چرا تفکیک؟

این مطلب در شماره ی دوم مجله ی دانشجویی «مداد» در مهر و آبان 1389 (پرونده‌ی «تفکیک جنسیتی») چاپ شد. نشریه ی مداد به صاحب امتیازی، مدیر مسئولی و سردبیری امیرحسین مجیری در دانشگاه صنعتی اصفهان منتشر می شد. نوشته های چاپ شده، لزومن نظر نشریه و عواملش نبودند. همچنین نویسنده ی این مطلب ممکن است بعدن نظر متفاوتی پیدا کرده باشد.

نویسنده: جواد غلامی

لوگوی پرونده ی تفکیک جنسیتی نشریه مداد
لوگوی پرونده ی تفکیک جنسیتی نشریه مداد
طرح چاپ شده برای این مطلب (طرح از محمدرضا دوست محمدی)
طرح چاپ شده برای این مطلب (طرح از محمدرضا دوست محمدی)


همان طوری که دانشجویان عزیز مستحضرند و از تغییراتی که در سطح دانشگاه رخ داده، متوجه شده اند که تفکیک جنسیتی در دستور کار مسئولین قرار گرفته است، از این رو تصمیم گرفتم در حد خودم و در مقام یک دانشجو نظر خود را بنویسم و تا حدی به بررسی جنبه های این مسئله بپردازم.

سوالی که این جا مطرح می شود این است که در واقع چرا باید بین دو جنس مخالف تفکیک صورت گیرد و جدایی آن ها چرا بهتر و پسندیده تر است تا اختلاطشان؟

آیا طبق اصول خاصی این کار انجام می شود یا فقط طبق یک سری تعصب های بی جا و توهین به شعور دانشجویان؟ فکر نمی کنید که گروهی اندک از دانشجویان، سایر دانشجویان را بدنام کرده و به خاطر مدرن بودن شان و پیروی از یک سری از اصول غربی باعث شده اند که مسئولین به این نتیجه برسند که تفکیک بهتر از اختلاط است؟

اما اگر درست به قضیه نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که اختلاط دو جنس مخالف، آن هم در سِنّی که تمایل دو طرف به همدیگر بیش تر شده و خطرات زیای را از قبیل روانی، جسمی و جنسی در پی دارد، اشتباه است. در دوران دبستان و راهنمایی که فرصت مناسبی برای پرورش هر دو طرف در کنار همدیگر است، ما آن ها را جدا می کنیم و در دورانی که نوجوان شده و به سمت بلوغ جنسی پیش رفته و هر روز این بلوغ کامل تر شده و نیازش چه از نظر روانی و چه از نظر جنسی به جنس مخالف بیش تر شده، ما آن ها را در کنار همدیگر در سر یک کلاس و در یک دانشگاه قرار می‌دهیم و این کار نتایجی را که اکنون به عینه شاهد آن ها هستیم (از قبیل افت تحصیلی، برخوردهای ناصحیح، روابط نامشروع و ...) که دین ما، اسلام، ما را از آن ها نهی کرده، در پی خواهد داشت.

خدای ناکرده، قصد توهین به شعور دانشجویان عزیز را ندارم. فقط گروهی از دانشجویان هستند که این مسائل را رعایت نمی کنند؛ همان طور که همه شاهد نوع روابط، نوع پوشش، نوع رفتارها و نوع آرایش هایی که در شان یک دانشجوی مسلمان طالب علم نیست، هستیم. کافی است شب چهارشنبه سوری سال 87 را به یاد بیاورید و خود قضاوت کنید که آیا اختلاط دخترها و پسرها در چنین شرایطی صحیح است؟

متاسفانه تعدادی از دانشجویان عزیز، وقتی که وارد دانشگاه می شوند، خود را یک روشنفکر می دانند و یا تظاهر به آن می کنند. اما اگر روشنفکری به معنای واقعی باشد، خیلی هم خوب است. ولی روشنفکری این گونه، از نوع غربی است و همه نشئت گرفته از کتب روشنفکری غربی و شبکه‌های ماهواره‌ای است. نباید فراموش کرد که روشنفکری از نوع اسلامی با نوع غربی متفاوت است و قابل قیاس نیست. اگر ما مسلمانیم، باید طبق دین و شریعت خود باشیم. قرآن، کتاب ما مسلمانان، درباره ی مردان و زنان چه می فرماید؟ مگر قرآن، نگاه به نامحرم را حرام نشمرده؟ مگر حجاب و کنترل رفتار و نوع رفتار را به ما نیاموخته و به آن امر نکرده است؟ پس چرا گروهی از ما باید تفکری سکولار را در پیش بگیریم و از غربی ها پیروی کنیم؟

