مترونوم پادکستیاست درباره موسیقی و داستان ساخته شدن ترانههای مشهور
قسمت چهاردهم- از خون جوانان وطن
در قسمت چهاردهم پادکست مترونوم به یکی از مشهورترین تصنیفهای عارف قزوینی یعنی تصنیف «هنگام می » یا نام مشهورتر آن «ازخون جوانان وطن لاله دمیده»میپردازیم که عارف قزوینی بمناسبت افتتاح مجلس دوم مشروطه پس از استبداد صغیر آن را تصنیف کرده و همچنان اجراهای گوناگون آن طی دوره های مختلف از انقلاب ۵۷ تا الان را دوره میکنیم
سلام به پادکست مترونوم خوش آمدید. این چهاردهمین قسمت از پادکست مترونوم که در آذر ۱۳۹۸ ضبط شده. من پیام مقدم هستم و در هر قسمت این پادکست، در مورد یک ترانهی مشهور و شناخته شده و داستان ساخته شدنش با شما صحبت میکنم. مترونوم رو میتونید روی آیتونز، اسپاتیفای، گوگل میوزیک، کست باکس و سایر اپلیکیشنهای پادکست گیر گوش کنید. اپیزودها و عکسها و موارد تکمیلیٍ، بعدتر روی وبسایت مترونوم هم قابل دسترسی و شنیدنه.
همچنین در توییتر و اینستاگرام هم میتونید مترونوم رو دنبال کنید. ایمیل من هم هست متنوم پادکست از جیمیل دات کام. خوشحال میشم پیشنهادات و انتقادات خودتون رو با من درمیون بذارید.
(۰۱:۲۶ تا ۰۳:۰۲)
اما قبل از شروع این قسمت، از اونجا که اوجب واجبات که من در هر قسمت چند تا غلط و اشکال داشته باشم، چندتا مورد اصلاحیه مربوط به اپیزود سیزدهم رو باید بگم. سال شروع داستان، ۱۲۷۰ هجری خورشیدی بود که من به اشتباه گفتم ۱۲۰۰. نکتهی دوم، اینکه اسم استاد ابوالقاسم انجوی رو انجوی تلفظ کردم و سومین مورد، اینکه به لطف دوستی در توییتر، نسخهی قدیمی از اجرای پیش درآمد اصفهان با تار نوازی یحیی زرپنجه شنیدم. اجرا مربوط به سال ۱۳۰۶ یا ۱۳۰۷ خورشیدی و احتمالا قدیمی ترین اجرای این قطعهی رضا محجوبی. و اما بریم سراغ چهاردهمین قسمت پادکست مترونوم: از خون جوانان وطن، لاله دمیده.
(۰۳:۳۲ تا ۰۴:۰۶)
تصنیفهایی با مضمون سیاسی، عمری به قدمت خود تصنیف سازی در ایران دارد. یکی از قدیمی ترین تصنیفهای به جامانده تا امروز، تصنیفی در وصف روزگار لطفعلی خان زند، آخرین بازمانده سلسله زند که به طرز فجیعی توسط آقا محمدخان قاجار، به قتل رسید و چند بیتی از اون تا به روزگار ما به جا مانده. «لطفعلی خان مرد رشید، هرکسی آهی کشید، مادر خواهر جامه درید، لطفعلی خان بختش خوابید، بازهم صدای نی میاد آواز پی در پی میاد».
(۰۴:۰۷ تا ۰۵:۰۰)
اما بدون شک، کسی که هنر تصنیف سازی رو در ایران به اوج رسوند کسی نبود جز، میرزا ابوالقاسم، عارف قزوینی. قبل از عارف، به غیر از چند تصنیف به جا مونده از میرزا علی اکبرخان شیدا، کار درخور توجهی در این مورد، دیده نمیشه. عارف علاوه بر شاعری، موسیقیدان بود و این احاطه او به موسیقی و ادبیات، امتیاز بزرگی بود که بسیاری اون رو نداشتند. او تصنیف رو از حالت شعرهای بیمایه و کوچه بازاری، تبدیل به هنری فاخر و ملی کرد. یحیی آرین پور، در جلد دوم کتاب از صبا تا نیما، درباره عارف اینطوری میگه: «تصنیفهای عارف بسیار ساده و حتی از غزلهای او هم ساده تر است. این تصنیفها مانند غزلها و اشعار دیگر عارف، هر کدام در تاریخ معین و در مقامی معین سروده شده و گوینده از هرکدام، منظور سیاسی و اجتماعی داشته است».
