اخلاق در ادبیات

این مطلب در شماره‌ی سوم مجله‌ی دانشجویی «مداد» در دی و بهمن 1389 (در پیوست «کلک ادب») چاپ شد. نشریه‌ی مداد به صاحب‌امتیازی، مدیر مسئولی و سردبیری امیرحسین مجیری در دانشگاه صنعتی اصفهان منتشر می‌شد. سردبیر پیوست ادبی «کلک ادب» مرحوم محسن رجبی بود.

مصاحبه کننده: امیرحسین مجیری


در پیوست «کلک ادب» قبلی، داستانی به چاپ رسیده بود که اعتراض برخی دوستان (و البته کم لطفی برخی دیگر) را در پی داشت. اعتراض‌ها از بابت رعایت نشدن حریم اخلاق در این داستان بود. بنابر این تصمیم گرفتیم، این موضوع (یعنی اخلاق در ادبیات) را بیش‌تر مورد بحث و بررسی قرار دهیم. در قدم اول به سراغ برخی نویسندگان (داستان نویس، شاعر، منتقد ادبی) رفتیم و نظر آن‌ها را درباره‌ی این موضوع جویا شدیم. مطمئنا این نظرات نمی‌تواند پایان بخش این ماجرا باشد. امیدواریم بتوانیم باز هم در این باره تحقیق کنیم. از دوستان گرامی نیز می‌خواهیم ما را از نظرات خود بهره‌مند سازند.

نکته‌ی قابل ذکر این که همه‌ی مصاحبه‌ها به جز مصاحبه با فرهاد جعفری (که حضوری بود)، از طریق پرسش ایمیلی بوده است و پرسش اصلی این بوده که حدّ رعایت اخلاق در ادبیات چیست؟ و چه چیزی است که ادبیات فاخر را از ادبیات پورنو جدا می کند؟

حقیقت نمایی

محمود فتوحی

  • استاد دانشگاه، منتقد ادبی، متولد: 1343
  • دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد، استاد سبک شناسی، بلاغت و نظریه ی ادبی

پرسش دشواری پیش کشیده‌اید. می‌خواستم از پاسخ تن زنم ولی بدم نمی‌آید چیزکی بنویسم. هرچند در درست و نادرستی‌اش سخن بسیار است. باری! نقد اخلاقی خود بنیادهایی دارد و آن بنیادها بر پایه‌ی باورها و عقاید گروه اجتماعی نهاده است. اخلاق نوگرا (مدرن) با اخلاق سنتی فرق دارد و اخلاق سوسیالیستی با اخلاق سرمایه داری و اخلاق اسلامی با یهودی و بودایی و... به هر روی اخلاقیات در همه‌ی جوامع ستوده است اما شما از حدود اخلاق در ادبیات پرسیده‌اید. به نظرم دو رویکرد وجود دارد: یکی آن که اخلاق‌گرایی را به وجهی آرمانی و مطلق می‌خواهد به حدی که از آوردن یک واژه‌ی غیراخلاقی و نامتعارف برآشفته می‌شود. در چنین وضعیتی تولیدات ادبی مبتنی بر صدق و حقیقت نمایی نخواهند بود.

رویکرد دیگر که ایراد برخی صحنه‌ها و یا سخن‌ها را به قصد بیان واقعیت‌ها و صدق اثر ادبی ضرورت می‌داند و نبودش را کاستی و نقصان نگارش ادبی. باری! غرض و انگیزه‌ی آوردن بخش‌های غیر اخلاقی در اثر ادبی مهم است. آیا صرفا به جهت جلب توجه مخاطب است و مقاصد پورنوگرافیک دارد یا نه به ضرورت واقع نمایی و صدق هنری؟ وجود برخی غیر اخلاقیات در شاهکارهای ادبی جهان از نوع دوم است.

وظیفه‌ی قضاوت

سیامک گلشیری

  • داستان نویس، متولد: 1347- اصفهان
  • آثار: عنکبوت (84)، با لبان بسته (82)، نفرین شدگان (81)، مهمانی تلخ (80)، همسران (79) و...
  • ترجمه ها: نان آن سال ها (هاینریش بل-81)، اندوه عیسی (برشرت-77) و...

