مترونوم پادکستیاست درباره موسیقی و داستان ساخته شدن ترانههای مشهور
قسمت هفدهم- زرد ملیجه
سلام به پادکست مترونوم خوش اومدید. من پیام مقدم هستم و شما به هفدهمین قسمت پادکست مترونوم گوش میکنید. که در فروردین ۱۳۹۸ ضبط شده. مترونوم پادکستی دربارۀ داستان ساخته شدن ترانهها و اینکه ترانههای مشهور چه مسیری را طی کردند تا به گوش ما برسند.
(۲:۰۷ تا ۲:۴۰)
در نیمه دوم دهۀ شصت خورشیدی زمانی که تلویزیون دو تا کانال بیشتر نداشت، وقتی برنامههای تلویزیون در حدود ساعت ده شب تمام میشد، در انتهای برنامهها برای دقایقی موسیقی سنتی پخش میشد که در اون سالهای قحطی و برهوت موسیقی نعمتی بود. آرمین برنامهی پایانی، قطعهای بود که بعدتر فهمیدیم نامش زرده ملیجه است قطعه ای که از مشهورترین ساختههای استاد ابوالحسن صباست.
(۳:۰۸ تا ۳:۲۱)
داستان این برنامه به اوایل قرنی برمیگرده که امسال در آخرین سال اون هستیم. در اسفند ۱۳۰۲ خورشیدی کلنل علینقی وزیری آموزشگاهی به نام مدرسهی عالی موسیقی در کوچه آقا قاسم شیروانی در روبروی سفارت انگلستان در خیابان نادری اون روزها و جمهوری فعلی به راه میندازه. او که از سال۱۲۹۷ ابتدا سه سال در پاریس و سپس دو سال در برلین به فراگیری موسیقی علمی غرب پرداخته و دانش موسیقی خودش را تکمیل کرده بود؛ این آموزشگاه را برای آموزش علمی و آکادمیک موسیقی به راه انداخت. علینقی وزیری که ابتدا نظامی بود و در قشون به منصب سرهنگی یا کلنلی رسیدهبود. حق زیادی به گردن موسیقی ایران داره و تلاشهای زیادی برای گسترش موسیقی ایرانی و اصطلاحاً آکادمیک کردن این موسیقی کرد. از مشهورترین این کارها ابداع دو علامت سری و کرون برای ثبت فواصل ربع پرده در نتنویسی بود که بدین وسیله موسیقی ایرانی از اون تاریخ نوشته و مکتوب شد.
آثار موسیقیایی پیش از او به طریقهی سینه به سینه منتقل میشد و در جایی ثبت و نوشته نمیشد و برای همین امکان از بین رفتن و فراموش شدن اون زیاد بود مثل آثار میرزا علی اکبرخان شیدا یا عارف قزوینی که از اثر اصلی چیز زیادی باقی نمونده.
امروز حتی دو جملۀ موسیقی اونطور که اون زمانها خوانده میشده در دست ما نیست. اما چون موسیقی در میان هنرها هنریست که از همه کمتر وقفه و رکود داشتهاست. به تبع از موسیقی اون زمانها اون چه سادهتر و موثرتر بوده به وسیلۀ خاطرهها اندوخته شده و سینه به سینه به ما رسیده است و چون این موسیقی حاصل ذوق دورانهای متمادی تمدنهای ما و یادگار احساسات و عواطف و سوانح و تاریخ نیاکان ماست که چون غریزهای در روان ما نشستهاست پس برای ما گنجینهای گرامی و مقدس است.
یکی از شاگردان ممتاز و برجسته مدرسۀ عالی موسیقی جوانی ۲۲ ساله به نام ابوالحسن فرزند دکتر ابوالقاسم خان مشهور به کمالالسلطنه بود. ابوالحسن چند سال بعد با آمدن قانون سجل احوال نام جد بزرگش محمودخان صبا که ملکالشعرای دربار ناصرالدین شاه بود و به عنوان نام خانوادگی برگزید و به ابوالحسن صبا مشهور شد. در مدرسهی عالی موسیقی بود که با با نواختن ویولن به سبک ایرانی و بسیاری از سازهای دیگه شناخته شد و به یکی از مشهورترین موسیقیدانان تاریخ موسیقی ایران بدل شد.
بایستی عرض کنم پدر من علاقۀ مفرطی به موسیقی داشت یعنی خودش هم آشنا به سازهای ایرانی بود و از کودکی یعنی شش سالگی مرا نزد اساتید موسیقی وقت راهنمایی کرد. قبل از اینکه شروع به مشق ویولن بکنم به سازهای ایرانی از قبیل سه تار، تار و سنتور و ضرب آشنا شدم. حتی قدری هم کمانچه زدم بعدا اطلاعات خودم رو به ویولن انتقال دادم و تقریبا یک مکتب مخصوصی برای ویولن ایجاد شد و کتابهایی در این خصوص نوشته و انتشار دادهام.
در سال ۱۳۰۷ علی نقی وزیری به فکر توسعۀ مدرسۀ عالی موسیقی میفته و از وزارت معارف درخواست مجوز میکنه. سرانجام در تیر۱۳۰۸ این تقاضا قبول میشه. دوسیۀ ۱۲۲ مورخ ۳۰ تیر ۱۳۰۸ وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، آقای میرزا علی نقی خان وزیری، رییس مدرسهی موسیقی، در یک صد و چهل و یکمین جلسه شورای عالی معارف مورخ ۲۶ تیر ۱۳۰۸ تقاضای شما دایر به امتیاز تاسیس یک باب مدرسه ذکور موسیقی در حد تحصیلات متوسطۀ کامل مدرسۀ موسیقی تهران به نام صنایع ظریفه در شهر رشت و به مدیریت آقای ابوالحسن صبا مطرح و تصویب گردید. لذا از این تاریخ مجاز هستید با رعایت مقررات وزارت معارف مدرسه مزبور را دایر فرمایید.
در سال ۱۳۰۸ ابوالحسن صبا از طرف کلنل وزیری ماموریت پیدا کرد که برای تاسیس مدرسه صنایع مستظرفه به گیلان بره. صنایع مستظرفه، اصطلاحی بود برای رشتهای که امروز هنرهای زیبا نامیده میشه. این مدرسه در واقع شعبۀ رشت مدرسۀ عالی موسیقی بود. صبا به گیلان رفت و مدت دو سال در اونجا کار و زندگی کرد. او طی این دو سال علاوه بر تدریس موسیقی، با پشتکار و علاقه در روستاها و جاهای دورافتادهی گیلان میگشت و نغمهها و موسیقیهای محلی اونجا رو جمعآوری و ثبت میکرد. صبا پیش چوپانان و نوازندگان محلی رفت و از اونها خواست که برای او بنوازند. آثار ماندگاری مثل دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و زرد ملیجه یادگار همین دوره ست.
