بذارید بهش فکر کنم
حجاب اجباری یا مصونیت ضروری یا آزادی حقیقی!
این مطلب در شمارهی سوم مجلهی دانشجویی «مداد» در دی و بهمن 1389(پروندهی «حجاب؛ اجباری یا اختیاری») چاپ شد. نشریهی مداد به صاحبامتیازی، مدیر مسئولی و سردبیری امیرحسین مجیری در دانشگاه صنعتی اصفهان منتشر میشد. نوشتههای چاپ شده، لزومن نظر نشریه و عواملش نبودند. همچنین نویسندهی این مطلب ممکن است بعدن نظر متفاوتی پیدا کرده باشد.
نویسنده: میعاد شیخی
بحث حجاب از آن بحثهایی است که آن قدر در باره آن صحبت شده است که وقتی به این چنین عناوین برخورد میکنیم نوعی آلرژی به آن داریم و بعضا از آن فرار میکنیم! در این مقاله صرفا میخواهیم از حجاب اجباری نوعی دفاع عقلی و علمی انجام دهیم که کمتر در مجامع گوناگون با آن روبرو میشویم. این موضوع را میتوان از چند زاویه دید مورد بررسی قرار داد، حتی میتوان این موضوع را از دید مدرنیته و لیبرالیسم مورد بررسی قرار داد که در ادامه به آن اشاره میشود.
در هر جامعهای جریان فکری و فرهنگی اکثریت جامعه تعیین کنندهی ارزشها و ضد ارزشهای یک جامعه است یعنی در هر جامعهای این نظر جمع است که باید در مجامع عمومی اجرا شود. با این مقدمه میتوان نتیجه گرفت که اگر در یک جامعهای موضوعی به عنوان قانون، ارزش و... تعیین شود عموم جامعه موظف به رعایت آن است زیرا در تعریف آزادی این قید بسیار مهم است که محدودهی آزادی نقطهی تقابل تقاضاهای فردی افراد یک جامعه است که البته این قید، یک قید عقلی میباشد؛ زیرا ممکن است در امری، شخصی ارادهای داشته باشد و شخصی دیگر ارادهای دیگر و در این جا تازه مشکل آغاز میگردد! عقل در این جا حکم میکند که محدودهی آزادی به اندازهای است که منافاتی با آزادی دیگران نداشته باشد و در مواردی که منافات دارد، این ارزش یا قانون عمومی جامعه است که اختیارات این محدوده و شرایط آن را تعیین میکند.
در جامعهی ما نیز این پیش فرضها کاملا صادق است و میتوان با قرار دادن برخی پیش فرضهای جامعهی ما در این معادلهی فکری به نتیجهای روشن رسید. طبق این قاعده، اکثریت مردم ایران از دیدگاه فکری مسلمان هستند. این پیش فرض وقتی در معادلهی فکری بالا قرار میگیرد نقاط دیگر این معادله روشن میشود، یعنی ارزشها و ضد ارزشها و به تبع آن قوانین از اسلام گرفته شود. (این که در کجای اسلام حجاب آمده بحثی تخصصی و مفصل است که در این مقاله قصد بررسی آن نیست) وقتی معادلهی فکری اشاره شده را کامل میکنید متوجه یک امر روشن میشوید و آن این که اگر حجاب در جامعهی ما امری ارزشی تلقی میشود میتوان به دلیل اجباری بودن آن به صورت جامعهشناسانه پی برد.
از دیدگاه دینی نیز میتوان این امر را ثابت کرد. (که البته بسیار سادهتر از دیدگاههای دیگر است) در رابطهی بین جنس مخالف مباحث گوناگونی مطرح شده است که کم و بیش دربارهی آن اطلاعاتی موجود است که به آن اشاره نمیشود. در این مورد یکی از مباحث، تاثیر انسانها بر یکدیگر است، در ادامه سوالاتی هدفمند پرسیده میشود که نتیجه آن بسیار مشخص است. آیا در همهی جوامع اگر شخصی به جسم شخص دیگر تعرضی کند مورد مجازات قرار نمیگیرد؟ این مطلب به این معناست که فرد حق تعرض به جسم فرد دیگری را به هر نحو ندارد. آیا اگر شخصی حقوق مادی شخص دیگری را به دزدد مجرم نیست؟ و... اینها همه به این معناست که بسیاری از قوانین که در جوامع مختلف وضع میشود محافظ حقوق فردی افراد است یعنی حقوق افراد ملاک قوانین قرار می گرد. در این جا سوال اساسی مطرح میشود که مگر حقوق انسان فقط مادی و جسمی است؟ در جامعهی اسلامی جهانبینی بر اساس جهانبینی الهی است و بُعد معنوی بسیار اهمیت دارد و بعضا از بُعد مادی اهمیتش بیشتر است. این موضوع در جوامع غربی که جهانبینیِ انسانمحور دارد، کمی متفاوت است و صرفا به ابعاد مادی انسان بر میگردد. پس قوانین نیز حقوق مادی را به رسمیت میشناسد. حال نتیجهی این مقدمات را میتوان به این صورت بیان کرد: اسلام که یک دین جامع است و به همهی ابعاد روحانی و جسمانی انسان میاندیشد، قانونی جامع را برای حفاظت از حقوق فردی و اجتماعی افراد تبیین کرده است و نام آن حجاب است. این مجموعه قوانین که شامل زیر مجموعههای دیگری نیز میشود به اشتباه در جامعه به اسم چادر یا فقط به نام پوشش شناخته میشود. این قوانین که پشتیبان حقوق افراد به صورت معنوی هستند دلایلی دارند که به اختصار بیان میشود. یک فرد که با پوشش نامناسب در جامعه حاضر میشود به ذهن و روح فرد دیگر حمله میکند و خواسته یا ناخواسته تأثیری منفی بر اشخاص میگذارد و بعضا ذهن و روح آنان را میرباید! حال آیا در این جا نباید قانونی از این ربایش جلوگیری کند؟
از دیدگاه قوانین جوامع مدرن و غربی نیز میتوان این موضوع را ثابت کرد. مثلا در غرب پوشش امری عادی و خیلی آزاد است اما همین آزادی هم کمی قید و بند دارد! یعنی اگر کسی در غرب به صورت برهنه در خیابان قدم بزند پلیس و مراکز قانونی با آن برخورد میکنند که البته نوع برخوردها متفاوت است. این جا این سوال مطرح است که اساسا مقدار پوشش مطرح است یا اصل پوشش!؟ اگر در زندگی و تاریخ بشر مطالعه صورت گیرد به این نتیجه میرسیم که پوشش امری ضروری است و اجباری بودن آن امری منطقی که همهی بشر در طول تاریخ آن را پذیرفته و فقط دعوا بر سر میزان آن است و نه اجباری بودن آن! اساسا عنوان حجاب اجباری برای موضوعات مربوط به پوشش عنوانی اشتباه و مغالطهای جبران ناپذیر است. این که میزان حجاب چقدر باشد مسئلهای کاملا دینی است که بحث آن باید به صورت تخصصی مورد بررسی قرار گیرد. اما در این مسئله شکی نیست که پوشش نه تنها امری ضروری برای بشر است بلکه عنصری اساسی برای تضمین آزادی حقیقی انسان به شمار میرود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
در آغوش ستارگان
مطلبی دیگر از این انتشارات
جریان سوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
پایان عصیان