حیاست که مانع اختلاط زن و مرد می شود

همان گونه که وقتی حضرت علی از مدینه به کوفه آمده بودند و حکومت را تشکیل داده بودند، یک باره به اهل عراق می گویند: به من خبر رسیده است که زنان شما در راه با مردان نامحرم برخورد می کنند و با هم تلاقی دارند. زمانی هم که پیامبر در مدینه بودند، در ابتدا همین گونه بود. زنان و مردان در کوچه در حال رفت و آمد، با هم روبرو می شدند. پیامبر فرهنگ مسلمانان را این گونه طرح ریزی کرده بود که کنار کوچه مخصوص عبور و مرور خانم‌ها و وسط کوچه مخصوص عبور و مرور آقایان است. این گونه فرهنگ حیا را ایجاد کرده‌بودند که اختلاطی در رفت و آمد نشود. خانم‌ها و آقایان در مسیر با هم روبرو نشوند. در مورد مسجد، باز هم این را تاکید کرده بودند. یکی از درهای مسجد را نشان دادند و گفتند بهتر است خانم ها از این درب، عبور و مرور کنند و آقایان دیگر از این در نیایند. این دیگر در فرهنگ اسلامی جا افتاده بود.

حضرت علی وقتی به کوفه رفتند، وضعیت آن جا را مانند وضع زمان جاهلی دیدند که در مسیر رفت و آمد، خانم ها و آقایان با هم روبرو می شوند. حضرت اعتراض می کنند که به من چنین خبری رسیده است و بعد خطاب به زنان و مردان می گویند: »آیا حیا نمی‌کنید که با هم روبرو می شوید؟« و بعد می‌فرمایند: »یا اهل العراق نبئت ان نسائکم یوافین الرجال فی الطریق اما تستحیون قال لعن ا... من لایغار.«

«لایغار» یعنی چرا بی غیرت شده اید؟! چرا راحت در عبور و مرورتان با هم روبرو می شوید؟ در حالی که نه با هم دیگر دست می دادند و نه شوخی می کردند. هیچ کدام از این ها نبود، فقط با هم روبرو می شدند.

در فرهنگ اسلام در محیط ها نباید اختلاط باشد، باید مجزا باشند. اقتضاء حیا این است و متاسفانه این مسئله که لااقل تا 20 سال پیش در جامعه ی ما یک مسئله‌ی عادی بود، الان به تدریج داریم روی این مسئله، بی قید می شویم.

حدود 14 سال پیش که مجلس طرح تفکیک زن و مرد را در بیمارستان ها مطرح کرد، خیلی ها شانتاژ کردند و چقدر متاسفانه بعضی بانهایت بی غیرتی روبروی قضیه ایستادند. خدا می‌داند که چقدر به خاطر این مسئله ی اختلاط، مشکل در محیط های بیمارستانی وجود دارد. در اوایل انقلاب در اتوبوس ها، خانم ها و آقایان با هم سوار می شدند. اولین باری که تصمیم گرفتند که مسئله ی جداسازی را انجام بدهند، چقدر شانتاژ کردند و چقدر افراد سر و صدای بی جهت، ایجاد کردند. ولی بعد که این کار انجام شد، چقدر به نفع خود خانم ها شد! چقدر به نفع آقایان شد! حالا وقتی یک زن در اتوبوس سوار می شود، چه آرامشی دارد! در صورتی که قبلا خانم‌ها خیلی اذیت می‌شدند. زمینه‌ی این‌ها را باید در فرهنگ عمومی ایجاد کرد. متاسفانه فضای فرهنگ عمومی ما به سمت شکسته شدن این فضاها می‌رود. هرچه این ارتباط‌ها راحت‌تر باشد، خطرناک‌تر است و باعث از بین‌رفتن حیا می‌شود.

هنگامی که پای به ساحت دانشگاه می‌گذاریم، روابط جدید و پیوندهای گوناگونی فرا روی ما قرار می گیرد، ارتباط با دوستان، اساتید، جنس مخالف و ... . این روابط در حیطه های مشخص، علمی و کاری برای ما اهمیت خاصی پیدا می کند. روابط تشکیلاتی، علمی، فرهنگی در زندگی دانشجویی آن چنان انسان را درون خود حل می کند که بدون بررسی این که چه نیازی به این گونه روابط داریم و چگونه ارتباط برقرار نماییم، تنها به این خاطر که وارد محیطی آزادتر و بازتر شده ایم، همانند فردی گرسنه رفتار می کنیم که غذایی را در برابر او قرار می دهند و به کیفیت غذا اعتنایی ندارد و با ولع و اشتها آن را فرو می‌بلعد، رفتار می‌کنیم. دانشجو نیز تشنه‌ی علم، پیشرفت، کمال و آزادی است و بدون این که در انتخاب روابط با دیگران، چیدمان خاصی را رعایت نماید، روابط خویش را گسترش می‌دهد، بنابر این لذت بهره‌مندی و کمال مطلوب را نمی‌چشد. لذت بهره‌مندی از استاد و نوشیدن از چشمه‌سارهای علم و دانش، در برقراری یک رابطه‌ی صحیح با استاد امکان‌پذیر است.

