ماتیکانو matikano
بیتیاس، و شیرتوشیر هموژنیزه!
(آخرین باری که شیر شیشهای خوردید کی بود؟ همونا که عکس گاو داشت و روی شیرش خامه می بست! این متن درباره رابطه گروه بی تی اس، با هموژنیزاسیونه!)
همین اول کار بگم، من در مقابل آرمی(ARMY) و فندوم (Fandom) بیتیاس(BTS: Bangtan Sonyeondan) تسلیمم و دستم بالا است؛ اصلا این عزیزان متن را نخونن. اما بگذارید یک سوال بپرسم: آخرین باری که شیر غیر هموژنیزه خوردید کی بود؟ یادتونه؟ اون طعم و مزه را هنوز به یاد دارید؟ اصلا جزء نسلی هستید که تجربهاش را داشته باشید؟ اون درپوش زرورقیه را یادتونه که با شصت فشارش میدادیم تا سولاخ بشه و بعدش، تو شیشه شیره به اندازه یک سکه، خامه سفت و ضخیمی بسته بود که تلاش میکردیم بدون اینکه بشکنه درش بیاریم و... آخیش، دلم خواست! حالا این چه ربطی داشت به گروه موسیقی بیتیاس از صنعت کیپاپ(k-pop) کشور دوست و خواهر؛ کرهجنوبی!؟ الان عرض میکنم: یک جستجو کردم و این کلیدواژهها را اینجا قطار میکنم:
- Cultural diversity vs Cultural assimilation.
- Social homogenization, Racial homogenization, Cultural homogenization.
- Linguistic imperialism, British imperialism, American hegemony, American imperialism.
- Globalism & Globalization, Monoculturalism vs Multiculturalism, Homogenization vs Heterogeneity.
- K-pop hegemony, K-pop imperialism.
- BTS's homogenization.
و تهش میرسیم به بیتیاس، و شیرتوشیر هموژنیزه! خوب بود؟ حال کردی، نه؟ خوب حالا قبل اینکه بحث خودم را ادامه بدم بگذار یکم دیگه دقدلیم را خالی کنم؛ سوال اول: مهمترین انتقادات به گروه بیتیاس چیست؟
فقدان اصالت: برخی از منتقدان بیتیاس را به فقدان اصالت در موسیقی، حرکات رقص و تصویر کلی خود متهم کرده اند و ادعا می کنند که آنها به شدت از سایر گروه های کی پاپ و فرهنگ پاپ غربی وام گرفته اند.
بهره برداری(خرج کردن) از فرهنگ کرهای: برخی از منتقدان بیتیاس را به سوء استفاده از فرهنگ کرهجنوبی و استفاده از آن به عنوان یک ابزار بازاریابی برای جذب مخاطبان جهانی متهم کرده اند. آنها استدلال می کنند که موفقیت این گروه تا حد زیادی به دلیل استفاده آنها از تم، سبک و مدل لباس های سنتی کرهای، زبان و سایر نمادهای فرهنگی کرهجنوبی است.
اتکای بیش از حد به طرفداران: بیتیاس به دلیل ارتباط قوی با طرفداران خود(آرمی) و تمایل برای تعامل با آنها از طریق رسانه های اجتماعی و کانال های دیگر ارتباطی شناخته شده است. با این حال، برخی از منتقدان معتقدند که موفقیت این گروه تا حد زیادی به دلیل خدمات طرفداران آنها است، و آنها راضی نگه داشتن طرفداران خود را بر خلق موسیقی معنادار و بدیع ترجیح می دهند.
عدم تنوع: بی تی اس به دلیل عدم تنوع، هم از نظر اعضایش (که همگی کرهای هستند) و هم از نظر موسیقی (که در درجه اول از ژانرهای پاپ و هیپ هاپ غربی نشأت می گیرد) مورد انتقاد قرار گرفته است. منتقدان استدلال می کنند که این گروه می تواند بیشتر برای گنجاندن فرهنگ ها و دیدگاه های دیگر در موسیقی و تصویر خود تلاش کند.
