بی اعتمادی سازمان های امنیتی کشورهای برادر به یکدیگر

بي اعتمادي سازمان هاي امنيتي کشورهاي برادر به يکديگر

به طور رسمي، آلمان شرقي و لهستان، کشور هاي برادر سوسياليستي بودند، اما شواهد جديد نشان مي دهد که سرويس هاي اطلاعاتي هر دو،  بي اعتمادي و بي علاقگي دو طرفه اي به هم داشتند.

بسياري از روزنامه نگاران لهستاني، رابطه بين جمهوري خلق لهستان و جمهوري دموکراتيک آلمان شرقي را تا پيش از فروريختن ديوار برلين را، دوستي اجباري توصيف مي کنند. حتي با اين که فرمانروايان دو کشور اتحاد همآهنگ خود را در محضور عموم جشن مي گرفتند، پشت پرده بي اعتمادي عميقي بين ورشو و برلين غربي وجود داشته است. بسياري از لهستاني ها، همسايگانشان در غرب رود "اودر" (رودي در مرکز اروپا)را پروسي هاي قرمز (پروسي= شاخه اي از گويش آلماني، مردم اهل پروس) مي دانستند که خطر بالقوه هستند و در عين حال آلمان هاي شرقي  رفقاي لهستاني را متحداني غير قابل اتکا که اصلاحات ليبرالي شان، تمام بلوک کمونيستي را در معرض خطر قرار داده. براي مدت هاي طولاني، باور بر اين بود که رابطه بين سرويس هاي امنيت مخفي دو کشور استثنايي بر اين قاعده بود: اين حقيقت که هر دو آژانس امنيتي دشمن مشترکي در غرب دارند که  به اين معني که بايد با هم همکاري نزديکي داشته باشند. بر اساس شواهد آرشيوي جديد، اين موضوع حقيقت نداشت: در حالي که رقابت بين دو کشور در سطوح سياسي و اجتماعي محسوس بود، به طرز قابل توجهي در زمينه اطلاعاتي مشهود بود. در کتابي با عنوان " درباره دوستي اي که وجود نداشت، وزارت اطلاعات در دولت آلمان شرقي، GDR و وزارت داخلي لهستان بين سال هاي 1974- 1990" دانسمند سياسي لهستاني، تيتوس ژاسکولوفسکي از موسسه  لهستاني يادبود ملي، IPN  بعضي از اسراري که تا بعد از فروپاشي کمونيزم وجود داشت را حل مي کند. او به دويچه وله گفت "سازمان امنيتي آلمان شرقي موسسه اي قدرتمند با ظرفيت هاي شگفت انگيز اطلاعاتي و امنيتي در نظر گرفته مي شد که قادر بود در زندگي لهستاني ها نفوذ کرده و بر آن تاثير بگذارد.. وزارت داخلي لهستان به سهم خود ضعيف و غير قابل قياس با استازي در نظر گرفته مي شد. برخلاف اين همکاري بين سازمان هاي اطلاعاتي دو کشور نسبتا هماهنگ انگاشته مي شد، اما يافته هاي جديد راز را باز مي کند".

اتحاديه تجاري مستقل خود مختار لهستان solidarnosc از استازي مي ترسيد

زنجيره اي از اعتصابات که در ساحل بالتيک لهستان در تابستان 1980رخ داد و منجر به شکل گيري اين اتحاديه شد،  نقطه عطفي در روابط ايجاد کرد. رهبري برلين شرقي اين طور برداشت کرد که توسعه در لهستان  يک تهديد وجودي براي وجود خود و کل بلوک شرق است. رييس استازي، اريش ميلکه erichMielke و اطرافيانش اندوهگين و ترسان شدند از تلاش هايي که رهبري کمونيست لهستان براي مصالحه با اين اتحاديه (solidarnosc) انجام داده اند.  سيسات گزاران آلمان شرقي رفقاي لهستاني خود را متهم به ضعف و "وادادن در برابر دشمنان سوسياليزم" کردند.پس از اين، وقتيتسکين بزرگي در برلين شرقي بعد از اين که دولت لهستان "قانون نظامي" را در 13دسامبر 1981 اعلام کرد به وجود آمد. با اين حال استازي در اين که اين قانون مي تواند بحران را حل کند ترديد داشت. ميلکه در 14 دسامبر  مجموعه اي از دستورات را که اقدامات عليه لهستان را ترسيم مي کرد، اعلام کرد. دستوري که با اسم رمز “Besinung” يا "انعکاس" شناخته شد و لهستان را در همان دسته اي که آلمان غربي و ديگر کشور هاي غربي در آن بودند قرار داد. لهستان به عنوان "ناحيه عملياتي" و به اين معني، دشمن شناخته شد. استازي پيش از آن "گروه عمليات ورشو" در سفارت آلمان در پايتخت لهستان را تاسيس کرده بود. اعضاي کارکنان آن وظيفه داشتند که نه فقط از فرار شهروندان آلمان شرقي به غرب جلوگيري کنند بلکه از لهستان جاسوسي کنند.

