بهامیدِ ظهور مولایمان که صد البته نزدیک است ان شاالله .
جنگ سرزمین شهیدان اسلام (پیکار تور یا نبرد پواتو)
جنگ سرزمين شهيدان اسلام (پيکار تور يا نبرد پواتو)
اين جنگ بزرگترين و عميقترين اثر را در تاريخ اسلام و مسيحيت بر جاي گذاشته و بلکه سرنوشت اسلام و مسيحيت را بطور قاطع تعيين کرد. مورخان مسلمان اين جنگ را به عنوان «جنگ سرزمين شهيدان اسلام» ميشناسند و مورخان اروپايي از آن بعنوان پيکار تور يا پواتو ياد مي کنند. از نظر مورخان اگر مسلمانان در آن جنگ شکست نميخوردند، امروز از دين مسيحيت در اروپا خبري نبود و مسيحيت به کلي در جهان ريشه کن ميشد!
مسلمانان در سال 92 هـ اندلس (اسپانيا) را فتح کردند و به سرعت دامنه فتوحات مسلمانان در اروپا گسترش يافته و در مدتي کمتر از بيست سال از سلسله جبال پيرنه (بين فرانسه و اسپانيا) گذشتند و ايالات جنوبي فرانسه را هم فتح کردند و بر دشتهاي اطراف رود رن Rhone دست يافتند. ولي متأسفانه ديري نپاييد که مسلمانان دستخوش اختلافات قبيلهاي شدند و به همين دليل براي اولين بار در سال 102 هـ در جنگ تولوز از فرانسويها شکست خوردند و فرمانده آنها، امير اندلس «سمح بن مالک خولاني» و گروه بزرگي از سپاه وي به شهادت رسيدند و سپاه مسلمانان ناگزير به مرزهاي فرانسه عقب نشست به اميد آنکه با تجديد قوا مجددا جنگ را از سر بگيرند ولي فتنه و آشوب بزرگي که به علت کشمکشها و اختلافات قبيله اي و نژادي ميان عرب و بربر از يک سو و عربهاي يمني و قيسي از سوي ديگر به مدت بيش از 10 سال اسپانياي اسلامي را در برگرفته بود، ادامه فتوحات را متوقف کرد. تا اينکه در سال 113 هـ فرمانده بزرگ «عبدالرحمن بن عبدالله غافقي» به فرمانروائي اسپانيا منصوب شد.
آنچه مسلم است «عبدالرحمن غافقي» فرماندهاي بزرگ و عالي مقام و هم سياستمداري ماهر و با ايمان و با تقوا بود و جهاد در راه خدا را بسيار دوست ميداشت. او پيوسته درصدد بود که انتقام کشته شدن سمح بن مالک خولاني را بگيرد و شکست مسلمانان را در کنار ديوارهاي «تولوز» جبران کند. به همين منظور از آغاز فرمانروايي خويش پيوسته نيرو بسيج ميکرد و امور اداري و کشوري را اصلاح و تنظيم کرده و شئون زندگي مردم را مرتب نمود و با اين تدابير توانست آرامش و ثبات را به جامعه آشوب زده اسپانياي اسلامي بازگرداند.
در اين موقعيت يکي از رهبران طمعکار و زياده طلب بربرها از فرصت استفاده کرده و بر آن شد که ايالات شمالي اسپانيا را مستقل کند. بدين منظور با کنت «اودو» حاکم ايالت «اکوتين» (اکيتانيه) در جنوب فرانسه بر ضد حکومت اسلامي اسپانيا هم پيمان شد.
عبدالرحمن ناگزير شد قبل از اينکه کار منوزه بالا بگيرد، سپاهي براي سرکوب وي اعزام کند اين سپاه منوزه را تعقيب کرده و پس از دستگيري به قتل رساند. هنگامي که «اودو» حاکم اکوتين از شکست و کشته شدن هم پيمان خود آگاهي يافت و متوجه شد که در معرض خطر جدي قرار گرفته است آماده دفاع از قلمرو خويش گرديد. در اين زمان عبدالرحمن غافقي در محرم سال 114 هـ با سپاه خود متشکل از عربها و بربرها به سوي شمال اسپانيا به حرکت درآمد. اين بزرگترين نيروي اسلامي بود که اسپانيا و فرانسه تا آن روز ديده بود. اين سپاه مانند سيلي ويرانگر بر سر کنت اودو و سرزمين او فرود آمد، مقاومت او را به سختي درهم شکست و سپاه او را متلاشي کرد. وي به سوي شمال گريخت به زودي مسلمانان به جنوب فرانسه رسيدند و شهر سانس در يکصد مايلي پاريس ـ پايتخت فرانسه ـ را اشغال کردند.
اين پيشروي با موفقيت انجام گرفت و غافقي نيمي از جنوب فرانسه را از شرق تا غرب در مدت چند ماه متصرف شد.
آن روز پادشاه فرانسه «تيودوريک چهارم» بود ولي در آن زمان پادشاهان فرانسه اشباحي بيشتر نبودند و در واقع شارل مارتل، فرمانده محافظان قصر سلطنتي فرانسه، همه کاره بود و با کمال قدرت حکومت ميکرد. سرداران فرانسوي با شارل مارتل تشکيل جلسه داده و براي چگونگي مقابله با هجوم مسلمانان با وي مشورت کردند. شارل مارتل که از مردان زيرک روزگار خود بود و دشمن قديمي کنت «اودو» حاکم اکوتين محسوب ميشد، او را مانند طعمهاي در برابر مسلمانان رها کرد و چنانکه گفتيم سرزمين او را مسلمانان متصرف شدند.
