گروه مانا یک شرکت فعال در زمینه تحول دیجیتال است. در این مجموعه سعی می کنیم نیازهای شرکای تجاری خود را بررسی کنیم و فرآیندهای تجاری موجود قدیمی را بصورت نرم افزار و اپلیکیشن ارائه دهیم.
اهدافتان را فراموش کنید تا موفق شوید!!!
گاهی اوقات تمرکز بیش از اندازه بر روی عقایدمان باعث می شود که بزرگترین فرصت ها را از دست بدهیم. مشکل اصلی این است که درک ما از واقعیت به آن اندازه که فکر می کنیم کامل نیست و تعصب بیش از حد باعث می شود که جلو برویم اما در راهی اشتباه!
در ادامه به بررسی این معضل و ارائه مثال ها و در نهایت راه حل هایی برای مقابله با آن می پرازیم.
در قرن 17 میلادی، پزشکان نمی دانستند چه چیزی باعث بیماری می شود و تئوری های زیادی در این رابطه . و جالب اینکه مظنون اصلی، بوی بد بود.
بنابراین، هنگامی که طاعون بزرگ سال 1665 همه گیر شد، مقامات به مردم توصیه کردند که خانه های خود را ضدعفونی کرده و پنجره ها را بسته نگه دارند.دستور بعدی این بود که برای تسویه هوا، در خیابان ها آتش روشن کنند.
پزشکان سعی کردند با پوشاندن کامل بدن خود و استفاده از ماسک های منقارمانندی که از گل و گیاهان پر شده بود، از خود محافظت کنند.
با این وجود، این تاکتیک ها مانع از انتشار بیماری نشدند.- بیش از 100000 نفر جان باختند-
یک سوال مهم: مشکل از کجا بود؟
اصرار به عملگرایی
وقتی با نیاز برای تغییر روبرو هستیم، وسوسه می شویم که "فقط وارد کار شویم و شروع کنیم". اما هیچ رابطه مستقیمی بین کار بیشتر و نتیجه بیشتر وجود ندارد. در اینجا باید به تفاوت بین اثربخشی(effectiveness ) و کارآیی(Efficiency ) توجه کنیم.
در تعریف کارایی، مهم نیست که اصل کار، در مسیر درستی انجام میشود یا نه. ما به «میزان مصرف منابع برای کار فعلی» توجه داریم.
اثربخشی با توجه به میزان همسو بودن فعالیتها با هدفهای تعیینشده سنجیده میشود. بنابراین افزایش اثربخشی به این معناست که فعالیتهای ما، بیش از گذشته با هدفهایمان همسو شده است.
پس چرا پزشکان نتوانستند جلوی طاعون را بگیرند؟ آنها استراتژی ها و تاکتیک های زیادی داشتند، اما شکست خوردند.
آنها مطمئن بودند که با کنترل بو های مضر، می توانند طاعون را کنترل کنند. اما این روش کاری از پیش نبرد. زیرا مشکل اصلی در عدم درک دلیل واقعی بیماری بود. آنها هیچ درک درستی از علت واقعی این بیماری نداشتند.
درک ما از واقعیت ناقص است
به گذشته نگاه کنید. به سال های نوجوانی خود برگردید: موهایتان، لباس هایتان و ... آیا با توجه به درک فعلی شما از واقعیت، کارهای شما در آن زمان منطقی بود؟
ممکن است بگویید: "من می دانستم که این یک کار اشتباه است و فقط به فلان دلیل انجامش دادم". اما واقعیت این است که تنها دلیل انجام آن کارها این بود که به نظرتان منطقی می آمدند.
درک واقعیت، نقطه نهایی قدرت شماست. اما برای رسیدن به اهدافی که مطابق با آرمان های شماست، باید واقعیت و وضعیت خود را نیز در نظر بگیرید.
نمونه هایی از رهبران مشاغل
نمونه های زیادی هم بوده اند که با درک نقصان برداشت ما از واقعیت، از این معضل به عنوان یک فرصت استفاده کردند و به عنوان یک پیشرو، خود را از سایر رقبا جدا کرده اند.
