بانوی امین

این مطلب در شماره‌ی دوم مجله‌ی دانشجویی «مداد» در مهر و آبان 1389 چاپ شد. نشریه‌ی مداد به صاحب‌امتیازی، مدیر مسئولی و سردبیری امیرحسین مجیری در دانشگاه صنعتی اصفهان منتشر می‌شد. نوشته‌های چاپ شده، لزومن نظر نشریه و عواملش نبودند. همچنین نویسنده‌ی این مطلب ممکن است بعدن نظر متفاوتی پیدا کرده باشد.

نویسنده: امیرحسین مجیری

مقبره ی بانوی امین
مقبره ی بانوی امین


استاد وقتی شنید که فرزند خانم فوت کرده است، گفت لابد دیگر درس را تعطیل خواهد کرد. دو روز بعد اما، کسی را فرستاد سراغ استاد برای ادامه‌ی تحصیل. استاد تعجب کرده بود و خانم می‌گفت: مرگ فرزندانم آزمایش الهی است. هفت تا از هشت بچه‌اش در زمان زندگی خودش، مُردند و می گفت: داغ فرزند باعث می‌شد به داغ‌گداز پناهنده شوم و معارف برایم به دست آید.

«جای آن را دارد که انسان در کسب کمالات روحانی و حیات جاودانی و رسیدن به عالم ملکوت هر چه دارد، فدا دهد و چشم از این لذت‌های فانی مشوب به چندین هزار آلام بپوشد و تا می تواند بکوشد و مثل دریا ساعتی از جوش و خروش نه ایستد تا آن که شاید راهی به عالم حقیقت پیدا نماید».

***

جی. کی. رولینگ! نویسنده و ناشر کتب هری پاتر می‌ترسیدند اگر مردم بفهمند که جلد اول این کتاب را یک زن نوشته است، کتاب فروش نرود. به ناچار نام مستعار رولینگ را روی کتاب نوشتند. بانو امین اما روی کتاب هایش می نوشت: »بانوی ایرانی«یا بانوی اصفهانی. درست وقتی که رضاخان تجددخواهی زوری خود را آغاز کرده بود. تجددخواهی با بی حجابی زنان.

«ای بانوی اروپایی منش! این گناه را کوچک مشمار و اگر واقعاً مسلمانی، این طریق مسلمانی نیست. اگر عقیده به تعلیمات اسلامی نداری، بی دینی خود را اعلام کن، که عمل قبیح تو باعث جرئت دیگران نشود و اگر علاقه‌مند به شریعت نیستی، دشمنی چرا؟» «اگر زنان یک جامعه ـ که از ارکان آن هستند ـ فاسد شوند، جامعه ای را به فساد می کشند، بخصوص اگر فساد یا گناهشان علنی باشد».

***

وقتی کتاب اولش به حوزه‌ی علمیه‌ی نجف رسید و علما دیدند نویسنده ی کتاب، «بانوی ایرانی» است، تعجب کردند. یک زن؟ استادش می گفت: این ها که او نوشته، تراوش های فکری خودش است و به درس‌های من ربطی ندارد. آیت الله نجفی گفته بود: «این کتاب را گنجینه ای از گوهرهای گران‌بها یافتم...تالیفی که به شهادت هر مولفی در برگیرنده ی انواع علوم و زنده کننده‌ی آثار و سنن و رسوم اسلامی است...چه فراوان مواردی که دشواری را از مسائل پیچیده برطرف نموده.».

«این علومی که مردم وی را علم حقیقی خوانند و در طلب آن زحمات طاقت‌فرسا و مشقات بی‌انتها متحمل می‌گردند، اکثر آن‌ها، علم‌نما است، زیرا که فراگرفتن بعضی اصطلاحات یا حفظ کردن اندکی از معانی الفاظ یا اختراع نمودن برخی از صنایع و غیر این‌ها را چگونه می‌توان در تعداد علوم حقیقی شمرد؟»

***

«با توجه به آثار قلمی که از این خانم در دسترس ما قرار گرفته، به طور قطع می توان ایشان را از علمای برجسته عالم تشیّع معرفی نموده و روش علمی ایشان هم کاملا قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده، بلکه با نظریه مقامات عالیه روحی، ایشان را از گروه نخبه ای از دانشمندان به شمار آورد که به اضافه‌ی فراگرفتن دانش، به تولّد جدید در زندگی نایل می شوند». علامه جعفری این‌ها را گفته بود.

