بذارید بهش فکر کنم
اجبار حجاب، به عنوان یک قانون اجتماعی نه یک امر عقلانی (مصاحبه با مجتبی عطارزاده)
این مطلب در شمارهی سوم مجلهی دانشجویی «مداد» در دی و بهمن 1389(پروندهی «حجاب؛ اجباری یا اختیاری») چاپ شد. نشریهی مداد به صاحبامتیازی، مدیر مسئولی و سردبیری امیرحسین مجیری در دانشگاه صنعتی اصفهان منتشر میشد. نوشتههای چاپ شده، لزومن نظر نشریه و عواملش نبودند. همچنین نویسندهی این مطلب ممکن است بعدن نظر متفاوتی پیدا کرده باشد.
مصاحبهکنندگان: جواد غلامی، ا. ح. م
مجتبی عطارزاده، استاد دانشگاه اصفهان است. ایشان مدتی در دانشگاه خودمان (صنعتی اصفهان) نیز تدریس می کرد. وقتی پیشنهاد مصاحبه را با وی در میان گذاشتیم، به گرمی استقبال کرد و پاسخ ها را مکتوب در اختیار ما گذاشت.
مداد: برخی میگویند حدود حجاب در شرع اسلام، مورد اجماع همگان نیست. بنابر این نمیتوان حدودی را تعیین کرد و همه را به پذیرش آن حدود واداشت. زیرا این کار را سلیقهای میکند و سلیقه نمیتواند مبنای قانون گزاری باشد. این دلیل چگونه است؟ و اگر حدود حجاب، مورد اجماع است، این حدود را بفرمایید.
پیرامون مبهم بودن حجاب در شرع اسلام که دستمایهی سوء استفاده برخی به منظور به چالش گرفتن اصل حجاب شده است، باید توجه داشت که از مجموع آيات شريفه و روايات وارده در تفسير آيات مربوط به حجاب، حد شرعي حجاب پوشاندن همهی بدن به جز وَجه و كَفِين است. معنای حجاب، ساترِ شرعی و پوششِ واجبِ دینی است، آن حدّی از استتارِ زینت که زنانِ مسلمان در مقابل مردانِ نامحرم رعایت میکنند، و منحصر در پوشش موی سر هم نیست، بلکه شامل لباس موقّر و پوشیده نیز میشود.
مداد: آیا اجباری بودن حجاب اجباری برای اقلیتهای دینی، مبنای دینی دارد؟
باید گفت هرچند به لحاظ شرعی این امر بر آنان واجب نیست اما در یک جامعه اسلامی از حیث فرهنگی خود ایشان متقاعد به رعایت حجاب میشوند. چون حجاب یک پرستیژ اجتماعی است یعنی آدمهای باکلاس به واسطه رعایت حجاب از دیگران باز شناخته میشوند. قرآن کریم در مقام بیان حکم ابتدا میگوید حجاب مربوط به زنان مؤمن است و بعد درباره ی اهل کتاب میفرماید که این افراد ملزم به حجاب نیستند. به عنوان مثال پزشکان یک پوشش خاصی دارند که اگر نپوشند، کسی متوجه نمیشود که دکتر هستند. اسلام نیز در راستای تکریم زنان و بازشناسی آنان از مردان، رعایت پوشش به سبک و سیاق مورد نظر را معرفی نموده و بعد نیز از عدم الزام اهل کتاب به رعایت حجاب سخن گفته است. پرواضح است که در چنین شرایطی همهی اهل کتاب نیز سعی بر ورود با حجاب به جامعه را خواهند داشت که به مثابهی افراد دون مایه شناخته نشوند. به این ترتیب هرچند برخی دستورات دینی الزاما کارکرد حقوقى ندارند اما کارکرد فرهنگی آنها را نباید از نظر دور داشت. بنابر این از شهروندان غیر مسلمان جامعه اسلامی نیز در حد قانون دربارهی پوشش در حوزه عمومی، نه احکام اسلامی که مختص مسلمانان است، رعایت این مسئله انتظار میرود.