ابراهیم قنبری مهر سازندۀ مشهور ساز که از شاگردان صبا هم بود، میگه: «صبا تم اصلی زرد ملیجه را از نوازندۀ محلی کمانچه به نام فیض الله میشنوه و قطعه را بر اساس اون میسازه.» در پرس و جویی که از دوستان گیلانی کردم به احتمال زیاد منظور از زرد ملیجه یا زرده ملیچه به معنی گنجشک زرد یا پرندهای به نام زردپر سرسیاه که در قسمتهای زیادی از ایران از جمله گیلان زندگی میکنه.یا پرندهی دیگهای که پری شاهرخ نام داره.متاسفانه دقیقا نمیشه گفت کدوم یک از این پرندهها مد نظر استاد صبا بوده. زرد ملیجه از مشهورترین ساختههای ابوالحسن صبا و مثل بسیاری از قطعات و ترانههای سرزمین گیلان در آواز دشتی از ملحقات دستگاه شور اجرا شده. کمی بعد دربارهی زرد ملیجه بیشتر صحبت میکنیم.
در اینجا پرانتزی باز میکنم و داستان دیگهای شروع میکنم. اون سالها غیر از کمپانیهای مشهوری مثل هیزمسترویس، پلی فون و کلمبیا که در ایران فعالیت داشتند، کمکم کمپانیهای دیگهای هم پیدا شدن. یکی از کمپانیهایی که اون سالها در شام یا لبنان و سوریۀ امروزی فعالیت داشت بیضا فون بود. منطقهی شام پس از جنگ جهانی اول تحت تسلط فرانسویها بود. خانوادهی بیضا از مسیحیان این منطقه بودند و سه برادر به نام پطروس جبران و فرج در اوایل قرن میلادی این شرکت رو شروع کردن. این صفحهها که اکثراً به زبان عربی بودند، ابتدا در برلین به کمک میشل برادر دیگه خانواده که در اونجا زندگی میکرد ضبط میشد و پس از تکثیر برای فروش به دمشق و بیروت و بغداد و قاهره حمل میشد.
ولی کمی بعدتر در سال ۱۹۰۷ اونها تصمیم گرفتند تجهیزات ضبط و تکثیر رو به کمک مهندسین اروپایی به بیروت بیارن و یکی از اولین شرکتهای ضبط و تکثیر صفحه رو در خاورمیانه به راه بیندازند و به زودی در همه کشورهای عرب زبان شناخته شدند.و در تهران هم دیده میشه.
در حدود سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹خورشیدی این کمپانی تصمیم میگیره که تجهیزات ضبط صفحه به ایران بیاره و ضبط و در تهران انجام بده و بدینوسیله اولین سری صفحههای ایرانی بیضافون که بسیاری به خاطر دیکتهی لاتین اسمش اون رو بایدافون هم مینامند آثار هنرمندانی چون ادیب خونساری، ملوک ضرابی، مرتضی محجوبی، کلنل وزیری و اعضای مدرسۀ عالی موسیقی پر میشه و به بازار میاد. پرانتز رو اینجا میبندم و به داستان خودمون برمیگردم.
(۱۲:۱۰ تا ۱۲:۳۸)
در اوایل به راهاندازی مدرسۀ موسیقی وقت ثبت نام و تحصیل فقط مختص مردها بود. کلنل وزیری مایل بود علاوه بر خوانندگان مرد، خانمها هم قطعات آوازها رو بخونند. به خاطر محدودیتهای اون روزها برای زنان ابتدا چند خانم ارمنی برای این کار آزمایش میشند که به خاطر لهجه و طرز تلفظ مورد پسند کرنل قرار نمیگیرند. اضافه بر این که سبک خوندن اونها بیشتر غربی بود و کلنل وزیری دنبال کسی بود که به سبک موسیقی سنتی ایران آواز بخونه. در سال ۱۳۰۶ حسین سنجری شاگرد کلنل وزیری این خواننده را پیدا کرد. خانمی به نام بتول عباسی که سنجری پس از تعلیم کوتاهی او را به کلنل وزیری معرفی کرد و کلنل صدای او را پسندید و نام هنری روحانگیز را برایش انتخاب کرد و به آموزش و تربیتش پرداخت.
عرض کنم به حضورتون که من هفت سالم بود میخوندم هفت ساله بودم صدا داشتم. بعد به وسیلۀ آقای دکتر سیدعلی خان که همسایه و دیوار به دیوار ما بود به وسیلهی ایشون با حسین سنجری آشنا شدم که پدر همین حشمت سنجری بود. با اون آشنا شد آشنام کردند. درس خوندم شیش ماه پهلوش. بعد تحویل دادن به مدرسه کلنل علی نقی خان وزیری بعد اونجا درس میخوندم. هفت سال هم اونجا درس می خوندم که خب رفتم جلو دیگه همه چیز یاد گرفتم. صدای من بس که بلند بود و خوب بود دیگه لازم نبود بلندگو و اینها داشته باشه که نمیخواست.هیچ وقت بلندگو نمی خواست. همینطور بدون بلندگو همه وقتی میخوندم از صدای من هم اصلاً ناراحت بودن اونایی که میشنیدند بس که بلند بود. مشوقتون کی بود؟ آقای کلنل علی نقی خان وزیری بودند و شاگرداشون که تو اون مدرسه بودن از قبیل صبا نمیدونم چیز، پرویزخان ایرانپور و شاگردان دیگه بودن خیلی شاگرداره اونجا بله.
ساسان سپنتا دربارۀ تعلیمهای وزیری به روحانگیز اینطوری میگه: «وزیری چون در اروپا آواز آموخته بود نسبت به آموزش آن دقت لازم را مبذول میداشت و گذشته از توصیهی لازم در مورد چگونگی تنفس و عدم فشار به حنجره و راحتی و عدم انقباض اندامهای آوایی به هنگام آواز و چگونگی آواز خواندن مطبوع ردیف و گوشه و تصنیفها و تحریرهای لازم را به روحانگیز آموخت.»
از طرفی دیگه ابوالحسن صبا پس از دوسال و به خاطر این که آب و هوای رشت به او نمیساخت به تهران برگشت. در همین زمانها بود که کلنل وزیری تصنیف یا سرود ای وطن را در آواز دشتی ساخت. عدهای عقیده دارند همین واژۀ سرود از ابداعات کلنل وزیریه که معادل با کلمهی انثم (anthem) غربی بوده و منظور آهنگها یا ترانههایی که باعث تهییج و تحرک در شنونده اعم از مردم یا گروههای خاصی میشه.
باید توجه داشت استفاده از آواز دشتی در یک ترانۀ ملی حماسی برای اولین بار در این سرود اتفاق افتاد. یعنی سالها قبل از سرود مشهور ای ایران ساختهی روحالله خالقی در سال ۱۳۲۳.
اون زمان دفتر نمایندگی بیضافون در تهران، به تازگی شروع به ضبط صفحه در تهران کرده بود و قرار میشه این سرود نیز بر روی صفحه ضبط بشه. سرود را خانم روحانگیز خوند و صدای متسو سوپرانوی او رو کلنل وزیری که صدای باریتون داشت همراهی میکرد.