(۰۵:۰۰ تا ۰۵:۳۳ )
خود عارف هم در این مورد میگه: «نه تنها فراموشم نخواهد شد، بلکه معاصرین دوره انقلاب نیز هیچ وقت از خاطر دور نخواهند کرد، که من وقتی شروع به تصنیف ساختن و سرودهای ملی - وطنی کردم، مردم خیال میکردند که باید تصنیف، برای فاحشه های دربار یا ببری خان، گربه شاه شهید گفته شود. اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساخته ام که ایرانی، از هر ده هزار، یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه».
(۰۵:۳۴ تا ۰۶:۴۵ )
اما برای تعریف این قسمت، کمی عقب تر میریم. داستان از ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی شروع میشه. وقتی که مظفرالدین شاه قاجار، بالاخره تسلیم خواسته مشروطه خواهان میشه و فرمان مشروطیت رو امضا میکنه. ایرانیها که رفته رفته از اواخر دوران ناصرالدین شاه، به واسطه روزنامه و کتاب و سفرهای خارج از کشور، با مفاهیمی چون وطن، دموکراسی، قانون و عدالت آشنا میشدن، درصدد کنترل سلطنت مطلقه و بی قانون میشن. حکومتی که مردم در آن رعیت بودند و شاه، که ظل الله و سایه خدا بر زمین بود، صاحب جان و مال این مردم. این جنبش آزادی خواهی بیشتر از ۱۱۳ سال پیش، قبل از انقلاب مشابه در روسیه و قبل به وجود آمدن بسیاری از کشورها کنونی در خاورمیانه، شروع شد.
(۰۶:۰۱ تا ۰۸:۰۰)
مظفرالدین شاه، مردی ساده دل و دل رحم بود. او سرانجام با مشروطیت موافقت کرد و به علت مریض احوالی، مدتی بعد در ۱۲ دی ۱۲۸۵ چهار روز بعد امضای اولین قانون اساسی مشروطه، درگذشت. پسر او محمدعلی شاه، با مشروطه و مجلس میانهای نداشت. گفته میشه یکی از اصلی ترین علتهای مخالفت، تعلیمات معلم روسی او، یعنی سرگئی مارکوویچ شاپشال بود .محمدعلی شاه پس از به قدرت رسیدن، هیچ کدام از نمایندگان مجلس رو به مراسم تاج گذاری، دعوت نکرد و در اولین فرصت، با کمک کلنل ولادیمیر لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق، مجلس رو به توپ بست و بسیاری از آزادیخواهان رو در همین دوران کشت. هرچند این دوره دیکتاتوری کوتاه بود و استبداد صغیر، نام گرفت.
(۰۸:۰۰ تا ۰۸:۵۶)
پس از ماجراهای بسیار و کشته شدن بسیاری از آزادیخواهان، سرانجام نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد بختیاری و نیروهای گیلانی به فرماندهی سپهدار تنکابنی به تهران رسیدن و در منطقه بادامک شهرستان شهریار، اردو زدن و در روز ۲۴ تیرماه ۱۲۸۸، نیروهای دولتی قزاق رو شکست دادن و از دروازه یوسف آباد، وارد تهران شدن و از خیابان شاه آباد یا جمهوری امروز، به بهارستان رسیدن و تهران، فتح شد. فردای اون روز، محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده و پسر ۱۲ سالش، یعنی احمدشاه به سلطنت رسید. دیدن این اوضاع و کشته شدن مجاهدین و آزادیخواهان به هنگام فتح تهران، عارف رو به شدت متاثر کرد و بهانه ای شد برای سرودن یکی از مشهورترین سروده های او. یعنی تصنیف از خون جوانان وطن.
(۰۸:۷۵ تا ۰۹:۲۶)
این تصنیف، هفتمین تصنیف عارف در کتابشه. خود عارف درباره اون اینطور نوشته «این تصنیف، در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شد و به واسطه عشقی که حیدرخان عمواغلی بدان داشت، میل دارم این تصنیف را به یادگار آن مرحوم، طبع گردد». آشنایی عارف قزوینی با حیدرخان عمواوغلی و افکار آزادیخواهانه او باعث شد که عارف این تصنیف رو به اون تقدیم کنه. تصنیف اصلی، شش بند داره که معمولاً همون دو بند اولتصنیف، بیشتر اجرا میشه.