خوب دیگه ببخشید، این نشریات زرد، برا خودشون یک چیزایی میگن دیگه، ولی ظاهرا در طرف دیگر، این به اصطلاح منتقدان اجتماعی که رویکردهای جامعهمحور(sociocentrism) یا اونهایی که فاز اجتماعمحور(community-based) دارند، نقدهای پیچیدهتری به موضوع میکنند:
انتقادی که میتوان به بسیاری از گروههای موسیقی نوظهور محبوب، از جمله BTS وارد کرد، این است که آنها اغلب موفقیت فردی را بر نیازها و ارزشهای جوامع خود و دیگر جوامع ترجیح میدهند. این امر میتواند به طرق مختلفی ظاهر شود، مانند تمرکز بر موفقیت تجاری و محبوبیت جهانی، به جای ایجاد موسیقیای که با دغدغه، نگرانیها و تجربیات جوامع محلی گفتگو(دیالوگ) کند. و اینکه برخی از گروههای موسیقی ممکن است با ترویج فرهنگ واحد جهانی، که سنتها و آداب و رسوم محلی را نادیده گرفته(و یا حتی پاک میکند)، به همگنسازی فرهنگ(Cultural homogenization) دامن بزند. این امر به ویژه در مورد گروههای کیپاپ کرهجنوبی مانند BTS که طرفداران زیادی در سراسر جهان به دست آورده اند، مرتبط است و ممکن است به عنوان ترویج دیدگاه محدود و همگن از فرهنگ کرهای دیده شود. هرچند، برخیدیگر بر این باور هستند که گروه های موسیقی محبوب کرهجنوبی مانند BTS, Blackpink, EXO, TWICE, BIGBANG, Girls Generation, Seventeen, Red Velvet, GOT7, NCT مسئولیت استفاده از این زیرساخت را فرصتی برای توجه و رسیدگی به مسائل اجتماعی، و حمایت از تغییراتی مثبت در جوامع میدانند؛ مواردی همچون توجه کردن به نابرابری، تبعیض، تخریب محیط زیست و استفاده از تأثیر موسیقی و فرهنگ کیپاپبرای ترویج عدالت اجتماعی و تغییرات مثبت اجتماعی باشد.
حالا این باز نقدش یکم یواشه، خیلی چیز نیست! مثلا اگه رویکردهای انسانگرایانهتر را مرور کنیم، حرفهای جالبتری دارند:
منتقدان انسانگرا، بیان فردی، خلاقیت در هنر، موسیقی و دیگر اشکال بیان فرهنگی را در اولویت توجه نقد خود قرار میدهند. آنها ممکن است محدودیت در ابراز خود، یا انطباق با هنجارهای جنسیتی سنتی را به عنوان مانعی برای توسعه طیف کامل پتانسیل انسانی بدانند. از دیدگاه انسانگرایانه، ارزشگذاری و تجلیل از تنوع در همه اشکال آن، از جمله تنوع در بیان جنسیت و سبک(استایل) شخصی، مهم است. انتقاد از گروهی همچون BTS به دلیل داشتن ظاهری زنانه یا استفاده از جواهرات و جلب توجه کردن ابزاری، میتواند به عنوان محدود کردن توانایی آنها برای بیان آزادانه و کامل انسانی-هنری تلقی شود، که در تضاد با ارزشهای انسانگرایانه است. هرچند شایان ذکر است که ابراز وجود از طریق مد و ظاهر، بخش مهمی از بسیاری ژانرهای موسیقی از جمله کی پاپ است؛ گروههایی مانند BTS به دلیل انتخاب مد منحصر به فرد خود(بعدا که نوشتمش به مقاله فست فشن Fast Fashion نگاه کنید)، که اغلب توسط طرفداران آنها در سراسر جهان مورد تجلیل و تقلید قرار میگیرند، شناخته شدهاند. باید گفت به جای اینکه این امر به عنوان یک مانع در نظر گرفته شوند، انتخاب مد خاص و سبک(استایل) شخصی آنها، در حقیقت بخشی از بیان هنری و دیدگاه خلاقانه(!) آنها است.
خوب تا اینجا یک نگاهی به نظرهایی که به این جریان بود، مرور کردم. حالا یکم فاصله میگیریم از اینها، و کمی به مسئله شخصی خودم نزدیک بشم:
روانشناسان کودک در مورد تأثیر موسیقی و هواداری، بر رشد و بهزیستی(ولبینگ Well-Being) کودکان ابراز نگرانی کنند. به عنوان مثال، قرار گرفتن بیش از حد در معرض جذابیتهای واقعی و کاذب یک گروه موسیقی خاص، یا طرفدارای انها میتواند منجر به اشتغال ذهنی کودک به اهمیت محبوبیت، موقعیت(شأن و هرآنچه یک سلبریتی را سلبریتی میکند)، و ظاهر شود. این امر میتواند تأثیرات منفی بر عزت نفس و شکلگیری طبیعی هویت کودکان داشته باشد. همچنین در مورد احتمال قرار گرفتن در معرض محتوای سنی-جنسی نامناسب، از جمله محتوای جنسی یا خشونت آمیز، از طریق موسیقی و هواداری نگران باشند. قرار گرفتن کودکان در معرض چنین محتوایی میتواند اثرات منفی بر رشد اجتماعی و عاطفی آنها داشته باشد و منجر به مشکلات رفتاری یا سایر پیامدهای منفی شخصیتی شود. علاوه بر این، در مورد تأثیر بیش از حد فرهنگ طرفداری و پاکبازیها و فداکاریهای مجازی-حقیقی آنها بر سلامت روان کودکان نگرانی زیادی وجود دارد. کودکان ممکن است بیش از حد به یک گروه یا افراد مشهور خاص وابسته شوند(مثلا یکیش اینکه روشون کرش میکنند crush on someone)؛ تا جایی که بهزیستی و سلامت روان آنها به هوادار بودنشان وابسته شده و در صورت رخداد ناگوار برای هنرمند محبوبشان و یا هرگونه تهدید یا انتقادی، احساس انزوا، افسردگی یا اضطراب را تجربه کنند. با این حال، هر نوع قرار گرفتن در فضای موسیقی و هواداری لزوماً مضر نخواهد بود و جنبههای مثبتی نیز ممکن است وجود داشته باشد: مانند حس اجتماع(sense of community)، تجربههای ارتباطی، و خلاقیتی که میتواند پرورش دهنده باشد.