(۱۶:۰۶تا۱۸:۵۰)
نکتهی جالب این صفحه ویولننوازی ابوالحسن صبا که در بین دوبند سرود قطعۀ زرد ملیجه رو اجرا میکنه. این قطعه یکی از نخستین کارهای ضبط شدهی ابوالحسن صبا محسوب میشه.
روحالله خالقی در جلد دوم کتاب سرگذشت موسیقی اینطوری میگه: «این را هم باید بگویم که در صفحۀ ای وطن سواد و آهنگ لطیف و جذاب نواخته است. آهنگ اول از ترکیبات خود اوست و آهنگ یکی از نواهای محلی گیلان است که از رشت با خود به تهران ارمغان آورده. خوب به خاطر دارم وقتی صبا این نوار را ساخت و در حضور استاد و شاگردان نواخت به قدری خوب از عهده اجرای آن برآمد که چندین بار همگی تکرار آن را از وی خواستیم. این نغمه را دیگران به تقلید صبا مینوازند ولی اهل فن میدانند که پنجۀ صبا نمکی دیگر دارد. این دو آهنگ در کتاب سوم ردیف صبا به نام زرد ملیجه به چاپ رسیده.
شعر سرود ای وطن را عبدالعظیم قریب ادیب و استاد ادبیات دارالفنون سرود که در آن زمان سمت معلمی ولیعهد هفتساله وقت یعنی محمدرضا پهلوی را هم به عهده داشت و بعدها استاد دانشگاه تهران شد.
قریب، با توجه به جوّ ناسیونالیسم و میهنپرستی قرن بیستمی و تاکید به بازگشت دوران پرافتخار باستان که آن روزها به راه افتاده بود شعر «ای وطن» را با توجه به این موارد و نام بردن شاهان باستانی ایران سرود.
کشور ما کشور ایران بود/ مسکن شیران و دلیران بود / پادشهش خسرو و دارا بود/ چون جم خسرو شه والا بود. ای وطن ای حب تو آیین من/ دوستیات کیش من و دین من/ دولت و اقبال تو پایینده باد/ نام بلندت به جهان زنده باد.
۱۳۹۹-۰۲-۲۰
زرد ملیجه
در هفدهمین قسمت پادکست مترونوم به سرود ای وطن از ساختههای کلنل علینقی وزیری با شعری از عبدالعظیم قریب و صدای روحانگیز و همچنین قطعه زردملیجه ساخته ابوالحسن صبا میپردازیم که نخستین بار در بین دوبند این سرود نواخته شد.همچنین مصاحبه ای داریم با خانم سروشایزدی ، خواننده همین سرود دردهه پنجاه و دربرنامه گلچین هفته رادیو ودر آخرنیزدرمورد موسیقی آرم رادیو دریا از ساخته های عمادرام و نوازندگی مجتبی میرزاده صحبت میکنیم
صفحه ضبط شده سرود ای وطن توسط شرکت بیضافونصفحه ضبط شده سرود ای وطن توسط شرکت بیضافون
پخشکننده صوت
مترونوم
زرد ملیجه
0:00 / 0:00
زرد ملیجه
مترونوم
متن اپیزود هفدهم مترونوم، زرد ملیجه
در نیمه دوم دهه شصت خورشیدی و زمانی که تلویزیون دو کانال بیشتر نداشت و وقتی برنامه تلویزیون در حدود ساعت ده شب تمام میشد در انتهای برنامهها برای دقایقی موسیقی سنتی پخش میشد که در آن سالهای قحطی و برهوت موسیقی نعمتی بود. آرم این برنامه پایانی قطعهای بود که بعدتر فهمیدیم نامش زرد ملیجه است قطعهای که از مشهورترین ساختههای استاد ابوالحسن صبا است.
داستان این برنامه به اوایل قرنی برمیگردد که امسال در آخرین سال آن هستیم. در اسفندماه ۱۳۰۲ کلنل علینقی وزیری آموزشگاهی به نام مدرسه عالی موسیقی در کوچه آقا قاسم شیروانی در روبروی سفارت انگلستان در خیابان نادری آن روزها و جمهوری فعلی به راه میاندازد. او که از سال ۱۲۹۷ ابتدا ۳ سال در پاریس و سپس ۲ سال در برلین به فراگیری موسیقی علمی غرب پرداخته و دانش موسیقی خود را تکمیل نموده بود این آموزشگاه را برای آموزش علمی و آکادمیک موسیقی به راه انداخت. علینقی وزیری که ابتدا نظامی بود و در قشون به منصب سرهنگی یا کلنلی رسیده بود حق زیادی به گردن موسیقی ایران دارد و تلاشهای زیادی برای گسترش موسیقی ایرانی و اصطلاحاً آکادمیک کردن این موسیقی کرد. از مشهورترین این کارها ابداع دو علامت سُری و کُرن برای ثبت فواصل ربعپرده در نتنویسی بود که بدینوسیله موسیقی ایرانی از آن تاریخ نوشته و مکتوب شد. آثار موسیقیایی پیشازاین به طریق سینهبهسینه منتقل میشد و در جایی ثبت و نوشته نمیشد و برای همین امکان از بین رفتن و فراموششدن آن زیاد بود. همانند آثار میرزاعلیاکبرخان شیدا یا عارف قزوینی که از آثار اصلی چیز زیادی باقی نمانده است. (صدای کلنل وزیری)
یکی از شاگردان ممتاز و برجسته مدرسه عالی موسیقی جوانی ۲۲ ساله به نام ابوالحسن فرزند دکتر ابوالقاسمخان مشهور به کمالالسطنه بود. ابوالحسن چند سال بعد با آمدن قانون سجل احوال نام جد بزرگش، محمودخان صبا که ملکالشعرا دربار ناصرالدینشاه بود را بهعنوان نام خانوادگی برگزید و به ابوالحسنصبا مشهور شد. در مدرسه عالی موسیقی بود که صبا با نواختن ویلن به سبک ایرانی بسیاری از سازهای دیگر شناخته شد و به یکی از مشهورترین موسیقیدانان تاریخ موسیقی ایران بدل شد. (صدای صبا)
در سال ۱۳۰۶ ابوالحسن صبا از طرف کلنل وزیری مأموریت یافت که برای تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه به گیلان برود.
صنایع مستظرفه اصطلاحی بود برای رشتهای که امروز هنرهای زیبا نامیده میشود. این مدرسه درواقع شعبه رشت مدرسه عالی موسیقی بود. صبا به گیلان رفت و مدت دو سال در آنجا کاروزندگی کرد. او طی این دو سال علاوه بر تدریس موسیقی با پشتکار و علاقه در روستاها و جاهای دورافتاده گیلان میگشت و نغمهها و موسیقیهای محلی آنجا را جمعآوری و ثبت میکرد. صبا پیش چوپانان و نوازندگان محلی رفت و از آنان خواست که برای او بنوازند. آثار ماندگاری مثل دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و زرد ملیجه یادگار همین دوره است.