۰۹:۲۷ تا ۱۰:۲۲)
بند اول تصنیف، مژده رسیدن بهار و پایان زمستان و سیاهی رو در ایران میده و در بند دوم، که به نوعی مشهورترین مصراع این سروده هم هست از کشتگان راه وطن، صحبت میکه. تشبیه خون شهیدان به لاله، چندین استعاره داره.
یکی قرمزی گل لاله، که یادآور رنگ خونه و دیگری استعاره رویش از مرگ. که یکی از قدیمیترین اسطورههای بشریه و به آیینهای باروری بازمیگرده. دانه مرده، که در دل خاک زنده میشه و حیات مجدد پیدا میکنه و رشد میکنه. معروفترین داستان این اسطوره، داستان مرگ سیاوش که در بسیاری از جاها، ازجمله شاهنامه اومده و داستان رویش گیاه در محل خون سیاوش:
یکی تشت بنهاد زرین برش............................ به خنجر جدا کرد از تن، سرش کجا آنکه فرموده بود تشت خون....................... گروی زره برد و کردش نگون
(۱۰:۲۳ تا ۱۱:۱۰)
افسانه دیگهای هم در مورد گل لاله واژگون، وجود داره که گاهی گل اشک سیاوش هم نامیده میشه. میگویند این گل شاهد سربریدن سیاوش بوده و از این غم سر به زیر افکنده و اشک ریخته:
چون سرو سیاوش نگون سار دید....................... سرا پرده دشت خون سار دید بیفکند سر را ز اندوه نگون............................. بشد زان سپس لاله واژگون
متاسفانه اجرایی از این ترانه با صدای عارف قزوینی در دست نیست. گفته میشه او با سه تار خود این تصنیف رو اجرا میکرده و عدم آشنایی عارف با نت موسیقی و ثبت نشدن ترانه، باعث شده موسیقیدانان بعد از او، صرفاً بر اساس روایات و خاطره کسانی که این تصنیف رو شنیدن، اون رو بازخوانی کنن.
(۱۱:۱۱ تا ۱۲:۰۴)
پنج سال پس از فتح تهران به دست مجاهدین مشروطه، در سال ۱۲۹۳ عبدالله خان دوامی به همراه درویش خان، ابوالحسن اقبال آذر، حسین طاهرزاده و باقرخان رامشگر، برای ضبط موسیقی بر روی صفحه به تفلیس گرجستان میرن و چندین صفحه در اونجا ضبط میکنن. اگه فیلم دلشدگان علی حاتمی رو دیده باشید، داستان اون فیلم با الهام از همین ماجرا ساخته شده. متاسفانه تعداد زیادی از این صفحهها با شروع جنگ جهانی اول و حوادث ناشی از اون، از بین رفت و به ایران نرسید. با این وجود، اجرای تصنیف هنگام می عارف قزوینی با صدای عبدالله خان دوامی ۲۳ ساله و تار درویش خان، از این ماجرا جان سالم به در برد و به احتمال بسیار زیاد، قدیمی ترین اجرای این تصنیفه. تصنیف هنگام می، اجرای تفلیس، متعلق به ۱۰۵ سال پیش.
(۱۳:۵۰ تا ۱۶:۲۵)
حدود پنجاه سال از این ماجرا گذشت. در سال ۱۳۴۰ خورشیدی، روح الله خالقی این تصنیف رو برای ارکستر بزرگ و با توجه به نقل و گفتههای به جا مانده از اجرای عارف قزوینی، تنظیم میکنه و تصنیف، با صدای خانم بهاره غلامحسینی مشهور به الهه اجرا میشه. الهه از شاگردان عبدالله خان دوامی و بنان بود و به تازگی همکاری خود رو با برنامه گلها شروع کرده بود و به خاطر صدای شفاف و قوی خود، مورد توجه داود پیرنیا، مدیر برنامه گلها قرار گرفته بود. پیرنیا از سال ۱۳۳۵ برنامه گلها رو در رادیو شروع کرده بود و این برنامه طی سالهای مدیریت او به بلوغ و تکامل کم نظیری رسید. تصنیف از خون جوانان وطن، در برنامه گلهای رنگارنگ، شماره ۲۴۶ از رادیو پخش شد. برنامهای که اکبر گلپایگانی در اون آواز خوند و رحمت الله بدیعی با ویالون، او رو همراهی کرد.
