بهامیدِ ظهور مولایمان که صد البته نزدیک است ان شاالله .
ایدئولوژی و نقش آن
ايدئولوژي و نقش آن
ايدئولوژي عبارت از سيستم فکري و انديشه اي است که جهان، انسان و جامعه را توضيح مي دهد و دگرگون مي سازد.
ايدئولوژي از مفاهيم تولد يافته قرن 19 و متأثر از دو پديده راسيوناليسم عقلانيت خودبنياد و ساينتيسم علم محوري است. در تبارشناسي مفهوم ايدئولوژي و کاربرد اين واژه در ادبيات مدرن، بيشتر نويسندگان از دوستوت دوتراسي از انديشمندان فرانسوي قرن 19 ميلادي نام برده اند.
در مورد مفهوم لغوي «ايدئولوژي» تاکنون نظريه هاي گوناگوني ابراز شده است. برخي از اين واژه استنباط منفي دارند و مي گويند: ايدئولوژي «خود آگاهي دروغين» ايجاد مي کند؛ از نظر آنان، ايدئولوژي موجب خدشه دار شدن فهم پيروان آن از واقعيت اجتماعي مي گردد. به اين ترتيب از ديدگاه آنان ارزش شناختي انديشه هايي که تحت تأثير ايدئولوژي ايجاد مي شوند، زير سؤال مي رود.
برخي ديگر براي ايدئولوژي آثار مثبتي قائلند. از نظر آنان ايدئولوژي «جهان بيني يک طبقه است... براي رسيدن به و يا دفاع از منافعش» براي اين گونه انديشمندان، ارزشيابي مفهوم ايدئولوژي و بحث پيرامون «ارزش شناختي...به اين عنوان که خود، مسأله ديگري است، کنار گذاشته شده است».
ايدئولوژي به منزله نوعي نقشه و راهنما براي کارگزاران محسوب ميشود و کنش و رفتار دولتها را هدايت ميکند و نيروي محرکه کنش سياسي توده ها و کارگزاران سياسي به شمار ميرود. عبدالرحمن عالم
اما بايد اذعان کرد که کاربرد متأخر ايدئولوژي به طور عمده در سنت مارکسيستي به وجود آمد.
معناي ايدئولوژي در سنت مارکسيستي با تلقي به عنوان آگاهي کاذب و تاريکخانه اي که تصاوير در آن معکوس ميشوند برجسته ميشود.
ايدئولوژي در مارکسيسم با حيات مادي و طبقه اجتماعي فرد پيوند مي يابد و براي مقابله با يک ايدئولوژي بايد عمل انقلابي انجام داد؛
مانهايم ايدئولوژي را مقابل اتوپيا قرار ميداد و معتقد بود انديشه هنگامي ايدئولوژي تلقي ميشود که نظم موجود افراد ذينفع طبقه فرادست را توجيه کند و به آن مشروعيت دهد. اتوپيا هم وقتي پديدار ميشود که طبقه فرودست که وضع موجود را به چالش ميطلبد در پي سلاحي فکري باشد تا با آن به نظم موجود هجوم برد.
اما مطابق رويکرد توصيفي به ايدئولوژي سياسي، ترنس بال و ريچارد دگر به چهار نقش ايدئولوژي در ميان پيروان آن اشاره ميکنند: نقش توضيحي، نقش ارزشيابي، نقش جهتدهي، نقش در برنامه سياسي.
هر ايدئولوژي بر اين اميد است تا با ارائه تصويري از وضعيت سياسي موجود و آنچه که بايد باشد مردم را به تغيير يا حفظ شيوه زندگي برانگيزاند. (بال و همکاران)
رسالت ايدئولوژي در اين است که ضابطه يا معياري به دست دهد تا شخص دوست را از دشمن بازشناسد، گزينش ارزشها را توجيه کند، اخلاق را به خدمت سياست درآورد، به عمل سياسي ارزش و جهت دهد، خلا ناشي از نارسايي احتجاج عقلي را پر کند و واقعيت را براي تحقق عمل سياسي به صورت ساده، شفاف و کامل درآورد. پس ايدئولوژي امري زائد و بيفايده نيست که آن را ناشي از شرارت يا بلاهت بشر بدانيم. ايدئولوژي يکي از عناصر ضروري و اجتناب ناپذير عمل سياسي است. از اينجاست که سياست بدون ايدئولوژي يا نظريه پايان ايدئولوژي سخن نادرستي است. (بشلر)
در رهيافتي ديگر که متعلق به فلسفه علم است مفهوم «پارادايم» جاي ايدئولوژي را ميگيرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
همه چیز درباره حمله آمریکا به شرق سوریه
مطلبی دیگر از این انتشارات
رئیسی در دور اول پیروز انتخابات نباشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
از سنگ تا جنگ ، صحیونیست در وحشت