ابراهیم قنبریمهر سازنده مشهور ساز که از شاگردان صبا هم بود میگوید: صبا تم اصلی زردملیجه را از نوازنده محلی کمانچه به نام فیضالله میشنود و قطعه را بر اساس آن میسازد. در پرسوجویی که از دوستان گیلانی کردم بهاحتمالزیاد منظور از زرد ملیجه یا زرده ملیجه به معنی گنجشک زرد یا پرندهای به نام زردپره سرسیاه است که در قسمتهای زیادی از ایران ازجمله گیلان زندگی میکند و یا پری شاهرخ، پرنده دیگری که دوستان به آن اشاره کردند.
متأسفانه دقیقاً نمیشود گفت کدامیک از این پرندهها مدنظر استاد صبا بود ولی هرچه هست خواندن این پرندهها الهامبخش ساخت این قطعه بوده، زرد ملیجه از مشهورترین ساختههای ابوالحسن صباست و مانند بسیاری از قطعات و ترانههای سرزمین گیلان در آواز دشتی از ملحقات دستگاه شور اجرا شده. کمی بعد درباره زردملیجه بیشتر صحبت میکنیم.
در اینجا پرانتزی باز میکنم و داستان دیگری شروع میکنم، آن سالها غیر از کمپانیهای مشهوری مثل «هیزمسترویس» و «پلی فون» و «کلمبیا» که در ایران فعالیت داشتند کمکم کمپانیهایی دیگری هم پیدا شدند. یکی از کمپانیهایی که آن سالها در شام یا لبنان و سوریه امروزی فعالیت داشت «بیضافون» بود. منطقه شام پس از جنگ جهانی اول تحت تسلط فرانسویها بود. خانواده بیضا از مسیحیان این منطقه بودند و سه برادر به نام پطرس، جبران و فرج در اوایل قرن میلادی این شرکت را شروع کردند. این صفحهها که اکثراً به زبان عربی بودند ابتدا در برلین با کمک میشل برادر دیگه خانواده که در آنجا زندگی میکرد ضبط میشد و پس از تکثیر برای فروش به دمشق و بیروت و بغداد و قاهره حمل میشد ولی کمی بعدتر در سال ۱۹۰۷ آنها تصمیم گرفتند تجهیزات ضبط و تکثیر را به کمک مهندسین اروپایی به بیروت بیاورند ویکی از اولین شرکتهای ضبط و تکثیر صفحه را در خاورمیانه راه بیندازند و بهزودی در همه کشورهای عربزبان شناخته شدند. بیضافون در اواسط دهه سوم قرن بیستم از تونس تا تهران شعبه و دفتر داشت. در یکی از جلدهای صفحههای بیضافون متعلق به ژوئن ۱۹۲۸ که نام دفاتر این شرکت دیده میشود اسامی کرمانشاه و تهران هم دیده میشود.
در حدود سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ خورشیدی این کمپانی تصمیم گرفت که تجهیزات ضبط صفحه را به ایران بیاورد و ضبط را در تهران انجام بدهد و بدینوسیله اولین سری صفحههای ایرانی بیضافون که بسیاری به خاطر دیکته لاتین اسم کمپانی (Baidaphone) بایدافون هم مینامند با آثار هنرمندانی چون ادیب خوانساری، ملوک ضرابی، مرتضی محجوبی، کلنل وزیری و اعضا مدرسه عالی موسیقی ضبط شد و به بازار آمد. پرانتز را اینجا میبندم و به داستان قبلی برمیگردم.
در اوایلِ بهراهاندازی مدرسه موسیقی کلنل وزیری مایل بود علاوه بر خوانندگان مرد، خانمها هم قطعات و آوازها را بخوانند. به خاطر محدودیتهای اجتماعی آن روزها برای زنان، ابتدا چند خانم ارمنی برای این کار آزمایش میشوند که به خاطر لهجه و طرز تلفظ موردپسند کلنل قرار نمیگیرند، اضافه بر اینکه سبک خواندن آنها بیشتر غربی بود و کلنل وزیری دنبال کسی بود که به سبک موسیقی سنتی ایران آواز بخواند.
در سال ۱۳۰۶ حسین سنجری شاگرد کلنل وزیری این خواننده را یافت. خانمی به نام بتول عباسی که سنجری پس از تعلیم کوتاهی او را به کلنل وزیری معرفی کرد و کلنل صدای او رو پسندید و نام هنری روحانگیز را برایش انتخاب کرد و به آموزش و تربیتش پرداخت (صدای روحانگیز).
ساسان سپنتا درباره تعلیمهای وزیری به روحانگیز چنین میگوید: وزیری چون در اروپا آواز آموخته بود، نسبت به آموزش آن دقت لازم را مبذول میداشت و گذشته از توصیه لازم در مورد چگونگی تنفس و عدم فشار به حنجره و راحتی و عدم انقباض اندامهای آوایی به هنگام آواز و چگونگی آواز خواندن مطبوع، ردیف و گوشه و تصنیفها و تحریرهای لازم را به روحانگیز آموخت.
از طرف دیگه ابوالحسن صبا پس از دو سال و به خاطر اینکه آبوهوای رشت به او نمیساخت به تهران برگشت. در همین زمانها بود که کلنل وزیری تصنیف یا سرود «ای وطن» را در آواز دشتی ساخت. عدهای عقیده دارند همین واژه سرود از ابداعات کلنل وزیری بوده که معادل با کلمه Anthem غربی بوده و منظور آهنگها یا ترانههایی است که باعث تهییج و تحرک در شنونده اعم از مردم یا گروههای خاصی میشود.
شعر سرود ای وطن را عبدالعظیم قریب ادیب و استاد ادبیات دارالفنون سرود که در آن زمان سمت معلمی ولیعهد هفتساله وقت یعنی محمدرضا پهلوی را هم به عهده داشت و بعدها استاد دانشگاه تهران شد.
قریب، با توجه به جوّ ناسیونالیسم و میهنپرستی قرن بیستمی و تأکید به بازگشت دوران پرافتخار باستان که آن روزها به راه افتاده بود شعر «ای وطن» را با توجه به این موارد و نام بردن شاهان باستانی ایران سرود.
کشور ما کشور ایران بود/ مسکن شیران و دلیران بود / پادشهش خسرو و دارا بود/ چون جم خسرو شه والا بود. ای وطن ای حب تو آیین من/ دوستیات کیش من و دین من/ دولت و اقبال تو پایینده باد/ نام بلندت به جهان زنده باد.
باید توجه داشت استفاده از آواز دشتی در یک ترانه ملیحماسی برای اولین بار در این سرود اتفاق افتاد. یعنی سالها قبل از سرود مشهور «ای ایران» ساخته روحالله خالقی در سال ۱۳۲۳.