(۱۶:۲۶ تا ۱۷:۱۶)
پیرنیا در سال ۱۳۴۴ و بعد از نزدیک ده سال از مدیریت برنامه گلها، به علت بیماری قلبی و ناخشنودی از مدیران تازه رادیو، کناره گیری کرد. او از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۴ مدیر برنامه گلها بود. ده سال پرثمری که طی اونن بیشتر از ۱۴۰۰ برنامه گلها در رادیو ایران، تولید و پخش شد. بعد از پیرنیا، رهی معیری و محمد نقیبی، دو سه سالی سرپرست برنامه گلها بودن که موفقیت چندانی نداشتن. تا سال ۱۳۵۱ که با انتخاب هوشنگ ابتهاج به سرپرستی برنامهها، جان تازهای به تولیدات موسیقیایی رادیو دمیده شد. هوشنگ ابتهاج برنامه گلهای تازه رو به راه انداخت و پای چهرههای جوانی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و شهرام ناظری رو به رادیو باز کرد.
(۱۷:۱۷ تا ۱۹:۴۱)
در حدود همین ایام، یعنی در سال ۱۳۵۱ محمدرضا لطفی، تار نواز جوان و خبره، گروهی به نام شیدا رو به راه میندازه که از سال ۱۳۵۳ در رادیو هم به اجرا میپردازن. گروه شیدا که به احترام میرزا علی اکبرخان شیدا، این نام را بر خودشون گذاشته بودن، به اجرای آثار قدما، مثل شیدا و عارف و درویش خان میپردازن. گروه شیدا در اواخر سال ۱۳۵۱ تصنیف از خون جوانان وطن رو با صدای محمدرضا شجریان و با سرپرستی و تنظیم محمدرضا لطفی، اجرا میکنن، که به نوعی معروفترین اجرای این تصنیفه. به قسمتی از برنامه ۴۴ گلچین هفته رادیو در سال ۱۳۵۵ گوش کنید که برای بزرگداشت عارف قزوینی ساخته شده. در حدود سال ۱۳۵۶ نیز خوانندهای به نام سیما مافیها در آلبومی از تصنیفهای علی اکبر شیدا و عارف قزوینی و با تنظیم اسماعیل واثقی، این تصنیف رو اجرا کرد.
(۲۱:۰۸ تا ۲۳:۰۵)
در تابستان ۱۳۵۷ گروه شیدا پس از اجراهای موفق در داخل ایران، حاضر می شدن که برای کنسرت، به اتحاد جماهیر شوروی برن. اما دو اتفاق هولناک، طی اون روزها همه چیز رو به هم میریزه. در روز ۲۸ مرداد، در سینما رکس شهر آبادان، بیش از ۴۰۰ نفر در آتش سوزی عمدی سالن سینما، زنده زنده میسوزن و جان خود رو از دست میدن.
کمی بعدتر، در روز جمعه ۱۷ شهریور نیروهای نظامی، مخالفان و تظاهرکنندگانی که علیرغم اعلام حکومت نظامی، به خیابانها اومده بودن رو به گلوله میبندن و باعث مرگ بیشتر از ۸۰ نفر میشن. کشته شدن تظاهرکنندگان، باعث میشه موسیقیدانان گروه عارف و شیدا و هوشنگ ابتهاج، به صورت دسته جمعی تصمیم به استعفا بگیرن. نامه استعفا با دستخط محمدرضا شجریان نوشته شده و به رضا قطبی، رئیس سازمان رادیو تلویزیون ایران فرستاده میشه.