با این حساب آیا BTS و اسلافش، خطراتی برای خودشون و برای خودمون، خواهند داشت یا کبریت بیخطر هستند؟ ظاهر سوال شاید مسخره باشه اما متاسفانه حقیقت تلخی درش نهفته:
از منظر جامعهشناختی، نگرانیهایی که برخی از منتقدان هنری درباره ماهیت غیرطبیعی و ساختگی موفقیت این گروه مطرح میکنند، ممکن است به نیروهای فرهنگی و اقتصادی گستردهتری مرتبط باشد که تولید و مصرف موسیقی عامهپسند را شکل میدهند. به طور خاص، صنعت موسیقی جهانی اغلب توسط ملاحظات تجاری و جستجوی سود هدایت میشود که میتواند منجر به اولویتبندی سبکها، ژانرها و هنرمندان خاص بر دیگر مولفههای ارزشمند شود. در مورد کی پاپ، برخی از منتقدان استدلال میکنند که این صنعت به شکل ویژهای مستعد اتهام ساختگیبودن(artificiality) و دستکاریشدهگی(هنر مصنوعی و غیر اصیل manipulation) است، هنرمندان و تصاویری که از آنها در ذهن مخاطب ترسیم میشود، به دقت توسط شرکتهای سرگرمی بزرگ ساخته و کنترل میشوند. این امر میتواند به نگرانیهایی در مورد اصالت و اهمیت فرهنگی موسیقی کیپاپ و تردید در ارزش بیان هنری واقعی و ارزشهای فرهنگی منجر شود. برای مخاطبان غیرکرهای و طرفداران این گروه، تهدید بالقوه فرهنگ موسیقی مبتنی بر صنعت(industry-driven)، خطر یکسانسازی(همان همگنسازی homogenization) و از بین رفتن تنوع فرهنگی(cultural diversity) است. اگر تنها چند شرکت بزرگ تولید و توزیع موسیقی را کنترل کنند، میتواند به ترویج طیف محدودی از سبکها و هنرمندان، و سرکوب صداهای جایگزین و بیان فرهنگی منجر شود(مثلا هالیوود، بالیوود و حالا هالیو-وود Hallyuwood که همون موج کرهای سینمایی هالیو است: Hallyu-Korean-Wave). این مسئله میتواند پیامدهای منفی برای توانایی افراد در تعامل با طیف متنوعی از فرهنگها و تجربیات و درک پیچیدگی و غنای تفاوتهای فرهنگی داشته باشد. علاوه بر این، کالاییسازی و تجاریسازی موسیقی میتواند منجر به استثمار هنرمندان، بهویژه آنهایی که جوان و آسیبپذیر هستند شود(یک دونهاش رسوایی قرارداد برده 2022 در کیپاپ بود: Lee Seung-gi's slave contract) که پیامدهایی چون آثار سوء بر سلامت روان، بهزیستی و استقلال هنرمندان را به همراه خواهد داشت، و میتواند نابرابریهای اجتماعی گستردهتری را تداوم بخشد. با این حال، البته که همه موسیقیهای عامهپسند، نتیجه فرآیندهای مصنوعی یا دستکاری نیستند، و صنعت موسیقی جهانی نیز میتواند تبادل میانفرهنگی و توجه به سنتهای مختلف موسیقی را تسهیل کند.