آن زمان دفتر نمایندگی بیضافون در تهران بهتازگی شروع به ضبط صفحه در تهران کرده بود و قرار شد این سرود نیز بر روی صفحه ضبط شود. سرود را خانم روحانگیز خواند و صدای متسوسوپرانو او را کلنل وزیری که صدای باریتون داشت همراهی میکرد. نکته جالب این صفحه ویلون نوازی ابوالحسن صباست که در بین دو بند سرود، قطعه زردملیجه را اجرا میکند. این قطعه نخستین کارضبط شده ابوالحسن صبا محسوب میشود.
صفحه با لیبل طلایی بیضافون به شماره ۰۹۰۳۲۰ منتشر شد. روی صفحه این کلمات نوشته شدهای وطن، ارکستر ویلن سولو آقای… که گویا دیگر اسم صبا روی صفحه جا نشده و جاافتاده. اما در پایین همین خطوط با الفبای لاتین همین عبارات نوشته شده و عبارت سولو آقای صبا در انتها دیده میشود. بر روی صفحه اما خبری از اسم وزیری و روحانگیز نیست.
اکثراً منابع سال اجرا و ضبط این صفحه را ۱۳۰۶ قید کردند ولی با توجه به اینکه بیضافون در آن زمان ضبط صفحه در تهران یا نداشته و یا بهتازگی شروع به این کار کرده بوده و همچنین تقدم چند صفحه دیگر به نظر میرسد صفحه دیرتر یعنی در حوالی سال ۱۳۰۹ ضبط شده باشد بهعلاوه اینکه صبا در سال ۱۳۰۶ مأمور تأسیس مدرسه در رشت میشود و قطعه زرد ملیجه پس از نقلمکان صبا از تهران به رشت و آشنایی او با موسیقی گیلان ساختهشده.
صبا پس از برگشت به تهران در سال ۱۳۱۰ در خانه پدری خود یعنی پلاک ۹۰ کوچه ظهیرالاسلام نزدیک به میدان بهارستان شروع به تدریس موسیقی میکند. او یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۱ با خانم منتخبالملوک اسفندیار، دخترعموی نیما یوشیج شاعر نامدار ازدواج کرد و خودش به همراه همسرش و سه دخترش تا مرگش در سال ۱۳۳۶ در همین خانه کار و زندگی میکردند. این خانه از سال ۱۳۵۳ بهعنوان موزه صبا شناخته شد و سازها و یادگاریهای استاد در آنجا نگهداری میشود. اگر گذرتان به میدان بهارستان افتاد حتماً سری به این موزه دیدنی بزنید.
(۲۲:۳۵ تا۲۳:۰۳)
زرد ملیجه
اپیزود۱۷- زرد ملیجه
۱۳۹۹-۰۲-۲۰
زرد ملیجه
در هفدهمین قسمت پادکست مترونوم به سرود ای وطن از ساختههای کلنل علینقی وزیری با شعری از عبدالعظیم قریب و صدای روحانگیز و همچنین قطعه زردملیجه ساخته ابوالحسن صبا میپردازیم که نخستین بار در بین دوبند این سرود نواخته شد.همچنین مصاحبه ای داریم با خانم سروشایزدی ، خواننده همین سرود دردهه پنجاه و دربرنامه گلچین هفته رادیو ودر آخرنیزدرمورد موسیقی آرم رادیو دریا از ساخته های عمادرام و نوازندگی مجتبی میرزاده صحبت میکنیم
صفحه ضبط شده سرود ای وطن توسط شرکت بیضافونصفحه ضبط شده سرود ای وطن توسط شرکت بیضافون
پخشکننده صوت
مترونوم
زرد ملیجه
0:00 / 0:00
زرد ملیجه
مترونوم
متن اپیزود هفدهم مترونوم، زرد ملیجه
در نیمه دوم دهه شصت خورشیدی و زمانی که تلویزیون دو کانال بیشتر نداشت و وقتی برنامه تلویزیون در حدود ساعت ده شب تمام میشد در انتهای برنامهها برای دقایقی موسیقی سنتی پخش میشد که در آن سالهای قحطی و برهوت موسیقی نعمتی بود. آرم این برنامه پایانی قطعهای بود که بعدتر فهمیدیم نامش زرد ملیجه است قطعهای که از مشهورترین ساختههای استاد ابوالحسن صبا است.
داستان این برنامه به اوایل قرنی برمیگردد که امسال در آخرین سال آن هستیم. در اسفندماه ۱۳۰۲ کلنل علینقی وزیری آموزشگاهی به نام مدرسه عالی موسیقی در کوچه آقا قاسم شیروانی در روبروی سفارت انگلستان در خیابان نادری آن روزها و جمهوری فعلی به راه میاندازد. او که از سال ۱۲۹۷ ابتدا ۳ سال در پاریس و سپس ۲ سال در برلین به فراگیری موسیقی علمی غرب پرداخته و دانش موسیقی خود را تکمیل نموده بود این آموزشگاه را برای آموزش علمی و آکادمیک موسیقی به راه انداخت. علینقی وزیری که ابتدا نظامی بود و در قشون به منصب سرهنگی یا کلنلی رسیده بود حق زیادی به گردن موسیقی ایران دارد و تلاشهای زیادی برای گسترش موسیقی ایرانی و اصطلاحاً آکادمیک کردن این موسیقی کرد. از مشهورترین این کارها ابداع دو علامت سُری و کُرن برای ثبت فواصل ربعپرده در نتنویسی بود که بدینوسیله موسیقی ایرانی از آن تاریخ نوشته و مکتوب شد. آثار موسیقیایی پیشازاین به طریق سینهبهسینه منتقل میشد و در جایی ثبت و نوشته نمیشد و برای همین امکان از بین رفتن و فراموششدن آن زیاد بود. همانند آثار میرزاعلیاکبرخان شیدا یا عارف قزوینی که از آثار اصلی چیز زیادی باقی نمانده است. (صدای کلنل وزیری)
یکی از شاگردان ممتاز و برجسته مدرسه عالی موسیقی جوانی ۲۲ ساله به نام ابوالحسن فرزند دکتر ابوالقاسمخان مشهور به کمالالسطنه بود. ابوالحسن چند سال بعد با آمدن قانون سجل احوال نام جد بزرگش، محمودخان صبا که ملکالشعرا دربار ناصرالدینشاه بود را بهعنوان نام خانوادگی برگزید و به ابوالحسنصبا مشهور شد. در مدرسه عالی موسیقی بود که صبا با نواختن ویلن به سبک ایرانی بسیاری از سازهای دیگر شناخته شد و به یکی از مشهورترین موسیقیدانان تاریخ موسیقی ایران بدل شد. (صدای صبا)
در سال ۱۳۰۶ ابوالحسن صبا از طرف کلنل وزیری مأموریت یافت که برای تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه به گیلان برود.