جاسوسان کمتري از آنچه تخمين زده ميشد وجود داشت. بعد از اعتصابات سال 1981، آلمان شرقي کوشيد که جاسوسان بيشتري  به خدمت بگيرد که بتوانند  گزارشات بيشتري از آنچه در شرق رود "اودر"، مرز با لهستان، مي گذرد ارائه دهند. بعد از فروپاشي کمونيزم تخمين زده مي شد که استازي دست کم  1500 مخبر غير رسمي در لهستان داشته باشد که بعدا اين عدد در حدود 200 نفر تخمين زده شد. ژاکولوفسکي حدس مي زند که حدود 100 منبع وجود داشته اما فقط حدود 10 نفر قادر بودند که در عمليت هاي پيچيده به حلقه هاي "سوليدارنوسچ" نفوذ کنند. راکولوفسکي به اين اشاره مي کند که ميلکه و همکارانش به شکل فزاينده اي در مورد ايجاد ارتباطات در لهستان گستاخ شده بودند. آن ها به طور آشکار نيرو هاي محافظه کار را در حزب حاکم کمونيست لهستان تقويت مي کردند و آشکارا بيمشان از رفيقان ليبرال ترشان را نشان مي دادند. در آن سمت لهستان کار زيادي براي مقاومت نتوانست انجام دهد، با توجه به اين که آن ها در نتيجه بحران اقتصادي عميقي که لهستان به آن دچار بود، مجبور بودند که اغلب درخواست مساعدت و کمک بکنند. وزارت داخلي لهستان از همتي آلمان شرقي خود درخواست کرد که از توسعه سهام چوب، کائچوف کفش، کيف و زيرپوش هاي گرم آن حمايت کند.

لهستان انتقام مي گيرد.

لهستاني ها بعد از گذارشان به دموکراسي، انتقام حقارتي که استازي به آن ها تحميل کرده بودند را گرفتند.

در تابستان 1989، شهروندان آلمان شرقي براي رسيدن به  سفارت آلمان غربي در ورشو، با اجازه ماموران مرزي لهستان و علي رغم توافقات تنگاتنگ دوجانبه با آلمان شرقي از مرز لهستان عبور کردند.

ورشو به اعتراضات از جانب برلين شرقي واکنش نشان نداد. در اوايل  سال 1990 و وقتي که ميلکه پشت ميله هاي زندان و در انتظار محاکمه بود، ژنرال چِسلاو گيشچاک که هنوز وزير امور داخلي بود، تلگراف تبريکي به همتاي جديد خود در آلمان شرقي، پيتر مايکل ديستر، جانشين رييس استازي نوشت. زاکولفسکي مي گويد، استازي که هميشه از نظر افراد، لجستيک و بودجه از سرويس مخفي لهستان بهتر بود "هرچيزي که مي توانست از دست بدهد را از دست داده بود. برخلاف همکاران لهستاني خود افراد استازي به خاطر کوته بيني ايدئولوژيک خود نمي توانستند دنيا را آنطور که هست درک کنند" . با اين وجود روابط بين المان و لهستان در سال 1991 شکوفا شد، اما سرويس مخفي هاي دو کشور هم چنان به هم بي اعتماد بودند. در سال 1993، يک افسر لهستاني متهم به جاسوسي براي آلمان شد. بنابه گزارشات ديپلمات هاي آلماني بعد از اتهامات جاسوسي اخراج شدند. در سال 2013 در اوج تنش هاي جاسوسي با آمريکا، صدر اعظم آلمان آنگلا مرکل گفت "جاسوسي از دوستان اصلا موجه نيست". با اين حال ژاکولوفسکي واقع بين تر است: "جاسوسي از دوستان در سياست تحمل شده و مي شود، اما اين تحمل حدي دارد".

https://www.dw.com/en/east-german-stasi-and-polish-secret-service-shared-deep-distrust/a-56831239


واحد سیاسی و دشمن شناسی ( نجوا )‌

موسسه مصاف ایرانیان