پوستر صلوات بر امام موسی کاظم ابوالفضل رنجبران

طراح پوستر: ابـوالفضــل رنجـبـــران

معرفی هنرمند: ابـوالفضــل رنجـبـــران، کارشناس هنری های تجسمی، مدیر هنری، طراح گرافیک، کسب مقامات اول در مسابقات بین المللی، کسب چندین دیپلم افتخار کشوری، عضو انجمن هنرهای تجسمی کشور و...

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ‏

پروردگارا درود فرست بر امام امين و معتمد خلق حضرت موسى بن جعفر كه نيكوكار و وفادار و پاك و مهذب است

النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ‏

نور علمش مبين احكام الهى آنكس كه همه عمر با كمال كوشش و اجتهاد در انجام وظايف امامت بر آزار امت در راه رضاى تو صبور و شكيبا بود

اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ

اى خدا چنانكه از پدران آن امام آنچه نزد او وديعه بود از امر و نهى دين تو همه را بخلق رسانيد و بار فرمان الهى را به راه شرع و طريق مستقيم برد

وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ‏

و با اهل غرور و سختگيران و در آنچه از جهال قومش ميكشيد مقاومت كرد و رنج برد

رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏

پس اى خدا تو بر آن بزرگوار درودى فرست بهتر و كاملتر از هر درود و رحمت كه بر احدى از بندگان مطيع خود و ناصحان بندگانت فرستى كه البته تو خداى آمرزنده گناه خلق و مهربان در حق بندگانى.


طراح پوستر: ابـوالفضــل رنجـبـــران

ای ز حریم تو حرم، گوشه ای!
وی ز عطای تو جنان خوشه ای

موسی طور ازلیّت سلام
مشعل نور ازلیّت سلام

روح مناجاتی و خیرالعباد
قبله ی حاجاتی و باب المراد

هفت فلک گوشه ای از درگهت
هشت بهشت آمده فرش رهت

بحر ولایت گهر فاطمه
موسی جعفر، پسر فاطمه

پله ی تختت قللِ عالمین
جای گرفتی ز چه در کاظمین؟

ای همه شب دور سرت گشته عرش
پای نهادی ز چه در چشم فرش؟

برتر از آنی که ثنایت کنم
جان چه بود تا که فدایت کنم؟

بین امامان بنی فاطمه
حلم تو مشهورتر است از همه

هم به قضا هم به قدر ناظمی
کاظمی و کاظمی و کاظمی

سلسله پیمان تو از ابتداست
سیر عروج تو ز خود تا خداست

رشته ی تسلیم تو زنجیرها
مشعل شب‌های تو تکبیرها

محبس تو سینه ی سینای نور
قعر سیه چال به از کوه طور

زمزمه های تو صدای خدا
هر نفست بود برای خدا

در دل تاریک سیه چال‌ها
همسخن دوست شدی، سال‌ها

یوسف فاطمه تو و قعر چاه؟
همدم شام و سحرت اشک و آه؟

محبس در بسته ی تو چاه بود
هر نفست سیر الی‌الله بود

خصم ستمکار حقیر تو بود
سلسله پیوسته اسیر تو بود

نور ز نار تو برافروخته
زهر ز سوز جگرت سوخته

بسته همه روزنه های قفس
تنگ شده در دل تنگت نفس

کس نشنیده شجر طور دل
غرق شود در وسط آب و گل

چاه کسی دیده شود حبس ماه؟
ماه شنیدید که افتد به چاه؟

کشته ی صیاد ستمگر شدی
مشت پری گشتی و پرپر شدی

گرچه ز جاه تو خبر داشتند
چار نفر جسم تو برداشتند

حیف که شد با همه خون دلت
مشیّع جنازه ات قاتلت

بر همگان داد ندا آن لعین
که رهبر رافضیان است این

حیف که خون جگرت قوت شد
تخته ی در، بهر تو تابوت شد

ای علی و فاطمه را نورعین
وی دل بشکسته تو را کاظمین

ماه رجب بر تو محرّم شده
وقف غمت گریه ی «میثم» شده

شاعر: استاد سازگار

طراح پوستر: ابـوالفضــل رنجـبـــران

ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی‌ ابن ‌جعفر
ای همه آزادگان را مقتدا موسی‌ ابن‌ جعفر

ای که در حبس بلا بودی به فرمان الهی
هم قدر را هم قضا را رهنما موسی ابن جعفر

با نگاه نافذت ای موسی آل محمد
شد عصا در دست موسی اژدها موسی ابن جعفر

در دل مطموره‌ها داری به فرمان الهی
حکمرانی بر سماوات العلی موسی ابن جعفر

کاظمینت از برای شیعیان و دوستانت
هم مدینه، هم نجف، هم کربلا موسی ابن جعفر

شب که تاریک است و تنهایی چراغ تو است با تو
حلقه زنجیر می‌خواند دعا موسی ابن جعفر

این عجب نبود که کوه و دشت و صحرا و بیابان
با تو گردد هم‌نوا و هم‌صدا موسی ابن جعفر

تا بود جانم به تن دست از ولایت بر ندارم
کز ولادت با تو بودم آشنا موسی ابن جعفر

ناز بر فیض مسیحا می‌کنم جایی که باشد
خاک درگاه تو بر دردم شفا موسی ابن جعفر

عضو عضوم گر ز هم گردد جدا صد بار بهتر
کز تو یک لحظه دلم گردد جدا موسی ابن جعفر

تربت و صحن و سرای تو است در شهر دل من
هر دلی بر تو است یک صحن و سرا موسی ابن جعفر

شُهرت باب‌الحوائج در امامان را تو داری
انس و جان آرند در کویت رجا موسی ابن جعفر

کل خلقت را دهی حاجت اگر آرند خلقت
بر درت پیوسته روی التجا موسی ابن جعفر

تو همان چشم خدای ذوالجلالی کز نگاهی
خلق عالم را کنی حاجت روا موسی ابن جعفر

دوست دارم کز دو چشم خویش در پای ضریحت
اشک ریزم بر تو هر صبح و مسا موسی ابن جعفر

دوست دارم گردنم در حلقة زنجیر باشد
تا کنم یاد از تن پاک تو یا موسی ابن جعفر

دوست دارم چون درختی بین آب و گل بمانم
تا بدانم با تو چون شد سالها موسی ابن جعفر

کُند بر پا، دست در زنجیر، اشکت در دو دیده
در دلت خون، بر لبت ذکر خدا موسی ابن جعفر

در دل تاریک زندان زیر ضرب تازیانه
بود خالی جای فرزندت رضا موسی ابن جعفر

کس نبود از هیفده دختر به بالای سر تو
تا بگرید بر تو و گیرد عزا موسی ابن جعفر

تو همای قله نوری و زندانت قفس شد
در قفس ماند از تو مشتی پر به جا موسی ابن جعفر

با کدامین جرم بعد از سالها حبس و شکنجه
سوخت قلب پاکت از زهر جفا موسی ابن جعفر

چون نگرید بر تو میثم ای همای وحی کآخر
گوشة زندان بدادی جان و گردیدی رها موسی ابن جعفر