صنایع مستظرفه اصطلاحی بود برای رشتهای که امروز هنرهای زیبا نامیده میشود. این مدرسه درواقع شعبه رشت مدرسه عالی موسیقی بود. صبا به گیلان رفت و مدت دو سال در آنجا کاروزندگی کرد. او طی این دو سال علاوه بر تدریس موسیقی با پشتکار و علاقه در روستاها و جاهای دورافتاده گیلان میگشت و نغمهها و موسیقیهای محلی آنجا را جمعآوری و ثبت میکرد. صبا پیش چوپانان و نوازندگان محلی رفت و از آنان خواست که برای او بنوازند. آثار ماندگاری مثل دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و زرد ملیجه یادگار همین دوره است.
ابراهیم قنبریمهر سازنده مشهور ساز که از شاگردان صبا هم بود میگوید: صبا تم اصلی زردملیجه را از نوازنده محلی کمانچه به نام فیضالله میشنود و قطعه را بر اساس آن میسازد. در پرسوجویی که از دوستان گیلانی کردم بهاحتمالزیاد منظور از زرد ملیجه یا زرده ملیجه به معنی گنجشک زرد یا پرندهای به نام زردپره سرسیاه است که در قسمتهای زیادی از ایران ازجمله گیلان زندگی میکند و یا پری شاهرخ، پرنده دیگری که دوستان به آن اشاره کردند.
متأسفانه دقیقاً نمیشود گفت کدامیک از این پرندهها مدنظر استاد صبا بود ولی هرچه هست خواندن این پرندهها الهامبخش ساخت این قطعه بوده، زرد ملیجه از مشهورترین ساختههای ابوالحسن صباست و مانند بسیاری از قطعات و ترانههای سرزمین گیلان در آواز دشتی از ملحقات دستگاه شور اجرا شده. کمی بعد درباره زردملیجه بیشتر صحبت میکنیم.
در اینجا پرانتزی باز میکنم و داستان دیگری شروع میکنم، آن سالها غیر از کمپانیهای مشهوری مثل «هیزمسترویس» و «پلی فون» و «کلمبیا» که در ایران فعالیت داشتند کمکم کمپانیهایی دیگری هم پیدا شدند. یکی از کمپانیهایی که آن سالها در شام یا لبنان و سوریه امروزی فعالیت داشت «بیضافون» بود. منطقه شام پس از جنگ جهانی اول تحت تسلط فرانسویها بود. خانواده بیضا از مسیحیان این منطقه بودند و سه برادر به نام پطرس، جبران و فرج در اوایل قرن میلادی این شرکت را شروع کردند. این صفحهها که اکثراً به زبان عربی بودند ابتدا در برلین با کمک میشل برادر دیگه خانواده که در آنجا زندگی میکرد ضبط میشد و پس از تکثیر برای فروش به دمشق و بیروت و بغداد و قاهره حمل میشد ولی کمی بعدتر در سال ۱۹۰۷ آنها تصمیم گرفتند تجهیزات ضبط و تکثیر را به کمک مهندسین اروپایی به بیروت بیاورند ویکی از اولین شرکتهای ضبط و تکثیر صفحه را در خاورمیانه راه بیندازند و بهزودی در همه کشورهای عربزبان شناخته شدند. بیضافون در اواسط دهه سوم قرن بیستم از تونس تا تهران شعبه و دفتر داشت. در یکی از جلدهای صفحههای بیضافون متعلق به ژوئن ۱۹۲۸ که نام دفاتر این شرکت دیده میشود اسامی کرمانشاه و تهران هم دیده میشود.
در حدود سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ خورشیدی این کمپانی تصمیم گرفت که تجهیزات ضبط صفحه را به ایران بیاورد و ضبط را در تهران انجام بدهد و بدینوسیله اولین سری صفحههای ایرانی بیضافون که بسیاری به خاطر دیکته لاتین اسم کمپانی (Baidaphone) بایدافون هم مینامند با آثار هنرمندانی چون ادیب خوانساری، ملوک ضرابی، مرتضی محجوبی، کلنل وزیری و اعضا مدرسه عالی موسیقی ضبط شد و به بازار آمد. پرانتز را اینجا میبندم و به داستان قبلی برمیگردم.
در اوایلِ بهراهاندازی مدرسه موسیقی کلنل وزیری مایل بود علاوه بر خوانندگان مرد، خانمها هم قطعات و آوازها را بخوانند. به خاطر محدودیتهای اجتماعی آن روزها برای زنان، ابتدا چند خانم ارمنی برای این کار آزمایش میشوند که به خاطر لهجه و طرز تلفظ موردپسند کلنل قرار نمیگیرند، اضافه بر اینکه سبک خواندن آنها بیشتر غربی بود و کلنل وزیری دنبال کسی بود که به سبک موسیقی سنتی ایران آواز بخواند.
در سال ۱۳۰۶ حسین سنجری شاگرد کلنل وزیری این خواننده را یافت. خانمی به نام بتول عباسی که سنجری پس از تعلیم کوتاهی او را به کلنل وزیری معرفی کرد و کلنل صدای او رو پسندید و نام هنری روحانگیز را برایش انتخاب کرد و به آموزش و تربیتش پرداخت (صدای روحانگیز).
ساسان سپنتا درباره تعلیمهای وزیری به روحانگیز چنین میگوید: وزیری چون در اروپا آواز آموخته بود، نسبت به آموزش آن دقت لازم را مبذول میداشت و گذشته از توصیه لازم در مورد چگونگی تنفس و عدم فشار به حنجره و راحتی و عدم انقباض اندامهای آوایی به هنگام آواز و چگونگی آواز خواندن مطبوع، ردیف و گوشه و تصنیفها و تحریرهای لازم را به روحانگیز آموخت.
از طرف دیگه ابوالحسن صبا پس از دو سال و به خاطر اینکه آبوهوای رشت به او نمیساخت به تهران برگشت. در همین زمانها بود که کلنل وزیری تصنیف یا سرود «ای وطن» را در آواز دشتی ساخت. عدهای عقیده دارند همین واژه سرود از ابداعات کلنل وزیری بوده که معادل با کلمه Anthem غربی بوده و منظور آهنگها یا ترانههایی است که باعث تهییج و تحرک در شنونده اعم از مردم یا گروههای خاصی میشود.
شعر سرود ای وطن را عبدالعظیم قریب ادیب و استاد ادبیات دارالفنون سرود که در آن زمان سمت معلمی ولیعهد هفتساله وقت یعنی محمدرضا پهلوی را هم به عهده داشت و بعدها استاد دانشگاه تهران شد.
قریب، با توجه به جوّ ناسیونالیسم و میهنپرستی قرن بیستمی و تأکید به بازگشت دوران پرافتخار باستان که آن روزها به راه افتاده بود شعر «ای وطن» را با توجه به این موارد و نام بردن شاهان باستانی ایران سرود.
کشور ما کشور ایران بود/ مسکن شیران و دلیران بود / پادشهش خسرو و دارا بود/ چون جم خسرو شه والا بود. ای وطن ای حب تو آیین من/ دوستیات کیش من و دین من/ دولت و اقبال تو پایینده باد/ نام بلندت به جهان زنده باد.
