او از وحی دارد و یا این بیت که به قاصدبودن پیامبر(ص) از جانب کوی محبوب یاد کرده است:

آن پیکِ نامور که رسید از دیار دوست
آورد حِرزِ جان ز خط مشکبار دوست

خوش می‌دهد نشان جمال و جلال یار
خوش می‌کند حکایت عزّ و وقار دوست

یکی از استفاده‌های هنری که حافظ از قرآن کرده است، به کارگیری ترکیبات قرآنی برای ساختن تصاویر بدیع هنری در دیوان خود است:

چشمِ حافظ زیر بامِ قصرِ آن حوری‌سرشت
شیوة جنات تجری تحتها الانهار داشت

گاه آیه‌ای یا قسمتی از یک آیه قرآن در دیوان حافظ، در یک مصرع گنجانده شده است:

شب وصل است و طی شد نامة هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر

حافظ خود بارها از عشق و ارادتش به قرآن و همنشینی‌اش با این کتاب مقدس یاد کرده است:

حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ 
قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت

صبح‌ خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولتِ قرآن کردم

برخی از تلمیحات و اشارات به داستان‌های انبیا الهی در دیوان حافظ، آنقدر مشهور است که حکم مثلِ سائر را پیدا کرده است. بعضی از این ابیات را می‌آوریم:

از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
​کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

یوسف گمگشده باز آید به کنعان غم مخور
کلبة احزان شود روزی گلستان غم مخور

یا رب این آتش که در جان منست
سرد کن آن سان که کردی بر خلیل

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد

شاعر: حافظ شیرازی

طراح پوستر: ابوالفضل رنجبران

بی‌شک تاثیرپذیری این شاعر بزرگ ادب فارسی محدود به همین موارد نمی‌شود، تنها خواستیم به اشاره، مواردی را آورده باشیم و بابی را باز کرده باشیم در برخورداری از سرچشمه‌های فیاض کتاب قرآن که در صدر کتب تاثیرگذار در ادبیات فارسی محسوب می‌شود.