نمیدونم چرا دوست دارم جریان این متن را بچسبونم به ازخودبیگانگی(الینگی Social alienation) و واژه قشنگ استعمار(colonialism)! شاید علتش این باشه که وقتی ایکیوسان(Ikkyū-san) را ساختند و ما به سبک اوشین(oshin) بومیسازیش کردیم و هی نشونش دادیم، اصلا در ذهنمون هم نگذشت که فردا روزی یانگوم(Jang-geum) بیشتر از اونکه جواهری در قصر باشه، اسب تروایی خواه د شد که در دل خودش سیاهچالهای به همراه داره که همهچیز را در خواهد بلعید و هضم خواهد کرد و هم خواهد زد و یک شیر یک دست هموژنیزه میده بیرون ما مردم عادی به سبک گرگ کپیتولین(the Capitolian wolf) ازش خواهیم نوشید! از طرف دیگه، با وجود اینکه کرهجنوبی در آسیا است و مثلا از فرهنگ غنیشرقی ارتزاق کرده(بوده چون الان فرهنگ شرقی به معنی واقعیش در آنجا زنده نیست و نهایتا موزهای و گلخانهای زیست میکنه، مثل ژاپن)، باید پرسید چرا چنین پدیده موسیقی جهانیشده و کالاییشدهای را پسانداخته(بر وزن فرزندی که...)؟ چرا چنین پتانسیل فرهنگیای، به ابزاری تبدیل شده که از نظر برخی، تهدیدی جدی برای فرهنگهای بومی و همگنسازی فرهنگی است؟
ظهور و موفقیت کیپاپ به عنوان یک پدیده جهانی را میتوان به عوامل متعددی از جمله رشد سریع صنعت سرگرمی کرهجنوبی، محبوبیت جهانی و مخاطبان جهانی، رسانههای اجتماعی، و جذابیت صدا و سبک منحصر به فرد کیپاپ نسبت داد. یکی از عوامل کلیدی موفقیت جهانی کی پاپ، سرمایهگذاری و توسعه گسترده صنعت سرگرمی کرهجنوبی در چند دهه گذشته است. شرکتهای سرگرمی کرهای سرمایهگذاری زیادی در تولید و بازاریابی موسیقی، و همچنین در توسعه برنامههای آموزشی برای پرورش استعدادهای جدید کردهاند. این امر منجر به ایجاد یک صنعت سرگرمی بسیار حرفهای و پیچیده شده است که قادر به تولید موسیقی و محتوای سرگرمی با کیفیت بالا(البته اینجا صحبت از معنی کیفیت جای بحث داره، ولی شاید بگیم تاثیرگذاری بسیار بالا بهتر باشه) است که به کیپاپ کمک کرده است تا در بازار جهانی جای پای خود را به دست آورد. عامل دیگر، قدرت رسانههای اجتماعی در گسترش کی پاپ در سطح جهانی است. اینترنت و رسانههای اجتماعی، دسترسی، کشف و ارتباط با موسیقی از سراسر جهان را برای طرفداران آسانتر از همیشه کرده است(بد نیست بعدا یک مروری بر تاریخ شهرت جهانی بیتلز The Beatles کنیم)، و شرکتهای کیپاپ با استفاده از پلتفرمهای رسانههای اجتماعی برای تبلیغ موسیقی خود و تعامل با طرفداران در سراسر جهان، به خوبی از این فرصت و امکان پیشرو استفاده کردند. صدا و سبک منحصر به فرد کیپاپ نیز عامل اصلی در موفقیت جهانی آن بوده است. کیپاپ عناصری از طیف گستردهای از ژانرها و سبکهای موسیقی، از جمله پاپ، هیپهاپ، آراندبی، و تنوعی از موسیقیهای الکترونیک را در بر میگیرد و آنها را با اجراهای پویا و جذاب و موزیکویدئوهای پر زرق و برق ترکیب میکند. این به کیپاپ کمک کرده است تا برای طیف وسیعی از مخاطبان جهانی، به ویژه جوانانی که به سبک پرانرژی و هیجان انگیز آن جذب میشوند، جذاب باشد. با این حال، جهانیشدن سریع و تجاریسازی و کالاییشدن موسیقی کی-پاپ، خطر همگنشدن فرهنگی و انقراض گونهها و تنوعفرهنگی را نیز به همراه دارد. در حالی که کیپاپ محبوبتر میشود و بیشتر خود را به عنوان بازیگر مهم در جریاناصلی(Mainstream) موسیقی و سرگرمی نشان میدهد، این نکته وجود دارد که او بیشتر بر موفقیت تجاری متمرکز شود و ارزش هنری و فرهنگی کمتر شود. علاوه بر این، تأکید بر یک سبک و تصویر خاص، که اغلب با دقت توسط شرکتهای سرگرمی ساخته میشود، میتواند به کاهش تنوع فرهنگی و سرکوب صداها و بیانهای فرهنگی جایگزین منجر شود.
(دارم ادامه میدم...)
---
این یک نوشتار در حال بروزرسانی است. اگر مایل به مشارکت بودید، لطفا بازخورد بدین و این نوشتهی باز را همراهی کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شازده کوچولو و گناه هفتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیانت در زمانه هوش مصنوعی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسمومیت دختران دانش آموز قم، کرونای قمی، و هیستری جمعی