نکاتی برای فهم انبوه «تناقض و تضاد»

نکاتی برای فهم انبوه «تناقض و تضاد» در مواضع «وزیر خارجه ما یا آنها»/مرگ بر دروغگویان شایعه‌پرداز

1️⃣یکم= اینکه مصاحبه منتشر شده از جواد ظریف، صرفاً یک تبلیغات‌ انتخاباتی برای تخریب‌ رقیب و تحریک قشر مورد نظرش بوده یا آخرین فداکاری او برای تأمین منافع آمریکا و ضربه زدن به حیثیت و منافع و مصالح‌ ایران یا فقط بازگویی باور شخصی‌ او در نقد راهبرد سیاست‌ خارجی‌ کشور یا همه این موارد، فعلاً مورد بحث نگارنده نیست.

2️⃣دوم= ظریف دانش‌آموخته دانشگاه دِنوِر ایالت کلرادو است که برخی وزرای خارجه آمریکا و تعدادی از وزرای کشورهای دست‌نشانده را تربیت کرده و می‌کند؛ پایه‌گذار دانشکده روابط بین‌الملل این دانشگاه، «ژوزف کوربل یهودی»، پدر مادلین آلبرایت و استاد کاندولیزا رایس، وزرای خارجه پیشین آمریکاست؛ ظریف بیش از عمر انقلاب‌ اسلامی، با آمریکایی‌ها و سیاست‌ آنها محشور و مأنوس بوده است.

3️⃣سوم= قطعاً ظریف، به‌ جز خودش، هیچ دیپلمات دیگری از دانش‌آموختگان همان دانشگاه را در جهان سراغ ندارد که «میدان» و «دیپلماسی» کشور خودشان را از هم تفکیک و در مقابل هم قرار داده باشند؛ پس این ابتکار عمل استثنائی شخص ظریف را نباید نادیده گرفت.

4️⃣چهارم= ظریف در شبیه‌سازی راهبرد سیاست‌ خارجی آمریکا با ایران می‌گوید: از دهه‌ ۹۰ قرن بیستم، آمریکا هر مسئله‌ای را در جهان امنیتی کرده چون تأمین منافعش در مزیت نظامی اوست؛ در ایران هم یک گروه اقلیت، منافعشان را در امنیتی کردن مسائل می‌بینند؛ در صورتیکه مزیت نسبی ایران در حوزه سلاح و امنیتی شدن و چاه نفت و... نیست بلکه در قدرت‌ معنایی و مشروعیت‌ مردمی است.

(همان سخن هاشمی، روزگار موشک‌ها گذشته؛ زمانه مذاکرات است)

5️⃣پنجم= ظریف با ظرافت تمام این گروه اقلیت «موج‌ساز» را، قهرمان‌پرور معرفی می‌کند که می‌توانند مردم را فریب داده و «قهرمان‌پرست» بکنند تا مردم نیز «میدان» را بر «دیپلماسی» ترجیح بدهند که نتیجه‌اش همین وضعیت اقتصادی امروز مردم است.

6️⃣ششم= او اصرار دارد که بگوید، نه فقط دیپلمات‌های وزارت خارجه، عناصری امنیتی_نظامی هستند بلکه در همین ساختار نیز «میدان» بر «دیپلماسی» حاکم است و سیاست بین‌المللی ایران را چنان «نظامی_امنیتی» توصیف می‌کند که سایر ارزش‌های ملی و مذهبی و پشتوانه‌ مردمی و حتی منافع‌ اقتصادی‌ کشور در آن بی‌رنگ است.

7️⃣هفتم= ظریف چنان بی‌رحمانه و متناقض سردار سلیمانی را آماج اتهامات خودش قرار می‌دهد که حتی برای دشمنان سلیمانی هم غافلگیرکننده و حیرت‌انگیز است:

۱= سردار را یک رفیق صمیمی معرفی می‌کند که همیشه او را حمایت و همراهی کرده اما همین رفیق هیچگاه به مأموریت‌های دیپلماتیک ظریف کمک نکرده است!

?۲=طبق توصیف ظریف، از یک طرف خط‌ مشی سیاست‌ خارجی نظام را سردار سلیمانی تعیین می‌کرد، از طرف‌ دیگر مدعی است که او فرداً، خودسرانه و بدون هماهنگی با شورای عالی امنیت ملی عمل می‌کرده (مانند استفاده از هواپیمایی ایران‌ایر برای سفر به سوریه) که تابع راهبرد سیاسی نظام نبوده است.

?۳= از یک طرف می‌گوید «سلیمانی جنگ‌طلب نبود»، از طرف دیگر القا می‌کند که مسائل اقتصادی مردم، مصالح سیاسی و امنیت کشور قربانی «مرد میدان» می‌شد که از صفر تا صد استراتژی میدان را در اختیار داشت.

?۴= با کمک مصاحبه‌گر، هنرمندانه و رفیقانه القا می‌شود که سلیمانی مانع برخورداری کشور از فوائد دیپلماسی بوده، مانع خرید بوئینگ و ایرباس شده و سد راه پیشبردِ اهداف فرهنگی و اقتصادی و ترویج زبان فارسی در دنیا بوده است.

?۵= ظریف‌ می‌گوید: معتقدم که آمریکا با زدن شهید سلیمانی، ضربه‌ای به ایران زد که با زدن یک شهرمان نمی‌توانست چنین ضربه‌ای بزند اما درباره عدم‌ فداکاری دیپلماسی در برابر چنین جنایتی سکوت می‌کند چون دقیقاً بعد از ترور شهید سلیمانی، حتی ذره‌ای مواضعش در ارتباط با آمریکا تغییر نکرد و کوشید تا شاید ثابت کند که بدون «مردمیدان»، «مرد دیپلماسی» موفق‌تر عمل خواهد کرد.

قسمت اول

واحد سیاسی و دشمن شناسی ( نجوا )

موسسه مصاف ایرانیان