شارل مارتل از فرماندهان فرانسوي خواست که منتظر بمانند تا مسلمانان به آنها نزديک شوند. و گفت: «به نظر من نبايد متعرض اين لشکر کشي آنها شد زيرا آنها هنگامي که پيش ميآيند مانند سيل همه چيز را با خود ميبرند. بگذاريد که دستهاي آنها از غنايم جنگ پر شود و در جائي قرار گيرند و سرگرم کشمکش رياست طلبي و حکومت گردند و اختلاف و چند دستگي در ميان آنها پديد آيد، در آن موقع به آساني ميتوانيد بر آنها دست يابيد.»
«مارتل» سپاه عظيمي از فرانسويان و قبايل مختلف ژرمنهاي وحشي بت پرست و دستههاي مزدور از هر سو گرد آورد. بدين ترتيب علي رغم بزرگي سپاه اسلام، سپاه فرانسه چند برابر آن انبوهتر بود. سپاه فرانسه در دشت تور به رود «لوار» رسيدند. سپاه مسلمانان نيز به پيشروي خود ادامه دادند تا به نزديک اردوگاه سپاه فرانسه رسيدند. عبدالرحمن غافقي، گروهي را براي برآورد تعداد نفرات و تجهيزات سپاه فرانسه اعزام داشت ولي آنها نيز از تعداد نفرات و ميزان تجهيزات آنها غافل ماندند. از اين رو عبدالرحمن بار ديگر از کرانه رود «لوار» به ميان دشت واقع در بين «تور» و «پواتو» مراجعت کرد. سربازان اسلام در آن هنگام در تشويش به سر ميبردند زيرا آتش اختلاف ميان قبايل بربر که بيشتر سربازان را تشکيل ميداد شعلهور شده بود. آنها در صدد بودند با انبوه غنايمي که به چنگ آورده بودند، مراجعت کنند به علاوه مدت چند ماه بود که جنگيده و خسته شده بودند.
جنگ در اواخر شعبان 114هـ بصورت زد و خوردهاي جزئي ميان دو سپاه آغاز شد تا اينکه در روز دوم رمضان 114 هـ (برابر با 21 اکتبر 732 م) جنگ عمومي با شدت و سرسختي هر چه تمامتر ميان دو سپاه اسلام و فرانسه در گرفت بدون اينکه يکي بر ديگري برتري يابد. روز بعد هم جنگ با همان شدت ادامه يافت تا اينکه آثار شکست در صفوف قواي فرانسه نمودار گشت و طليعه پيروزي سربازان اسلام آشکار گرديد. ولي متأسفانه درست در همين هنگام حادثهاي اتفاق افتاد که پيش بيني شده بود. بخشي از سربازان فرانسه راه مسلمانان را به سوي غنايم فراوان گشودند. متعاقب آن نيروي بزرگي از جنگجويان مسلمان ميدان جنگ را رها ساخته و به منظور حفظ غنايم به عقب برگشته بدين گونه صفوف سربازان اسلام دچار بي نظمي شد.
عبدالرحمن غافقي بيهوده ميکوشيد تا نظم سپاه را حفظ کند و سربازان را به ثبات و پايداري بر ميانگيخت در اين هنگام که عبدالرحمن در ميان سربازان خود به هر سو ميرفت ناگهان تيري از سوي دشمن به سوي او رها شد و به اين ترتيب آن قهرمان نامي به شهادت رسيد. با مرگ اين فرمانده بزرگ پراکندگي و پريشاني در ميان سپاهيان به وجود آمد. در مقابل فرانسويان نيز جسور شده و به سختي بر قواي پراکنده مسلمين هجوم آوردند و کشتار سختي به راه انداختند تا اينکه پرده شب ميان آنها فاصله انداخت و دو لشکر به اردوگاههاي خود بازگشتند.
در اين هنگام نزاع و کشمکش ميان سران سپاه مسلمانان بالا گرفت و هرگونه اميد پيروزي را از دست دادند، بنابراين تصميم گرفتند به دورترين نقطه? جنوب فرانسه عقبنشيني کنند. با طلوع صبح، فرانسويها ديدند که اردوگاه مسلمانان خالي است و کسي آنجا نيست ولي از ترس اينکه مسلمانان نيرنگي زده يا کمين کرده باشند، از تعقيب سپاه مسلمانان خودداري کردند. کارل مارتل و سپاه او هم به سمت شمال بازگشتند.
از نگاه عرف جنگي در واقع مسلمانان در سرزمين شهيدان شکست نخوردند بلکه بدون پيروزي، عقب نشستند ولي مورخان مسيحي اين جنگ را با اهميت بسيار زياد تلقي نموده و به اسطورهاي نزد آنها تبديل شده است و آنرا با مبالغه و تعصب و تقدس و قهرمانيهاي غير واقعي آميختهاند و شارل مارتل را به عنوان منجي مسيحيت و اروپا از خطر اسلام و مسلمانان! بسيار ستودهاند. همه مورخان قديم و جديد اروپايي اتفاق دارند که اين جنگ مهمترين حادثه در تمام تاريخ اروپا و مسيحيت به شمار ميرود. ما هم ميگوييم: اگر حرص و آز گروهي از مسلمانان در حفظ غنايم خود نبود و آنقدر دنيا پرست نبودند، قطعا مسلمانان پيروز ميشدند و اکنون تمام قاره اروپا مانند کشورهاي شمال آفريقا اسلامي بود و اروپائيان مسلمان، اما!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
۵۵ یا ۴۸ ؟؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
توافق آبراهام و برنامه آینده اسراییل و آمریکا برای جهان عرب
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیپلماسی فدای میدان یا میدان فدای دیپلماسی