«عالم کسی است که در قلب وی نوری پدید گردد که او را رهبری نماید به جاده‌ی سعادت و رستگاری...ببین بعد از این همه تدریس و مطالعه، آیا احراز قوه‌ی قدسی نموده‌ای؟ آیا حقیقت دیگری یا مطلب تازه‌ای برای تو کشف شده؟ یا آن که فقط صور خطوط و مفاهیم الفاظ در ذهن تو جای گرفته؟»

***

آیت ا... مرعشی اجازه ی اجتهادش را از او گرفته بود. شهید مطهری گفته بود: »از بانو مجتهده امین سوالی کردم و وقتی او شروع به پاسخ گویی کرد، دیدم که من باید دست و پای خود را جمع کنم.«به قول خودش: به گونه‌ای در تحصيل افراط می‌‌كرد كه در هيچ حالی حتی بيماری و بارداری، بلكه در حال درد زايمان به مدت سه سال ترك نكرد.

«شاید بعضی از مخترعین صنایع جدید و طرفداران آن‌ها هم ادعا نمایند که حقیقت علم، همان اختراعات محیرالعقول دست بشر است. مثل: اختراع رادیو، تلگراف، بی‌سیم، زیردریائی و امثال این‌ها. لکن این را ندانسته اند که پیشوایان بشر و عقلای عالم اعتنائی به عالم طبیعت و دنیای فانی نداشته اند، مگر به قدری که مسافر عالم حقیقت، ... توشه ای از وی بردارد».

«اگر به نظر دقت و کنجکاوی گرد سرتاسر علومی که حکما و ادبا آن را علم می‌نامند بنگری، خواهی دانست هیچ یک از آن‌ها علمی نیست که تو را از نیستی به هستی... برساند، مگر علم توحید و شناسایی حق تعالی به نور ایمان و یقین. اگر قدمی به طرف حقیقت برداری و اندکی پیش بروی،... آن وقت لذتی ... در خود مشاهده کنی که در خور توصیف نیست».

***

آیت‌ا... جوادی می گوید: »این سیده‌ی نساء عالمین در عصر خود فهمید که باید حرکت کرد و حرکت جوهری، نه جرکت عرضی.« آدم عجیبی بود. یک زن مجتهد. جامع علوم عقلی و نقلی. و بعد...

«معلوم تو چیست که لاف علم می‌زنی؟ آیا فراگرفتن کلمات غیر برای تو شرافتی پدید می‌نماید؟ آیا افکار روشن کسی، قوه‌ی فکری تو را قوت می‌بخشد؟ یا به مجرد مطالعه‌ی قیل و قال‌های گذشتگان برای تو کمال روحانی افزوده می‌کند؟ نه چنین است و این گمان ناشی از خدعه‌ی نفس و تخیلات شیطانی است که انسان بیچاره را مغرور نموده و اوقات عزیز و عمر گران‌بهای خود را بیهوده از دست می دهد».

***

چادر و روسری سفیدی به سر می کرد و به استقبال مهمانش می‌رفت. با حوصله و آرام به سوال‌شان گوش می داد و بعد به آن پاسخ می‌داد. یک بار به جوانی که از او یک نصیحت خواسته بود، گفت: پسرم! به آن چه می دانی، عمل کن.

«علامت حسن خلق این است که آدم خوش خلق، همیشه خوش لهجه و خوش مسلک و بشاش می باشد و این دو صفت، یعنی تواضع و حسن خلق، به قدری جذاب است که یک قسمت بزرگ از طریق معاشرت...روی میزان این دو اصل اخلاقی است. انسان هر قدر دارای کمالات باطنی ... باشد، اگر متکبر و تندخوی و خشن شد، مردم از وی گریزان می‌شوند».

***

آیت الله حائری، موسس حوزه ی علمیه ی قم نوشته بود: «امیدوارم آن بانو مرا از دعای خیر، در جاهایی که گمان اجابت می رود، فراموش نکند، همان طور که بنده ایشان را از دعای خیر فراموش نمی‌کنم.« بانو! دعایمان کن که سخت محتاجیم.

——

عبارات کج(ایتالیک) از بانو امین‌اند.