به نظر من قصد ادبیات و به طور کلی هنرمند این نیست که در باره‌ی چیزی قضاوت کند. بلکه به شیوه‌ی خودش چیزی را به نمایش می‌گذارد و بعد این خواننده یا مخاطب است که باید قضاوت کند. ممکن است موضوعی که مطرح می‌کند کاملا غیر اخلاقی باشد، ولی این به معنای غیر اخلاقی بودن هنرمند یا اثر نیست.

حد اخلاق، حد عرف

محمد آزرم

  • شاعر، منتقد ادبی، متولد: 1349- تهران
  • مجموعه اشعار: اسمش همین است (81)، عکس های منتشرنشده (77)
  • نقدهای ادبی در مطبوعات: در مجله ی سینما و ادبیات، شهروند امروز، روزنامه ایران، روزنامه اعتماد و...

حد اخلاق، حد عرف است اما کار ادبیات و دقیق‌تر کارِ شعر رعایت چیزی جز حدود خودش نیست؛ و حد شعر رعایت حد عرف نیست. خود شما نوشته‌اید که می‌گویند این نوشته، غیر اخلاقی است. خب نوشته‌ی غیر اخلاقی ممکن است غیر ادبی یا مهم‌تر غیر شعری نباشد. این که چه کسانی این حرف را می‌زنند هم مهم است. اگر به واسطه‌ی این حرف پول می‌گیرند مثل سانسورچی‌های ارشاد، خب حق دارند. اما اگر اخلاق عرفی سلیقه‌ی آن‌ها در شعر است و در شعرهایی این سلیقه رعایت نمی‌شود، شما گوش ندهید و کار خودتان را پی بگیرید.

سانسور و حریم

آوید میرشکرایی

  • شاعر
  • مجموعه اشعار: «راستی هیچ شده است شبی تو نیز مثل من...»

جواب به سؤال شما کمی پیچیده است. من اصولا اعتقادی به سانسور یا حتی خود سانسوری از ترس سانسور ندارم. اما خودم شخصا در حیطه‌ی ادبیات و به خصوص شعر به این حریم قائلم و استفاده از کلمات و مصادیق آن چه را شما پورنوگرافی می‌نامید دوست ندارم.

اروتیک و پورنو

محمدرضا ترکی

  • شاعر، منتقد ادبی، استاد دانشگاه
  • آثار: پرسه در عرصه کلمات (87)، از واژه تا صدا (82)، پارساس پارسی (81)
  • مجموعه اشعار: هنوز اول عشق است (87)، فصل فاصله (81)
  • استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

دوست عزیز! همواره میان آنچه به اصطلاح عاشقانه و اروتیک می‌نامند با آنچه معمولا پورنو نامیده می‌شود تفاوت هست. پورنوگرافی هرزه نگاری است.

شبیه این تفاوت را می‌توان بین دو مفهوم «ساده» و «سطحی» و مبتذل هم دید. سادگی پسندیده و سطحی گرایی نکوهیده است.

در داستان یوسف که در قرآن آمده صحنه‌ای هست که تمایل شدید یک زن به یک مرد را می‌رساند بی آن که ترسیم آن لحظه چیزی از قداست قرآن کاسته باشد. در آثار عارفان و بزرگان هم قضیه از همین قرار است.

تفاوت فضای عاشقانه و اروتیک با پورنو این است که فضای پورنو احساسات سطحی و شهوانی را برمی انگیزاند؛ اما یک فضای عاشقانه، آن گونه که در بسیاری از آثار ادبی هست، چه بسا موجبات نوعی تزکیه و لطافت روح را فراهم می‌آورد.

نیاز و اجبار

عباس معروفی

  • داستان نویس، منتقد ادبی، متولد: 1336- تهران
  • آثار: تماما مخصوص (89)، سال بلوا (71)، سمفونی مردگان (68)
  • مقیم آلمان

در اين مورد دو مطلب مفصل قبلا نوشته‌ام: «اروتيک در ادبيات» و «اروتيک و ادبيات».

اما به طور کلی بگويم، من همه‌ی فحش‌ها را بلدم، منتهی لزومی نمی‌بینم به زبان بياورم، مگر نياز داشته باشم.

عشق‌بازی هم بين دو نفر زيباست، ولی اين کاری است که در حوزه‌ی عمومی نمی‌توان انجامش داد. تا نياز و اجبار نباشد، نمی‌توان حتا کلمه ای نوشت و وقتی مجبور شدم، هيچ شمری جلودار من نيست.