مثال 1: تسلا
در دوران تاریکی، اتومبیل های برقی کند بودند، دامنه شان محدود و تولید آنها گران بود. و به نظر می رسید که اقبال آن ها رو به پایان است.
اما مدتی بعد تسلا وارد میدان شد و صنعت خودروهای برقی را متحول کرد. الون ماسک می گوید:
"آنها می گفتند هزینه این خودروها، 600 دلار برای هر کیلووات ساعت است و این وضعیت در آینده هم بهتر از این نخواهد بود. بنابراین اولین سوال این بود مواد تشکیل دهنده باتری ها چیست؟ ارزش بازار مواد تشکیل دهنده مواد چیست؟ این باتری ها از کبالت، نیکل، آلومینیوم، کربن و برخی از پلیمرها و یک قوطی فولادی
برای جداسازی ساخته شده اند. اگر این مواد را در بورس فلزات لندن خریداری کنیم، برای هرکدام از این موارد، چقدر باید هزینه کنیم؟
نتیجه بسیار جالب بود: 80 دلار در هر کیلووات ساعت!
آنچه که الون ماسک بر آن تأکید کرد، درک بهتر از واقعیت بود: فرصت برای یافتن توجیه اقتصادی در تولید باتری. شرکت های دیگر اتومبیل نمی توانستند این فرصت را ببینند. آنها تصور می کردند که ماشین های برقی بیش از حد گران اند چون باتری این خودروها بسیار گران بود.
در همین حال، ماسک تشخیص داد که تولید باتری های این خودروها می تواند با قیمت کمتری انجام شود.
مثال2: گوگل مپ و ویز(waze)
تصور کنید که وارد یک شهر در یک شهر جدید شده اید.
بین گوگل مپ و نقشه کاغذی، کدام را برای پیدا کردن مسیر خود انتخاب می کنید.
بدون شک گوگل مپ انتخاب بهتری است، چون اطلاعات آن به روز است و وضعیت ترافیک را هم پوشش می دهد.
اما بین Google Maps و Waze کدام را انتخاب می کنید؟
آمارها نشان می دهد که Waze نسبت به گوگل مپ، ابزار محبوب تری است چون اطلاعات دقیق تری در مورد ترافیک، بسته شدن جاده ها، خطرات و غیره دارد و در مسیریابی، جاده های کوچک تر را نیز در نظر می گیرد.
به عبارت دیگر، این برنامه به دلیل درک بهتری که از واقعیت ارائه می کند، موثرتر است.
و همین امر در مورد تمام جنبه های زندگی صدق می کند.
درک درست حقیقت، چگونه بر فعالیت شخصی ما اثر می گذارد؟
مثال 1: رهبری
رهبران بی تجربه، اغلب قدرت را با کنترل قدرت را اشتباه می گیرند و ممکن است وسوسه شوند تا سایر کارمندان را کنترل کنند.
اگر فکر می کنید برای اطمینان از اینکه هیچ مشکلی پیش نیاید، باید همه را کنترل کنید، بنابراین منطقی است که قوانین سختگیرانه ای داشته باشید. شاید فکر کنید که با اعمال ترس، مردم سخت ترکار خواهند کرد.
این رویکرد شاید برای کارهای تکراری موثر باشد، اما در چالش های پیچیده و مبهم که خواستار مشارکت بیشتر مردم است، بدون شک شکست می خورید.
گوگل، تحقیق گسترده ای از مدیران برتر خود انجام داد و در نهایت متوجه شد که یک مدیر عالی:
- مربی خوبی است
- تیم را توانمند کرده و سعی نمی کند تمام جزییات را خودش کنترل کند
- یک فرهنگ همه گیر در سازمان ایجاد می کند که به فکر پیشرفت و بهتر شدن است
در واقعیت، افراد در هنگام احساس قدرت و آزادی، در بهترین شرایط از لحاظ خلاقیت و سطح انرژی هستند. ترس و فشار باعث کاهش بهره وری افراد می شود.
