تحلیل روان شناختی رنگ ها با "Cugelman Emotion Map"

تاثیر انواع رنگ ها ( آبی، قرمز، سبز و ...) بر مشتری، رنگ های مورد علاقه آقایان و خانم ها، بهترین رنگ پس زمینه و ... . اگر در مورد روان شناسی رنگ ها جستجو کنید، مقاله های بسیار زیاد و در عین حال عمیق این حوزه، توجه شما را به خودش جلب خواهد کرد. البته وجود این تعداد مقالات بی دلیل نیست و حوزه روان شناسی رنگ ها آن چنان بر بازار فروش تاثیرگذار است که نیاز به تحقیقات بیشتری هم در این زمینه به چشم می خورد.

با وجود این همه مقاله و تئوری های مختلف، این شما هستید که باید تصمیم بگیرید تا چه میزان می خواهید وارد مبحث روان شناسی رنگ ها شوید و در واقع بر حسب نیازتان، برای آن وقت بگذارید.

در مقاله زیر، به معرفی نقشه عاطفی کوجلمن (Cugelman Emotion Map) که یک مدل بسیار ساده و روشن از چهار دسته بندی عاطفی افراد و چگونگی استفاده از این مدل برای فعال سازی هر کدام از این چهار حوزه عاطفی می پردازیم.

مقاله پیش رو برای افرادی که دوست دارند با مبحث روان شناسی رنگ ها آشنا شوند و یا کسانی که با این حوزه آشنا هستند و به دنبال یک چهارچوب استاندارد برای مطالعات بعدی خود می گردند، می تواند راهگشا باشد.

طول موج رنگ ها
طول موج رنگ ها

ابعاد عواطف

اجازه بدهید در ابتدا، تفاوت عاطفه (emotion) و احساس (feeling) را روشن کنیم. عاطفه عبارت است از مجموعه ای در هم تنیده از تغییرات فیزویولوژیکی که در واکنش به یک فرصت یا تهدید دریافتی انجام می شود. اغلب این تغییرات به صورت خودکار و اکثرا ناخودآگاه هستند. به همین دلیل بیشتر مواقع از تغییراتی که در درونمان انجام می شود، آگاه نیستیم. اما در مورد احساس باید گفت که مولفه احساس، آگاهی ما از این عاطفه غیر ارادی است.

در مورد عواطف، دو نگرش علمی وجود دارد. نگرش اول به نام عواطف پایه (basic emotions) شناخته می شود. طرفداران این نگرش اعتقاد دارند که تعداد 6 و یا بیشتر عاطفه پایه به طور مشترک در تمام فرهنگ ها وجود دارد. این نگرش بوسیله داروین پایه گذاری شد و نوعی روش سنتی در تحقیقات حوزه عاطفه به حساب می آید.

نگرش دوم، عواطف چند بعدی (dimensional emotions) نامیده می شود. بر اساس این نگرش، عواطف از مجموعه ای در هم تنیده از فرآیند های عصبی تشکیل می شوند که می توانند در سه بعد زیر معرفی شوند: 1-برانگیختگی، 2-لذت و 3-کنترل. متخصصین اعصاب دیدگاه مثبت تری نسبت به این نگرش دارند.

در نگرش چند بعدی، هر عاطفه به سمت افزایش یا کاهش این سه بعد می رود

برانگیختگی:

برانگیختگی، میزانی از انرژی فیزیکی و شناختی است که هر فرد تجربه می کند. وقتی این انرژی بالا باشد، شخص سطح بالایی از توانایی فیزیکی و شناختی را در خود احساس می کند. و وقتی که میزان آن پایین باشد، بی حسی و عدم تمرکز بر او غلبه می کند. از لحاظ فیزیولوژیکی، بحث ما در مورد نحوه فعال شدن سیستم عصبی در حالت برانگیختگی و فعال شدن واکنش استرسی در شرایط عاطفی بسیار قوی خواهد بود.

لذت:

بعد لذت در مورد میزان لذت بخش بودن و یا دردناک بودن یک عاطفه صحبت می کند. به این بعد "ارزش عاطفی" هم گفته می شود. می توان بیشتر عواطف را به دو دسته تقسیم کرد: عواطفی که حس خوبی ایجاد می کند و در مقابل، عواطفی که حس بدی ایجاد می کند. برخی از عواطف هم هر دوی این احساسات را همزمان تحریک می کند مانند حس نوستالوژی.