هميشه از خودت بپرس برای چی می‌نویسم؟ دليل نقل چيست؟

ناخودآگاه نویسنده

فرهاد جعفری

  • داستان نویس
  • متولد: 1344 در شوسف مشهد
  • اثر: کافه پیانو (86)
  • در دست انتشار: «قطار چهار و بیست دقیقه‌ی عصر»

ما دو جور داستان نویس داریم. همه کاره و هیچ کاره. من خودم را از آن هیچ کاره ها می دانم. منتها همین نویسنده ی هیچ کاره، دارای درک، موضع، تحلیل و پیام است؛ اما این درک و موضع خود را اصرار ندارد با سرنگ مثل یک نویسنده ی چپ به کتابش تزریق کند. بلکه ناخودآگاه از درونش می جوشد و در کتاب نمود پیدا می کند... شما تمام یادداشت های سیاسی- تحلیلی من را که بخوانید، امکان ندارد کوچک ترین توهین و کوچک ترین تحقیری نسبت به هیچ کسی ببینید. اما وقتی یک نویسنده شروع می کند به قصه نوشتن، هرگز تعهدی به اخلاق ندارد و نمی تواند داشته باشد. اگر داشته باشد دست و پایش بسته می شود. کما این که یکی از مشکلاتی که بچه های اصطلاحا مسلمان ادبیات داستانی ما دارند همین است. که چون نمی توانند مرزهای اخلاق را نادیده بگیرند و ازش بگذرند، چیزهایی را ببینند و تجربه کنند که الزاما یک قصه نویس می بایست آن ها را تجربه کند، دچار کاستی هایی هستند. یک نویسنده وقتی شروع به نوشتن قصه می کند، نمی بایست خود را در چارچوب های اخلاق مرسوم و معمول، محدود و مقید بکند.

من به عنوان نویسنده، وقتی دارم قصه می نویسم، هیچ تعمدی برای این کار ندارم که من باید چه کار بکنم و چه کار نباید بکنم. اما به طور ناخودآگاه باورهای ذهنی من تجلی پیدا می کند. آیا اگر یک عکاسی از صحنه ی سقط جنین یک جنین رها شده کنار خیابان عکس بگیرد و منتشر کند، کار غیراخلاقی مرتکب شده است؟ آیا معنایش این است که با سقط جنین موافق است؟ آیا معنایش این است با رابطه ی نامشروع منجر به تولد طفل نامشروع را تایید می کند؟ نه! هیچ کس این را به عکاس نسبت نمی دهد. نویسنده هم یک عکاس است. نویسنده با کلمات عکس می گیرد و هیچ مسئولیتی در قبال این ندارد که این شخصی که کاراکترش است چه رفتار غیراخلاقی مرتکب شده، چه جمله ی غیراخلاقی گفته یا چه توهینی کرده است. در کتاب من گاهی شما فحش و توهین می بینید. سر همین هم با خیلی ها بحث داشتیم، از جمله بررس کتاب که معتقد بود این ها نباید باشد و حتی چند جایی اش را حذف کرد. ولی اعتقاد من این بود که اگر مولانا اجازه دارد در خیلی از اشعارش پرده های اخلاق را بدرد و از مرزهایش عبور بکند، چرا فرهاد جعفری اجازه نداشته باشد؟ هرگز این که مولانا در فلان سطح است و فرهاد جعفری در فلان سطح، مجوز یا دلیلی نمی شود که مولانا اجازه دارد، فرهاد جعفری اجازه ندارد. برای این که روشن است که مولانا در جهت ترویج بی اخلاقی نیست که داستان کنیز و خر و کلمات رکیک را می آورد که ما امروز حتی جرئت نوشتنش را روی کاغذ نداریم. مسلم است که مولانا از طریق نشان دادن بی اخلاقی ها اتفاقا در حال ترویج اخلاق است. اما می تواند مشخص شود که نویسنده ای تعمد دارد از طریق کلمات رکیک، توصیف صحنه های غیراخلاقی، بی اخلاقی را رواج دهد. اما گاهی اوقات هم می شود با استفاده از همان کلمات، اخلاق را رواج داد.