مداد: برخی معتقدند حجاب اجباری اتفاقا منجر به پدیدهی بدحجابی شده است. چه این که اگر حجاب به اختیار بود، کسی که میخواست حجاب را رعایت کند، کامل رعایت میکرد و آن که نمیخواست، نمیکرد. اما با این محدودیتها، افراد خواست خود را به انحاء دیگری که حتی بدتر از بی حجابی است، نشان میدهند. (مثلا با آرایش کردن و لباسهای نامتعارف) نظر شما چیست؟
در خصوص تأثیر اجباری بودن امر حجاب بر پیدایش بدحجابی باید به این نکته عنایت داشت یک وقت حجاب به عنوان امری عقلائی یا یک امر ایمانی و دینی مطرح است؛ یعنی من میخواهم به طرف مقابلم مسئلهی حجاب را یا به عنوان یک فکر و اندیشه جدید و برتر معرفی کنم که او هم آن را بپذیرد، یا به عنوان امری ایمانی و الهی ابلاغ کنم که به آن ایمان بیاورد؛ بدیهی است که ابزار اجبار در این دو محدوده اساسا بی معنا است؛ نه اجبار در اندیشه و فکر؛ و نه اجبار در ایمان و باور، هیچ کدام معنا ندارد.
اما اگر حجاب به عنوان یک قانون اجتماعی در نظر گرفته شود؛ یعنی این که جدای از بحث اندیشه و ایمان، رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه تعریف شده و به تصویب رسیده باشد اجبار در اینجا به معنای پایبندی و اصرار بر اجرای قانون است و مخالفت با اجرای قانون، نظری نیست که در میان افراد عاقل و فهمیده طرفدار داشته باشد.
قوانین، هنجارهایی هستند که توسط حکومتها به عنوان اصولی که شهروندان میبایست از آنها پیروی کنند تعریف و ارائه میشود و هر شیوه رفتاری که قانون را نقض کند جرم محسوب میشود و حکومت علیه کسانی که از قوانین پیروی نمیکنند از ضمانتهای اجرایی رسمی استفاده میکند.
مثال عرفی آن که مورد قبول و فهم همگان باشد را در قوانین راهنمائی و رانندگی میتوان مشاهده کرد؛ مثلا در ایران قانون اقتضای حرکت اتومبیلها از سمت راست را دارد؛ به هر دلیلی - خواه درست یا غلط-قانونگذار این سیستم را وضع کرده و به مرحله اجرا گذاشته باشد، پلیس راهنمائی و رانندگی ضامن اجرای آن بوده و با متخلفین برخورد میکند. حال اگر گروهی با ادعای این که در کشوری چون انگلستان عکس این رویه اجرا میشود و باید افراد را در نوع سیر و حرکت خود آزاد گذاشت، چه اتفاقی خواهد افتاد!؟
آن گاه که در جوامع انسانی، آزادی در حرمت شکنی قوانین موضوعه بشری برتابیده نمیشود، چگونه میتوان بد حجابی که نوعی رویارویی با قانون الهی است را مجوزی بر عدم پافشاری بر اجرای این قاعده شرعی که ضامن افزایش سلامت اجتماعی است، تلقی نمود؟
مداد: بر طبق »الانسان حریص علی ما مُنِع« برخی میگویند اجباری کردن حجاب، فقط موجب مخفیانه شدن مفاسد میگردد و آنها را از بین نمیبرد و این امر به مراتب از مفاسد آشکار بدتر است. زیرا مدیریت آنها سخت است. این استدلال را چگونه ارزیابی میکنید؟
در پاسخ به شبههای که با استناد به عبارت »الانسان حریص علی ما مُنِع«، رفع حجاب را عامل کاهش مفاسد اجتماعی معرفی میکند باید توضیح داد که انسان نسبت به چیزی حرص میورزد که هم از آن منع شود و هم به سمت آن تحریک گردد، اما اگر امری اصلا عرضه نگردد و یا کمتر موجب بیداری تمنایی در فرد شود این حس هم کمتر بدان جلب خواهد شد و با فرض چنین امری، بدون شک تبرج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد به مراتب بیشتر از محرومیت و عدم دسترسی سبب انحراف جنسی میشود. شهید مطهری در این رابطه میگوید: اگر تحریک را کم کردیم، حرص ایجاد نمیشود؛ اما اگر گفتیم دختر و پسر میتوانند با هم باشند و با هم مراوده کنند، در واقع عامل تحریک را به تدریج ایجاد کردهایم. از طرف دیگر آنها را منع میکنیم که شما فقط حق دارید در حد بیان مسائل درسی، علمی، فرهنگی و سیاسی با یکدیگر صحبت کنید و وارد فضاهای دیگر نشوید، این امکان ندارد، چون زمینههای تحریک فراهم شده است.