هنگامی که انسان، فردی هم دل و هم‌فکر با خود را می یابد، لذت می برد. اگر عطش و لذت به این روابط در نهاد ما وجود نداشت، با کسی انس نمی‌گرفتیم. عطش انس با دیگران را خداوند بر ما ارزانی داشته است؛ چرا که انسان ها به خودی خود، احساس تنهایی و بی کسی می کنند. اما چه کنیم که عطش ارتباط با دیگران، در مسیر صحیح خویش اقناع گردد؟ گام نخست، بازخوانی و بازیابی این روابط است، بدین معنا که به یاد داشته باشیم این سفره ی گسترده همیشه پهن است، اما اگر ما اطمینان قلبی داشته باشیم که این روابط همیشگی است، قدرت کنترل روابط خویش را بیش‌تر خواهیم داشت. هر چه جلوتر گام برمی داریم، پهنه ها و فضاهای جدید برای ما گشوده می شود. پس باید در روابط و پیوندهای خویش بازنگری نماییم. اگر حیا وجود نداشته باشد، روابط با یکدیگر در هم آمیخته می‌شود و انسان فراموش می‌کند که برای چه این روابط را برقرار نموده است که متاسفانه در سطح دانشگاه خودمان کم شاهد چنین روابطی نیستیم. بعضی از دانشجویان چنان غرق در روابط با جنس مخالف اند که خیلی حریم ها را شکسته و به ماهیت این رابطه ها هیچ توجهی ندارند. آیا این گونه روابط و رفتارها باعث نشده که مسئولین را به فکر تفکیک بیندازد؟ کافی است بچه‌ها یک سری به مجموعه‌ی کانون‌ها بزنید؛ صمیمیت و نوع رفتارها و خوش‌و بش‌هایی که در این مجموعه بین دو جنس مخالف وجود دارد، دقیقا مخالف قرآن، دین و دانشجو بودن ماست. اگر مسلمانیم، نباید حریم ها را رعایت کنیم؟ اگر ه کسی نمی خواهد طبق آیین اسلام باشد، نباید به سایرین احترام گذارده و طبق قوانین و آیینی که بر اساس آن ها این کشور اداره می شود، رفتار نماید؟

کلاس های دانشکده ها به طبع، بهتر از تالارهاست. به نظر می رسد که در کلاس های تالارها باید تفکیک صورت گیرد؛ چون این جا یکی از مکان هایی در دانشکگاه است که آزادی عمل بعضی از دانشجویان سودجو را بسیار زیاد می‌کند.

متاسفانه بعضی از خواهران عزیز با این نظر که زن‌ها می توانند و باید پا به پای مردان حرکت کنند و به تمام مقام ها برسند و این که در حق آن ها ظلم شده، خیلی از حریم‌ها را کنار گذاشته و می خواهند مانند زنان متجدد و غربی رفتار کرده و مدرن باشند! آیا بدون الگوگیری از غرب و ماهواره ها و مدرنیته، زنان نمی توانند پا به پای مردان حرکت کنند؟ همان طور که در صدر اسلام کم نبودند زنانی که پست های کلیدی ایفای نقش می کردند، در حالی که طبق اصول و حریم ها رفتار می کردند و روابط اجتماعی را در حد معین شده و خاص رعایت می‌کردند تا جامعه به سمت تعالی خود پیش برود نه زوال! آیا نمی توان این گونه بود؟ آیا نمی شود با رعایت اصول و قوانین، جوّی را فراهم آورد که اول از همه طبق دین و اصول ما باشد و ثانیا امنیت دانشگاه و دانشجویان را در همه‌ی ابعاد در بر داشته باشد؟

آیا اگر این گونه باشد، دختران و پسران نمی‌توانند سالم در کنار هم در کلاس‌ها و در جوّ دانشگاه حضور داشته باشند و این دغدغه را در ذهن مسئولین به وجود نیاورند که بخواهند تفکیک جنسیتی را به اجرا در آورند؟ از ماست که بر ماست.

امیدوارم که این نوشته به هیچ دانشجویی بر نخورده باشد و هیچ کسی این را توهین به خود نشمرد. به امید تغییر و حرکتی بزرگ در راه نایل شدن به آرمان های اصولی یک جامعه‌ی اسلامی.