باید توجه داشت استفاده از آواز دشتی در یک ترانه ملیحماسی برای اولین بار در این سرود اتفاق افتاد. یعنی سالها قبل از سرود مشهور «ای ایران» ساخته روحالله خالقی در سال ۱۳۲۳.
آن زمان دفتر نمایندگی بیضافون در تهران بهتازگی شروع به ضبط صفحه در تهران کرده بود و قرار شد این سرود نیز بر روی صفحه ضبط شود. سرود را خانم روحانگیز خواند و صدای متسوسوپرانو او را کلنل وزیری که صدای باریتون داشت همراهی میکرد. نکته جالب این صفحه ویلون نوازی ابوالحسن صباست که در بین دو بند سرود، قطعه زردملیجه را اجرا میکند. این قطعه نخستین کارضبط شده ابوالحسن صبا محسوب میشود.
صفحه با لیبل طلایی بیضافون به شماره ۰۹۰۳۲۰ منتشر شد. روی صفحه این کلمات نوشته شدهای وطن، ارکستر ویلن سولو آقای… که گویا دیگر اسم صبا روی صفحه جا نشده و جاافتاده. اما در پایین همین خطوط با الفبای لاتین همین عبارات نوشته شده و عبارت سولو آقای صبا در انتها دیده میشود. بر روی صفحه اما خبری از اسم وزیری و روحانگیز نیست.
اکثراً منابع سال اجرا و ضبط این صفحه را ۱۳۰۶ قید کردند ولی با توجه به اینکه بیضافون در آن زمان ضبط صفحه در تهران یا نداشته و یا بهتازگی شروع به این کار کرده بوده و همچنین تقدم چند صفحه دیگر به نظر میرسد صفحه دیرتر یعنی در حوالی سال ۱۳۰۹ ضبط شده باشد بهعلاوه اینکه صبا در سال ۱۳۰۶ مأمور تأسیس مدرسه در رشت میشود و قطعه زرد ملیجه پس از نقلمکان صبا از تهران به رشت و آشنایی او با موسیقی گیلان ساختهشده.
صبا پس از برگشت به تهران در سال ۱۳۱۰ در خانه پدری خود یعنی پلاک ۹۰ کوچه ظهیرالاسلام نزدیک به میدان بهارستان شروع به تدریس موسیقی میکند. او یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۱ با خانم منتخبالملوک اسفندیار، دخترعموی نیما یوشیج شاعر نامدار ازدواج کرد و خودش به همراه همسرش و سه دخترش تا مرگش در سال ۱۳۳۶ در همین خانه کار و زندگی میکردند. این خانه از سال ۱۳۵۳ بهعنوان موزه صبا شناخته شد و سازها و یادگاریهای استاد در آنجا نگهداری میشود. اگر گذرتان به میدان بهارستان افتاد حتماً سری به این موزه دیدنی بزنید.
ابوالحسن صبا چند سال بعد هم برای ضبط صفحه به حلب و بیروت میرود که آنهم قصه جالبی دارد که برای جلوگیری از طولانی شدن این قسمت بماند برای یک قسمت دیگر.
سالها گذشت. در سالهای ابتدایی دهه پنجاه خورشیدی زمانی که هر هفته برنامه گلچین هفته رادیو به سرپرستی هوشنگ ابتهاج از رادیو پخش میشد. بار دیگه سرود ای وطن بازخوانی شد. خواندن سرود این بار به عهده پزشک جوانی گذاشته شد که از سالها پیش و از برنامه کودک رادیو تهران خوانندگی را شروع کرده بود و بعدتر موسیقی را نزد بزرگانی مانند محمود کریمی و عبدالله دوامی یاد گرفت و صدایش شباهت فراوانی به روحانگیز داشت. دکتر سوسن مطلوبی با نام هنری سروش ایزدی که در همان سالها هوشنگ ابتهاج یا همان هـ الف سایه او را برای همکاری با برنامه گلچین هفته رادیو دعوت به همکاری کرد. (صدای سروش ایزدی).
من حدود هفت هشت سالم بود که برنامه کودک آغاز به کار کرده بود در رادیو تهران و گوینده اش، خانم مولود عاطفی بود و بچۀ دیگهای در اون برنامه نبود. خود خانم مولود عاطفی تمام برنامه رو اجرا میکرد. من خیلی دوست داشتم بخونم تو این برنامه و از پدرم خواستم که بههرحال منو ببرند رادیو و یه روز با پدر رفتیم رادیو میدون ارگ.
اونجا آقای پیرنیا، داوود پیرنیا، که اون موقع مسئول برنامه گلها بودن و هم برنامهی کودک رو اداره میکردند. با خوشرویی از ما استقبال کردند و بعد از من خواستند که برای آزمایش صدام یک ترانهای بخونم. منم یه ترانه از خانم دلکش خوندم به خاطر اینکه از کودکی صدای خانم دلکش رو خیلی دوست داشتم ترانههاشون رو میخوندم.
(۲۵:۱۰ تا ۲۶:۰۳)
منتها چون شعرش مناسب بچهها نبود، آقای پیرنیا خیلی تعریف کردن از صدام ولی گفتن که این شعر باید عوض بشه و شعری که مناسب حال کودکان با شعر اون بزارند. به هر حال برادر بزرگ منم که اون موقع دانشجوی پزشکی بود به هر حال اهل موزیک بود پیش استاد صبا کار کرده بود و طبع شعر هم داشت. یه شعر جدیدی رو این آهنگ گذاشت و من اون رو با شعر جدید اجرا کردم و در برنامه کودک پخش شد.
اون روزایی که من به رادیو رفت و آمد داشتم و برنامه کودک میخوندم؛ یه بار با برادرم رفتهبودیم. توی راهروی رادیو برادرم از دور گویا استاد صبا رو دید، بعد خم شد به من گفتش:« که این استاد من، استاد صباست.» به هر حال وقتی نزدیکتر شدیم، سلامی کردیم و استاد، برادرم بهشون گفتن که ایشون دوست دارن میخونن و اینا بعد استاد صبا گفتن که خب بیاریدش کلاس من بهش تعلیم آواز بدم. بعد دیگه ما هم خوشحال شدیم. حالا میتونیم یک تعلیم آواز رو از استاد صبا یاد بگیریم. بعد دیگه نمیدونم چی شد فاصله افتاد و اینا و دیگه من استاد صبا رو ندیدم. متاسفانه اون تنها ملاقات من و دیدار من با ایشون بود .