غریزهی جنسی در انسان دارای دو جنبهی جسمانی و روحانی است که غرب از جنبهی روحانی آن غافل مانده و به همین دلیل بیحجابی و روابط آزاد را راه حل نهایی فروکش کردن حرص در این زمینه میداند. چرا که برخلاف بُعد جسمانی انسان که این غریزه در آن اشباع پذیر است، در بُعد روحی این احساس به دلیل عدم اشباع پذیری خود را به صورت میل به تنوع طلبی نمایان میسازد و این عطش روحی (هوس) در این غریزه انسان را تا بدان جا پیش میبرد که روح دیگر با هیچ چیز آرام نمیگیرد و عشق به معنای واقعی آن در آدمی میمیرد و جای خود را به طبیعتی هرزه و بیبند و باری میدهد.
این جاست که بر خلاف مسیحیت که نفس را با ریاضت و سختی سرکوب میکند، اسلام به انجام مسایل جنسی در حد طبیعی و در چارچوب مشخص آن و جلوگیری از طغیان و سرکشی این میل به وسیله تهییج آن، دستور میدهد.
مداد: برخی از مخالفین حجاب اجباری میگویند با توجه به وضع جهان و لزوم ارتباط با کشورهای جهان، حجاب اجباری موجب منزوی شدن کشور میگردد و مصلحت نظام ایجاب میکند که ما حجاب را اختیاری کنیم. یا به افراد خارجی اجازه دهیم در کشور بی حجاب حاضر شوند. هر کدام از این دو حرف (برداشتن کلی حجاب اجباری، برداشتن حجاب اجباری برای خارجیها) را چگونه ارزیابی میکنید؟
- در رابطه با منزوی شدن زنان در صورت رعایت حجاب که چه بسا انزوای بینالمللی را نیز در پی داشته باشد، باید گفت رعايت حجاب و پوشش اسلامي، نه تنها مانع حضور زنان در صحنههای سياسي و اجتماعي نمیباشد بلکه بر عکس، تشريع حکم حجاب از سوي شارع مقدس، در حقيقت مجوز حضور زنان در صحنههای اجتماعي به حساب میآید، والا نشستن در منزل و ماندن در کنار اعضاي خانواده، رعايت نوع حجاب مورد نظر را نمیخواهد تا دربارهی آن حکمي صادر شود لذا صدور حکم پوشش اسلامي از سوي شرع مقدس بهترين دليل بر اين مطلب است که دين مبين اسلام نه تنها با فعالیتهای اجتماعي و فرهنگي زنان مخالف نيست، بلکه خود زمينهی حضور آنان را در فعالیتهای اجتماعي فراهم کرده است.