کنترل:

کنترل، میزان قدرتی است که هر شخص در شرایط مختلف اجتماعی در خود حس می کند. وقتی شخص قدرت و کنترل بالاتری داشته باشد، اطمینان و آرامش بیشتری را درخود حس می کند. در حالت قدرت و کنترل کمتر، اشخاص نمی توانند به طور کامل برآیند کارها را پیش بینی کنند و حس ناامنی و عدم اعتماد به نفس به آن ها دست می دهد که می تواند استرس آن ها را افزایش دهد.

چهار حوزه عاطفی

حالا نوبت به آن رسیده است که نشان دهیم چطور ترکیب این سه بعد باعث شکل گرفتن چهار حوزه عاطفی در افراد می شود. این چهار حوزه، پایه و اساس مبحث طراحی عاطفی را تشکیل می دهند.

  • این چهار حوزه عاطفی، از سه بعد عاطفی ذکرشده به علاوه واکنش استرسی تشکیل می شوند.
نقشه عاطفی کوجلمن
نقشه عاطفی کوجلمن


خوش بینی: برانگیختگی بالا و احساسات لذت بخش
در این حوزه با برانگیختگی بالا و عواطف لذت بخش، حس کنترل، انگیزه و لذت به فرد دست می دهد. در این شرایط احساساتی مانند کنجکاوی ، هیجان ، غرور ، خوش بینی و درگیرشدن پررنگ می شوند. وقتی این احساسات بیش ازحد بالا باشد، از مرزهای احساسات سالم فراتر می رود و فرد قدرت قضاوت خود را در حالتی بسیار مثبت به نام "شیدایی" از دست می دهد.

با تشویق به دریافت جایزه و به دلیل ترشح دوپامین و برخی حرکات سطحی عصبی، این حوزه منطقه مناسبی برای تحریک و جلب توجه افراد به حساب می آید.

بدبینی: برانگیختگی کم و عواطف دردناک

در این حوزه که با برانگیختگی پایین و عواطف منفی همراه است، فرد بیشتر درماندگی ، شرم ، تحقیر ، بدبینی و بی حالی را در خود حس می کند. وقتی که این عواطف از حد متعادل خود فراتر روند، فرد دچار افسردگی می شود و اگر شرایط از این هم بدتر شود، ممکن است کاملا امید خود را از دست بدهد و تسلیم شود.

با توجه به اینکه این ها دردناکترین احساسات هستند، اصول اخلاقی شما مشخص می کند که آیا قادر هستید این احساسات را به روشی مدیریت کنید که مشتری به سمت وفاداری طولانی مدت و یا بی انگیزیگی نسبت به شما برود یا نه!

ناامنی: برانگیختگی بالا و عواطف دردناک

این شرایطی است که فرد به هر عاملی که به نظر برسد کنترل را از دستش خارج می کند، واکنش نشان می دهد و عواطفی از قبیل اضطرار، سوء ظن ، هوشیاری ، ترس ، استرس و اضطراب را تجربه می کند. وقتی این احساسات از حد نرمال خود فراتر رود، افراد وارد حالت اضطراب مزمن می شوند که منجر به تجزیه سیستم ایمنی بدن و در کودکان منجر به آسیب مادام العمر می شود.

ایمنی: برانگیختگی پایین، احساسات لذت بخش

برانگیختگی پایین و عواطف لذت بخش شرایطی است که در آن فرد گارد خود را پایین می آورد و حس رضایت، امنیت و قدرشناسی دارد. در اینجاست که مشتریان با یک محصول ارتباط صمیمانه و بلند مدت برقرار می کنند.

این شرایطی است که ما می خواهیم مشتری هایمان در آن زندگی کنند، زیرا این احساس گره خورده به وفاداری و خشنودی است. اینجاست که شما با افرادی که برای سازمانتان اهمیت دارند، روابط طولانی مدت برقرار می کنید.

انتقال بین حوزه های عاطفی با استفاده از رنگ

محصولات دیجیتال می توانند مردم را بین این چهار حوزه جابه جا می کنند. گاهی استراتژی ما این است که تجربیات مثبت را برای کاربر بیشتر کنیم. و گاهی هم سعی می کنیم حالت "کنترل"را در کاربر ضعیف کرده و با این کار، احساسات منفی او را خنثی کنیم.

برای مثال، وقتی یک اپلیکیشن کم ارزش، کاربر را به سمت "احساس درماندگی" می کشد، در واقع کاربر را از حوزه عاطفی ناامنی به حوزه بدبینی برده است

مولفه های بسیاری برای ارزیابی یک طراحی وجود دارد و ما باید با توجه به استراتژی تعیین شده، مشخص کنیم که تمرکز خود را چطور بین این مولفه ها تقسیم کنیم.