متن نامه ازین قرار بود:
(۲۳:۰۶ تا ۴۸:۲۴)
«جناب آقای قطبی، سازمان رادیو تلویزیون ایران، وقایع ناگوار اخیر و واقعه اسف بار و دلخراش در آتش سوختن بیش از ۴۰۰ نفر در آبادان، به دست آتش افروزان و همچنین کشتار مستمر که در سراسر ایران همه را عزادار ساخته است، دل و دماغی برای ما نگذاشته که بتوانیم کنسرتی برگزار کنیم. جز نالههای زار چه آرد هوای نای و با وجود اینکه اعتقاد راسخ داریم که روابط فرهنگی و دید و بازدیدهای هنری و علمی و ورزشی می تواند وسیله مؤثری در برقراری صلح و دوستی بین ملتها باشد و با اینکه دیدار از کشور بزرگ و همسایه و دوست ایران و آشنایی یا سنتها و فرهنگهای ملل اتحاد شوروی و بهره گیری از فرهنگ و تجربیات هنری آنان، بسیار ذی قیمت و مغتنم است ولی مردم اتحاد جماهیر شوروی، انتظار ندارند و نباید هم داشته باشند که گروهی از ایران، ماتم زده برای اجرای کنسرت، راهی آن دیار شوند. چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. امیدواریم که هرچه زودتر، غمها و غصهها جای خود را به آرامش توام با سعادت بدهد تا بتوانیم با دلی خوش و صورتی خندان، کنسرتهای فراوانی برای مردم دوست و همسایه، تقدیم کنیم. خواهشمند است ترتیبی اتخاذ فرمایید که مضمون این نامه در معرض افکار عمومی، قرار بگیرد. امضاء: هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی سرپرست گروه شیدا».
(۲۴:۵۰ تا ۲۵:۴۴)
کنسرتهای گروه شیدا در شوروی، علیرغم تهدیدهای ساواک، لغو میشه. با به هم پیوستن گروه عارف و شیدا وعده دیگهای از موسیقیدانان، کانون چاوش پا میگیره که به طرز مخفیانه به تولید و ضبط موسیقی در زیرزمین خانه محمدرضا لطفی پرداختند. مجموعه آلبومهای چاووش، از به یاد ماندنی ترین موسیقیهای سیاسی تاریخ ایران به حساب میاد. اوج این ترانهها رو میشه در آلبوم چاووش ۲ دید. ترانه شب نورد در آواز دشتی، ساخته محمدرضا لطفی و صدای محمدرضا شجریان و شعری از اصلان اصلانیان که هم بندی و دوست سعید سلطانپور بود و این شعر را به یاد امیر پرویز پویان از کشته شدگان سازمان چریکهای فدایی، در شب چهارم شبهای گوته، برای حضار خوانده بود که در قسمت نهم مترونوم هم به اون اشاره کردیم.
(۲۵:۴۵ تا ۳۰:۲۸)
دکلمه اول ترانه رو مهدی فتحی، بازیگر تیاتر خوند که بعدها بازیهای درخشانی از خود، در فیلمهایی مثل کشتی آنجلیکا و سریال امام علی به یادگار گذاشت. ترانه مشهور دیگه این آلبوم، سرود آزادی بود، در دستگاه ماهور و آهنگسازی محمدرضا لطفی با شعری از فرخی یزدی شاعر لب دوخته. شاعری که در وقایع مشروطه، حاکم یزد به جرم آزادیخواهی و مشروطه طلبی دستور داد دهانش رو دوختند و بعدها در سال 1318 در دوران رضاشاه، توسط پزشک احمدی در زندان قصر، به قتل رسید. به نام آزادی را خواننده جوانی به نام شهرام ناظری اجرا کرد که به تازگی فعالیتهای هنری خود رو شروع کرده بود. در همون ایام و با شروع شدن روزهای انقلاب، بار دیگه تصنیف از خون جوانان وطن بر سر زبانها افتاد و مصراع «از خون جوانان وطن لاله دمیده» به شعارها، دیوارنوشتهها، نقاشیها و سخنرانیها راه پیدا کرد تا حدی که خیلیها فکر میکردند این تصنیف، معاصره و جدیداً سروده شده.
(۳۰:۲۹ تا ۳۲:۳۰)
بعد از پیروزی انقلاب هم این تصنیف، به کرات از رادیو تلویزیون ایران پخش شد و یادآوری شد. به قسمتی از دیالوگ جمشید مشایخی در فیلم کمال الملک، ساخته علی حاتمی در سال ۱۳۶۲ گوش کنید. چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، در تیرماه ۱۳۵۸ و در هفتادمین سال فتح تهران به دست مجاهدین مشروطه، در کنسرتی در تالار رودکی یک بار دیگه این تصنیف با تنظیمی کمی متفاوت از فرامرز پایور و صدای محمدرضا شجریان توسط گروه پایور، بار دیگه اجرا شد. در این اجرا که آخرین اجرای گروه پایور محسوب میشه. فرامرز پایور سرپرست گروه و نوازنده سنتور، هوشنگ ظریف نوازنده تار، رحمتالله بدیعی نوازنده کمانچه بود و حسن ناهید نی، محمد اسماعیلی تنبک، پروین صالحی و پروین شکالور قیچک، محمد دلنوازی رباب و حسن منوچهری عود مینواختند. این اجرا بعدها به عنوان قطعه هفتم در آلبوم راز دل استاد شجریان قرار گرفت.
