ایران و اسرائیل به سمت جنگ می روند ؟

ايران و اسرائيل به سمت جنگ مي روند

قسمت اول

در چند ماه گذشته خصوصا پس از ترور محسن فخري زاده  دانشمند اتمي ايران تنش هاي لفظي و غيرلفظي ميان مقامات تهران و تل آويو به شدت افزايش يافته است.

واقعيت اينست که اسرائيل، جمهوري اسلامي و سياست هايش در منطقه غرب آسيا را تهديدي راهبردي و موثر براي موجوديت خود قلمداد مي کند و ايران نيز حاضر نيست از استراتژي خود در قبال اين رژيم عقب نشيني کند.

در دوران مسئوليت ترامپ و خصوصا پس از خروج آمريکا برجام ، با توجه به انگيزه جدي رئيس جمهور وقت آمريکا و تکانه هاي شديدي که به اقتصاد ايران وارد شده بود ، رژيم صهيونيستي تا حد زيادي احساس امنيت داشت تا اين که حاکم جديد کاخ سفيد از راه رسيد و مجددا ترس از ايران بر سران و شهروندان يهودي ساکن در جغرافياي فلسطين سايه افکند.

البته تشويش آنان حکايت از سلب حمايت جو بايدن از دولت متبوعشان نداشت بلکه از تغيير اولويت ها و نگرش هاي رئيس جمهور دموکرات مسلک نسبت به تهديدات و فرصت هاي نظام سياسي آمريکا ناشي مي شد.

نتانياهو و راست گراها به خوبي ميدانستند که دولت جديد کما في السابق از موجوديت اسرائيل پشتيباني خواهد کرد اما اولاً اين حمايت ها به سان دوره ترامپ ، بي قيد و شرط و فاقد حد يقف نخواهد بود و دوماً آمريکاي بايدن حاضر نيست به جهت دفاع از اسرائيل وارد درگيري مستقيم نظامي با ايران شود.

در نتيجه نخست وزير راست گراي اسرائيل تلاش کرد تا با کشورهايي در منطقه که انگيزه مقابله با ايران دارند و خود را از سوي اين کشور تهديد شده مي بينند اتحاد راهبردي برقرار سازد.

البته برقراري رابطه رسمي با اعراب قبل از اتمام دوره ترامپ بود و با توجه به اين که احتمال تک دوره اي شدن ميلياردر نيويورکي بالا رفته بود ، رهبران اسرائيلي پيشاپيش سعي در وفق دادن خود با شرايط جديد نمودند.

ايران نيز که به شدت در دوره ترامپ  اقتصادش تحت تاثير منفي تحريم ها قرار گرفته بود، با روي کار آمدن بايدن از حالت تدافعي خارج گشته و خود و متحدانش در عراق و يمن  راهبرد هجومي را در دستور کار قرار دادند.

از ديرباز سياست ايران دور نگه داشتن تهديد سخت از مرزهايش ، و همزمان گسترش نفوذ و تهديد دشمنانش با حمايت از گروهها و جنبش هاي همفکر با خود بوده است. در همين راستا حملات جدي و موثرتري طي روزهاي اخير در عراق عليه ايالات متحده و در يمن عليه سعودي رخ داده است که اگر چه جمهوري اسلامي به طور مستقيم در آن دخيل نيست اما نمي توان از تاثير آن نيز چشم پوشيد.

اسرائيل نيز که از طي سالهاي اخير مکرراً با جنبش هاي مورد حمايت ايران درگير بوده است و موشک هاي توليد ايران در 3 ضلع از مرزهايش مستقراند، نيک ميداند که ادامه اين روند تهديدي براي بقايش بوده و بايد مسير تحولات را تغيير دهد زيرا اولاً ايران روز به روز در حال تحکيم حضور مستقيم و غيرمستقيمش در سوريه ، لبنان ، عراق و حتي يمن است و به طور جدي زرادخانه تسليحات متحدانش را از لحاظ کمي و کيفي ارتقا مي دهد و دوم اين که رفتارهاي دولت جديد آمريکا از ترس گريز هسته اي ايران اينگونه مي‌نمايد که در نهايت اين کشور به برجام بازخواهد گشت و احتمالاً آوانس هاي مالي موثري به تهران خواهد داد.

بهبود وضعيت معيشت ملت و اقتصاد ايران و راحت بودن خيال تهران از عدم دخالت مستقيم واشنگتن در منازعه آنان با اسرائيل، راهبرد تهاجمي جمهوري اسلامي را تقويت مي‌کند و به نظر مي رسد در اين منازعه ژئوپليتيکي، رژيم صهيونيستي ناچار است گزينه هايي دردناک را براي بقاي خود در دستور کار قرار دهد.

زيرا با توجه به مشکل عمق استراتژيک که همواره گريبانگير اين رژيم بوده و گسترش خزنده محور مقاومت در اطراف مرزهاي فلسطين اشغالي اگر اين روند تداوم يابد توازن قدرت به شدت به ضرر صهيونيست ها تغيير خواهد کرد.

خصوصاً با توجه به وضعيت يمن و تسلط احتمالي انصارالله بر تنگه باب المندب و دشمني علني آنان با اسرائيل و ايضا تسليحاتي که اخيراً رونمايي کرده اند، بعيد نيست در آينده نزديک تجارت دريايي اين رژيم با جنوب و شرق آسيا از مسير درياي سرخ مورد تهديد قرار گيرد.

ادامه دارد ...

عليرضا تقوي نيا

واحد سیاسی و دشمن شناسی ( نجوا )

موسسه مصاف ایرانیان