در بسیاری از شرکت های بزرگ، هدف اصلی واحد طراحی، خنثی سازی تجربیات منفی است.( در بهترین حالت، کاربر را در حوزه عاطفی خوش بین نگه می دارند) و تمرکز کم تری روی تجربیات مثبت (وارد کردن کاربر به حوزه عاطفی ایمن) وجود دارد.

اما چرا نباید از این فرصت برای ایجاد تجربه های مثبت استفاده کنیم؟ چطور می توانیم کاربر را از حالت خوش بین و پاداش طلب به حوزه ایمن و آرام هدایت کنیم؟

بهترین کاری که می توانیم بکنیم این است که کاربر را به نقطه ای برسانیم که احساس رضایت کند و بعد وفاداری را در او تقویت کنیم.

استفاده درست از رنگ ها مانند تاکیدی است که باعث می شود استراتژی عاطفی شما برای کاربر، با قدرت بیشتری رو به جلو حرکت کند.

بر اساس حوزه عاطفی فعلی کاربر و برنامه ای که شما برای انتقال عاطفی او دارید، به قدم بعدی یعنی بررسی تاثیر رنگ ها و مشخص کردن روش استفاده از آن ها می رویم

استفاده از رنگ برای طراحی عاطفی

حالا که با سه بعد اصلی عواطف آشنا شده ایم، می توانیم ارتباط بین عواطف و رنگ ها را بررسی کنیم.

اوج لذت و کنترل در رنگهای خنک و پایین ترین میزان آن، در رنگ های گرم است. در مقابل، برانگیختگی در رنگهای سرد کم تر اما در طیف رنگ های گرم، به ویژه در رنگ قرمز به اوج می رسد.

شکل زیر، مقیاس آکروماتیک از سفید تا سیاه و در سه بعد عاطفی مختلف را نشان می دهد. در حالت کلی، عواطف مثبت، خوش بین و آرام بیشتر به رنگ سفید و خاکستری روشن تمایل دارند در حالی با افزایش شدت خاکستری، افسردگی افزایش می یابد و با نزدیک شدن به قسمت مشکی، به اوج استرس و برانگیختگی می رسیم.


اما از این شکل چگونه می توانیم برای تقویت استراتژی طراحی خود استفاده کنیم؟

پر استرس

در حالت کلی، از قرمز و رنگ های گرم برای نشان دادن استرس مانند اولتیماتوم ها، خطاهای بزگ یا هرچیزی که قرار است توجه کاربر را جلب کند استفاده می شود. همچنین می توان از مشکی با کانتراست بالا استفاده کرد که می تواند توجه افراد با ضعف بینایی را به خوبی جلب کند.

خوشبینی

سبز، خوش بین ترین رنگ است که با لذت مناسب، برانگیختگی و کنترل همراه است. وقتی که از مقیاس آکروماتیک استفاده می کنیم، با ورود به محدوده خاکستری روشن و سفید بیشترین میزان خوشبینی را می بینیم که شاید دلیلی است برای اینکه بسیاری از طراحان از این دو رنگ برای طراحی های خود استفاده می کنند.

آرامش

آبی خنک، کم ترین برانگیختگی و بیشترین میزان لذت و راحتی را ایجاد می کند. پس بهترین گزینه برای نشان دادن توانمندی یا تاکید بر صلاحیت برند است. همچنین این رنگ بهترین گزینه برای ایجاد حس امنیت است.

بدبینی

در مقیاس آکروماتیک، افسرده کننده ترین رنگ، خاکستری ملایم است.

حرف پایانی:

شناخت اصولی رنگ ها و استفاده از روانشناسی آن ها، می تواند تاثیری بسزا در تاثیرگذاری برند و محصول شما داشته باشد. پس انتخاب یک چهارچوب مناسب برای ارزیابی و البته کسب تجربه و آزمودن روش های مختلف، می تواند به شناخت عمیق تر مشتریان و جلب رضایت آن ها منتهی شود.

شما از چه روش و تئوری برای انتخاب رنگ ها استفاده می کنید؟ آیا تجربه شما، تاثیر روان شناسی رنگ ها در موفقیت کسب و کار را تایید می کند؟ استفاده از روان شناسی رنگ ها در اولویت چندم شما قرار دارد؟