(۳۴:۲۸ تا ۳۶:۵۸)
در سال ۱۳۸۸ سریالی به نام در چشم باد با کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و آهنگسازی حسین علیزاده پخش شد که محمدرضا هدایتی بازیگر فیلم، این تصنیف رو در قسمت سیزدهم اون، اجرا میکنه. همچنین در سال ۱۳۹۱ علیرضا قربانی در یکی از قسمتهای سریال آخرین روزهای زمستان، این تصنیف رو با تنظیم ارکسترال از حبیب خزایی فر و با همراهی گروه کر ارکستر سمفونیک تهران بازخوانی کرده. تصنیف از خون جوانان وطن را طی این سالها، بسیاری خوندن. غیر از اونایی که نام بردم، خوانندگانی مثل پریسا، سیما بینا، سالار عقیلی، محسن کرامتی، امیرحسین طایی، حسین رنگچی، گیسو شاکری و پرویز پرستویی اجرا کردن .اخیر نیز، خواننده جوانی به نام پرستو احمدی، این ترانه رو با پیانو اجرا کرده که در فضای مجازی همه گیر شد.
به گزیدهای از این اجراها گوش کنید.
( ۴۷:۲۰ تا ۴۹:۲۸)
این بود چهاردهمین قسمت پادکست مترونوم. برای تهیه این قسمت، از دیوان اشعار عارف قزوینی، کتاب از صبا تا نیما جلد دوم، مقاله عبدالله دوامی، حافظه تاریخی موسیقی ایرانی از بهروز مبصری از وبسایت گفتگوی هارمونیک و ویکیپدیای فارسی استفاده شده. یک تشکری هم باید کنم از آقای عابد راهوار برای کمک به جمع آوری مطالب این قسمت. مطابق معمول، پوستر این قسمت، کاریست از حمید پارساییان و موسیقی مترونوم هم کاریست از رضا روحانی که زحمت لول و تنظیم صدا رو کشیده. تصنیف اصلی از خون جوانان وطن، شش بند داره که معمولاً همون دو بند اول اون خونده میشه. عارف در بندهای بعدی، به طور مستقیم و تندی به دولتمردان و سیاستمداران حمله میکنه:
خوابند وکیلان و خرابند وزیران....................بردند بسرقت، همه سیم و زر ایران ما را نگذارند به یک خانه ویران................... یارب، بستان داد فقیران ز امیران
از دست عدو، ناله من از سردرد است.............. اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است............. مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است.
(۴۹:۴۱ تا ۵۰:۴۰)
تصنیف از خون جوان وطن، بی شک، یکی از اولین تصنیفهای سیاسی در ایران بود. یکی از اولین فریادهای آزادیخواهی و عدالت طلبی، هنرمندی مردمی، که بعد از ۱۱۰ سال مبارزه و تلاش، برای دموکراسی در ایران، هنوز هم استفاده داره. یادگار خون همه شهیدانی که طی این سالها خون و جانشون رو در کف دست گذاشتن و برای آزادی، برابری و عدالت و برای حفظ کشورشون فدا کردن و میکنن. خونهایی که مثل خون سیاوش بر خاک تشنه این سرزمین ریخته میشود، تکثیر میشود و صدها گیاه سبز، از جای آن دوباره میروید. این قسمت رو تقدیم میکنم به یاد و خاطره همه این جانهای پاک و کشته شدگان ایران زمین.
از تیرماه ۱۲۸۸ تا آبان ۱۳۹۸.
به امید فرداهای بهتر.
روزگارتون خوش.
بقیه قسمتهای پادکست مترونوم را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت پانزدهم- شرقی غمگین
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت یازدهم- May Be I May Be You
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ششم- سلطان قلبها، ۵۰سال بعد (بخش دوم)