منتهي شرط حضور در اجتماع و فعالیتهای سياسي، فرهنگي و اقتصادي به خصوص براي قشر خانمها، ايجاد امنيت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسيار مهم و اساسي که در جهت آرامش و آسايش فرد و خانواده و امنيت در اجتماع، نقش ایفا میکند، داشتن حجب و حيا، رعايت اصول و ارزشهای ديني و مذهبي از جمله رعايت حجاب و پوشش اسلامي توسط زنان و مردان مؤمن و متدين خواهد بود. اگر به آيات شريفهی قرآن کريم و احاديث معصومين در ارتباط با پوشش اسلامي دقت کرده و اشارت ظريف و لطيف آن، مورد ارزيابي قرار گیرد، اين اصل و استنباط به دست خواهد آمد که حجاب، محدوديت نيست بلکه مصونيت است؛ مصونيتي که فرآيند و محصول مبارک آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانوادهها و امنيت در جامعه خواهد بود. پر واضح است اگر هر انسانی هر چند با واکسینه ساختن خود در برابر بیماریها، اما خود را در محیطهای به احتمال آلوده با آن بیماری قرار نداد، هیچگاه با طرح اتهام انزواجویی وی مجوز عقلی حضور در آن محیطها صادر نخواهد شد.
مداد: آیا بهتر نیست حدود حجاب از سوی عرف جامعه تعیین شود؟
در خصوص تعیین حد حجاب توسط عرف جوامع باید توجه داشت که در اکثر جوامع دو حد پوشش مشاهده میشود، یکی حد قانونی و دیگری حد عرفی. حد قانونی گاه بسیار حداقلی و در بسیاری جوامع خیلی از حد عرفی نازلتر است. مثلا در برخی جوامع غربی حد قانونی در معابر عمومی، لخت نبودن و در حد لباس شنا پوشیده بودن است. اما حد عرفی همان حدی که در محل کار و خیابان عملا توسط اکثر مردم رعایت میشود، شاید بالاتر از حد قانونی هم باشد. به عنوان مثال رفتن با لباس منزل به محل كار، هرچند بدون اشکال اما نگاههای سنگین مردم خود گواه بر ناپسند بودن چنین رفتاری است. به طور حتم عرف حاکم در جوامع اسلامی با عرف رایج در اروپا و آمریكا یكسان نیست. در این گونه جوامع به دلیل پای بندی به نهاد خانواده، اموری که زمینه فروپاشی چنین نهادی را فراهم آورد نمیتواند مورد اقبال قرار گیرد که شاید یکی از مهمترین آنها بی حجابی باشد؛ بنابراين مردان و زنان در یک جامعهی اسلامی، فقط در محيط خانواده و در کادر قانون ازدواج و همراه با پذيرش بعضي تعهدات نسبت به هم، خود را آزاد احساس میکنند و در صورت کشیده شدن این آزادی مناسبات در خارج از کانون خانواده، فروپاشی بنیاد زیست جمعی را دور از انتظار نمیدانند. مهمترین روشي که باعث میشود چنين حد و اندازهای رعايت شود، اين است که زنان و مردان مراقب نگاههایشان باشند و زنان با ظاهر ساده و پوشاندن بدن، طوری که باعث تحريک مردان نامحرم نشوند در جامعه حاضر شوند و هر مرد و زني از انجام هر کاري که باعث تهييج و تحريک ديگري شود، حتي نگاه خيره به هم منع شدهاند. بنا بر این آن چه فهم عرفي را به خود اختصاص داده با معناي فقهي حجاب يعني پوشش خاص زنان که پاکدامنی را پاس میدارد، تضادی نخواهد داشت. عفاف به عنوان يك فضيلت اخلاقي متوجه نوع انسان بوده و جنسيت بردار نيست و به همهی زمانها و مكانها متعلق است، عرف نيز در تعيين حد و مرز آن تا اندازهاي دخالت دارد. حال آن كه حجاب تكليفي شرعي است كه مختص زنان بوده و تنها هنگام وجود نامحرم مصداق پيدا ميكند؛ حد و مرز آن هم از سوي شرع به صورت واضح و متمايز بيان شده است و عرف جوامع در حد آن تأثيري ندارد، هرچند كه مكلفين در انتخاب رنگ و نوع آن مختار و مخيرند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بانوی امین
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعله های عجز
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوردگی (داستان کوتاه)