جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
فرهنگ نوستالژی: گذشته جذابتر از آینده

فرهنگ نوستالژی، چرا گذشته جذاب تر از آینده به نظر می رسد؟
نوشته : سعید رهنما
گاهی اوقات، در تاریکی شب و در سکوت یک اتاق، خودمان را در حال تماشای یک فیلم یا سریال قدیمی و یا گوش دادن به آهنگی از نوجوانی پیدا میکنیم. احساس آشنایی و گرمایی که از آن لحظهها به قلبمان سرازیر میشود، تجربهای عمیقتر از یک خاطره ساده است. این همان نیروی قدرتمند نوستالژی است؛ پدیدهای که در سالهای اخیر، دیگر تنها یک حس شخصی نیست، بلکه به یک جریان فرهنگی غالب تبدیل شده است. سؤالی که پیش میآید این است که چرا در دنیای پیشرفته امروز، گذشته جذابتر از آینده به نظر میرسد؟
شاید سادهترین پاسخ، در ذات روانشناختی انسان نهفته باشد. نوستالژی یک مکانیزم دفاعی است. در دنیایی که پیچیدگیها، عدم قطعیتها و سرعت بالای تغییرات، ما را در معرض اضطراب قرار میدهند، پناه بردن به گذشتهای که برایمان شناخته شده و قابل پیشبینی است، نوعی آرام بخش محسوب میشود. گذشتهای که ما به آن نگاه میکنیم، اغلب یک واقعیت دستکاریشده و ویرایششده است؛ ما فقط خاطرات شیرین و امن را به یاد میآوریم و لبههای تیز و ناخوشایند آن را نادیده میگیریم. این یک عقبنشینی آگاهانه به یک پناهگاه امن ذهنی است که به ما اجازه میدهد برای لحظاتی از فشارهای زمان حال فرار کنیم.
جریان نوستالژی در فرهنگ امروز، فراتر از یک مکانیزم فردی است و از ابزارهای رسانهای و تکنولوژیک برای تقویت خود استفاده میکند. پلتفرمهای استریمینگ، شبکههای اجتماعی و حتی الگوریتمهای هوش مصنوعی، به طور مداوم محتوای نوستالژیک را به ما پیشنهاد میدهند. اینستاگرام با یادآوری خاطرات قدیمی، اسپاتیفای با ساخت پلیلیستهای "موزیکهای دوران نوجوانیات"، و نتفلیکس با احیای سریالهای کلاسیک، همه در حال بهرهبرداری از این حس مشترک هستند. این رویکرد، در نگاه اول، ممکن است یک انتخاب هوشمندانه اقتصادی به نظر برسد، اما در پس آن، یک پیام فرهنگی پنهان وجود دارد: «آینده ترسناک است، پس به گذشتهای برگرد که از آن مطمئن بودی.»
این بازار عظیم نوستالژی، به نوعی نشاندهنده یک صنعت "بازگشت به عقب" است. استودیوهای فیلمسازی با ساخت دنبالههایی برای فیلمهای قدیمی، شرکتهای موسیقی با ریمستر کردن آلبومهای کلاسیک، و حتی طراحان لباس با بازگرداندن مدلهای دهههای قبل، به این نیاز عاطفی مخاطب پاسخ میدهند. این جریان فرهنگی، به جای تشویق ما به کشف و نوآوری، ما را به سمت تکرار گذشته سوق میدهد و به نوعی به پویایی فرهنگی ضربه میزند. این امر ما را از خلق آثار اورجینال بازمیدارد و به یک چرخه بیپایان از بازتولیدهای امن و کمریسک وارد میکند که البته سود مالی خوبی برای سازندگان به همراه دارد.