بدون درک واقعیت نحوه کار کردن مردم، شما رهبر موثری نخواهید بود.
مثال 2: بهره وری شخصی
- احساس شما نسبت به هدفتان، بر حرکت شما تأثیر می گذارد - در حالت ایده آل ، هدف شما باید مطابق با احساستان باشد-
- عوامل محیطی بر رفتار شما تأثیر می گذارد
- رژیم، ورزش و استراحت، تأثیر زیادی بر قدرت و انرژی شما دارد
- الگوهای فکری شما هم به عنوان یک محرک و هم به عنوان یک مانع عمل می کند
- حالتهای جریان باعث افزایش بهره وری می شوند
- برخی اقدامات هیچ نتیجه یا نتیجه منفی به همراه نمی آورند و برخی نیز تأثیر گسترده ای دارند
هر چه بیشتر بفهمیدکه واقعیت انجام کارها چگونه است، بهره وری بیشتر خواهد شد. با فکر کردن به واقعیت محیط پیرامون کار خود، می توانید فرصت های پنهان قبلی را کشف کنید تا به اهداف خود برسید.
نقشه برداری از حقیقت
اگر می خواهید اثربخشی افزایش یابد، باید بدانید چه چیزی باعث می شود افراد بیشتری مثل شما بیشتر و یا کمتر مؤثر باشند.
اگر می خواهید بر چالش های خود غلبه کنید، باید بدانید که واقعیت این چالش ها چیست و چه چیزی در پس آنها است. در هر شرایطی، اگر درک خود را از واقعیت افزایش دهید، مؤثرتر خواهید بود.
اما واقعیت تقریباً بی نهایت است و ذهن ما توانایی درک تمام حقیقت ندارد. بنابراین ما هرگز نمی توانیم به یک درک کامل برسیم. و شیرینی زندگی هم در همین بی نهایت بودن آن است و این یعنی یک سفر بی پایان برای بهتر شدن.
چگونه با اثربخشی بیشتری نقشه راهمان را بکشیم
عاقلانه انتخاب کنید
از آنجا که زمان و انرژی شما محدود است، نقشه کاری را به سمت هدف خود ترسیم کنید که بیشترین تفاوت را برای شما ایجاد می کند - بازار، رقابت، مشتری و ...-
به دنبال حقایق اصلی باشید. به جای جستجوی تکنیک ها یا فرآیندهای عملی، به دنبال درک اصول اساسی آنها باشید. این کار را با سؤال کردن انجام دهید: چه چیزی همیشه درست است؟ از کجا به این حقیقت رسیده ام؟ چرا چنین فکری می کنم؟
راهنمایی بگیرید
به جای گذراندن سالها در بیابان افکار خود، با کسب راهنمایی از کسانی که از شما جلوتر هستند، سفر خود را با سرعت بیشتری ادامه دهید.
راهنماهای بالقوه در همه جا وجود دارد و شما فقط باید به آنها دسترسی پیدا کنید. این راهنماها می توانند به شما کمک کنند واقعیت های مهمی را که ممکن است به خاطر تعصبات یا دیدگاه محدود شما پنهان شده اند، تشخیص دهید.
موانع درک واقعیت
نکته نهایی که باید به خاطر داشته باشید، دو مانع بزرگ برای درک واقعیت است:
1-توهم دانستن یعنی اینکه فکر می کنیم همه چیز را می دانیم.
2-ترس از خارج شدن از حاشیه امنیت و دریافت اطلاعات تازه
به احتمال زیاد ، با هر دو روبرو خواهید شد، اما اجازه ندهید که شما را متوقف کنند. این ها صرفاً توهمات ذهن هستند. درک واقعیت، بیشترین تفاوت را بین شما و رقبایتان ایجاد می کند. این نقطه نهایی موفقیت شماست.
بنابراین فکر کنید و ادامه دهید ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
استراتژی اقیانوس آبی در مقابل استراتژی اقیانوس سرخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تبدیل بحران به فرصت، راز قانون اوج-پایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
مردم محصول را نمی خرند، بلکه به دنبال خرید ورژن بهتر خودشان هستند