از نظر روانشناسی، نوستالژی دو کارکرد کلیدی دارد: اول، به ما کمک میکند با احساس تنهایی مقابله کنیم. وقتی به گذشته مشترکمان با دوستان و خانواده فکر میکنیم، حس تعلق و ارتباط در ما تقویت میشود. دوم، نوستالژی به ما یادآوری میکند که زندگی ما پر از معنا بوده است. در لحظات شک و تردید، مرور خاطرات موفقیتها و تجربههای مثبت گذشته، به ما کمک میکند تا حس ارزشمندی و هدفمندی خود را بازیابیم. این ابعاد روانشناختی، نوستالژی را به یک مکانیسم بقای عاطفی تبدیل میکند که در دوران بحرانهای فردی و اجتماعی، نقش پررنگی ایفا میکند.
شاید این جریان، بازتابی از یک ناامیدی جمعی نسبت به آینده باشد. وقتی جامعهای امید خود را به پیشرفتهای آتی از دست میدهد، به گذشتهای پناه میبرد که حداقل میداند در آن چه اتفاقی افتاده است. نوستالژی در این معنا، در حقیقت، یک نوع غمگینی برای «آیندههای از دست رفته» است. ما دیگر به تکنولوژیها و پیشرفتهای جدید به چشم نجاتدهنده نگاه نمیکنیم، بلکه به آنها به عنوان عاملان اصلی از دست رفتنِ سادگی و اصالت گذشته مینگریم. این رویکرد به ویژه در جوامعی با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، پررنگتر میشود، چرا که گذشته به عنوان یک دوران طلایی و باثبات در ذهن افراد بازنمایی میگردد. این حس گمگشتگی در برابر سرعت تغییرات، جامعه را به سمت بازسازی مفاهیم و سبکهای قدیمی سوق میدهد، با این تصور که «آن زمانها همه چیز بهتر و سادهتر بود».
اما این بازگشت به گذشته، همیشه بدون هزینه نیست. جامعهای که در نوستالژی غرق میشود، از حرکت به سمت آینده و رویارویی با چالشهای امروز باز میماند. این پدیده، بهویژه در سیاست و فرهنگ، میتواند خطرناک باشد. وقتی رهبران یا هنرمندان، گذشتهای ایدهآلسازیشده را به مردم وعده میدهند، میتوانند حس نارضایتی از زمان حال را تقویت کرده و به جای راهحلهای واقعی، به راهحلهای خیالی گذشته پناه ببرند. این امر میتواند منجر به تضعیف نوآوری، خلاقیت و در نهایت، عقبماندگی شود.
به علاوه، نوستالژیهای جمعی اغلب انتخابی و گزینشی هستند. یک دوره زمانی خاص برای یک گروه ممکن است دوران طلایی باشد، در حالی که برای گروهی دیگر، پر از سختی و تبعیض بوده است. برای مثال، نوستالژی نسبت به دهههای گذشته در یک کشور، ممکن است شامل تجربیات اقلیتها، زنان یا طبقات فرودست نباشد. در نتیجه، ترویج یک نوستالژی واحد و مشترک، میتواند به بازتولید نابرابریهای گذشته کمک کند.
با این حال، نوستالژی میتواند کاربردی مثبت نیز داشته باشد. اگرچه این حس میتواند ما را از حرکت به جلو باز دارد، اما اگر آگاهانه از آن استفاده کنیم، میتواند به یک منبع الهام تبدیل شود. به جای تکرار کورکورانه گذشته، میتوانیم از آن برای بازسازی و بازآفرینی استفاده کنیم. وظیفه ما این است که به جای اینکه از گذشته به عنوان یک پناهگاه فرار استفاده کنیم، از آن به عنوان یک پل برای ساختن آیندهای جدید و ارزشمند بهره ببریم. شاید هدف، ساختن آیندهای باشد که روزی، برای نسلهای بعد، به نوستالژیهای شیرین تبدیل شود؛ آیندهای که در عین حال که ریشه در گذشته دارد، اما به آن محدود نمیشود. این نوع نگاه، همان چیزی است که میتواند خلاقیت را از ورطه تکرار نجات دهد و معنای تازهای به آن ببخشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم خورشید آن ماه
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم رویای سهراب
مطلبی دیگر از این انتشارات
تئاتر قضیه تفنگ چخوف