گلچین هفته، من اون موقع رزیدنت بیمارستانهای به اصطلاح دولتی در تهران بودم و تخصص کودکانم رو شروع کردهبودم. اون موقع یکی از همکلاسیهای من تو دانشکده خانم بسیار نازنین و مهربانی بود که ما با هم خوب خیلی رفت و آمد داشتیم. شوهرخواهر ایشون صدای من رو شنیده بود و از کاستهایی که مثلا اون موقع در هنرستان با ارکستر هنرستان ضبط کرده بودم و اینا، اینا رو شنیده بود و خبرداشت. شوهرخواهر این دوست من همون آقای ایرج برخوردار بودن که در اون موقع دستیار آقای ابتهاج در برنامه گلچین هفتۀ رادیو بودن. گویا ایشون به آقای ابتهاج خبر داده بودن که یه همچین خوانندهای هست و بعد یه بار آقای تاج به منزل ما زنگ زدن و از من خواستن که با گلچین هفته همکاری بکنم.
من قبول کردم و رفتم رادیو دوباره بعد از سالهای سال که برنامه کودک خونده بودم و دیگه نرفته بودم؛ رفتم دوباره رادیو و اونجا اتفاقا آقای حسن ناهید اومد تو اتاق که سلامی کنه. آقای ابتهاج گفت: «صبر کن، صبر کن ، بیا تو» آقای ناهید هم اومد تو. گفتش که: « یه چیزی بزن این خانم دکتر میخواد بخونه.» به هر حال یادم نیست چی زد آقای ناهید، چه دستگاهی زد. من هم به هر حال یه آوازی خوندم و اینا. فقط دیگه آقای ابتهاج گفت: « به هر حال خیلی خوبه ما دوست داریم همکاری کنی شما با گنجینه هفته.» من هم پذیرفتم و اینجوری شد که با گلچین هفته همکاری کردم.
بعد آقای ابتهاج من را به گروه پایبند معرفی کردند که البته من گروه رو میشناختم آن زمان در هنرهای زیبای کشور با این گروه کار کرده بودم. به هر حال دو تا کار خیلی خوب با این گروه انجام دادم یکی آهنگ امان از این دل استاد امیر جاهد بود که خود آقای پایبند تنظیم کرده بود و ما این را اجرا کردیم و یه آهنگ دیگه به گردش فروردین که اون هم باز شعر و آهنگش از استاد امیر جاهد بود.
(۳۰:۲۶ تا ۳۲:۲۶)
به این صورت من همکاریم را ادامه دادم با گلچین هفته و بعد هم سرود ای وطن. سرود ای وطن، من چون خودم صدای روح انگیز را خیلی دوست داشتم و اغلب ترانه هاشم میخواندم بلد بودم.
بعد آقای ابتهاج پیشنهاد کرد که میخواهید سرود ای وطن را بخونی؟ من با کمال میل خوشحال شدم قبولکردم. بعد آقای فریدون شهبازیان هم این را تنظیم کردند برای ارکستر بزرگ و با ارکستر بزرگ رادیو تلویزیون ملی این آهنگ ضبط شد و خیلی کار خوبی بود من خیلی راضی بودم از این کار. سرود بسیار زیبایی از استاد علی نقی وزیری با سرودۀ عبدالعظیم قریب.
با تشکر از خانم سروش ایزدی که لطف کردند از خاطراتشون برای مترونوم گفتند. در اجرای جدید سرود ای وطن که توسط ارکستر بزرگ رادیو تلویزیون ملی ایران اجراشد؛ تنظیم ارکستر به عهدهی فریدون شهبازیان بود و خود او قطعه زرد ملیجه را با ویولن تک نوازی کرد. برنامه برای اولین بار در اردیبهشت ۱۳۵۵ درسی و یکمین قسمت برنامۀ گلچین هفته و به مناسبت سی و هفتمین سال تاسیس رادیو در ایران پخش شد.
سلام صبح جمعهی شما بخیر سی و یکمین برنامۀ گلچین هفته مصادف است با آغاز سی و هفتمین سال تاسیس رادیو ایران.
به این مناسبت برنامۀ امروز گلچین هفته را به یادی از هنرمندان قدیمی رادیو اختصاص میدهیم و آهنگها و ترانههایی از خوانندگان پیشکسوت برای شما پخش میکنیم.
در سرآغاز برنامۀ امروز، سرودی داریم از ساختههای استاد علی نقی وزیری که در سالهای دور گذشته با صدای بینظیر روحانگیز روی صفحۀ گرامافون ضبط شده و جالبتر آنکه خود استاد وزیری ترجیعبند این سرود را با روحانگیز خواندهاند. همین سرود را فریدون شهبازیان برای ارکستر بزرگ رادیو تلویزیون ملی ایران تنظیم کرده و دو هنرمند جوان رادیو سروش ایزدی آن را اجرا کردهاند.
(۳۴:۵۰ تا ۳۷:۰۰)
نکتهی جالب دیگه همخوان مردی بود که با سروش ایزدی ترانه را باهم اجرا کردند یک بار دیگر به صدای همخوان مرد دقت کنید و حدس بزنید صدای کدام خواننده است.
(۳۷:۰۸ تا ۳۷:۲۹)
اگر هنوز صدای خوانندۀ مرد را پیدا نکردید به این قطعه گوش کنید تا یادتان بیاید.
(۳۷:۳۵ تا ۳۸:۰۸)
درسته! محمدعلی گلپایگانی مشهور به گلریز، برادر کوچکتر اکبر گلپایگانی و خوانندۀ سرودهای سالهای انقلاب و جنگ.
سرود ای وطن را بعدها بسیاری اجرا کردند. حسین علیزاده با تکنوازی سهتار، سپیده رییس سادات به همراه گروه مضراب و به سرپرستی حمید متبسم و اجرای اخیر پریماه با نوازندگی و تنظیم کیوان ساکت.
(۳۸:۳۲ تا ۴۰:۰۸)
زرد ملیجه هم بعدها بارهای بار توسط موسیقیدانان مختلف اجرا شد. فرامرز پایور به غیر از اجرایی که اول اپیزود شنیدید؛ اجرای دیگری هم دارد که حس و حالی شبیه به موسیقی شرق دور و چینی دارد.
(۴۰:۲۲ تا ۴۱:۱۷)
اجراهای دیگهای از زرد ملیجه از محمدرضا لطفی، جلال ذوالفنون، همایون خرم، ارشد تهماسبی را به ترتیب میشنوید.
(۴۱:۲۷ تا ۴۴:۱۰)
این بود هفدهمین قسمت پادکست مترونوم که در فروردین ۱۳۹۹ در بحبوحهی روزهای بحران بیماری کرونا کل زمین را در برگرفته ضبط شده. برای همۀ شما در هر جای دنیا سلامتی آرزو می کنم.
(۴۴:۲۵ تا ۴۴:۵۷)
برای تهیۀ این برنامه از کتاب زنان موسیقی ایران از اسطوره تا افسانه تعریف توکا ملکی، مقالۀ دیسکوگرافی اولین سری صفحههای فارسی بیضافون ضبط شده در تهران و مروری بر صفحههای ۷۸ دور ابوالحسن خان صبا هر دو از امیرمنصور که به همت لطف دوست عزیز آقای صادق دالوند به دستم رسیده و همچنین از شمارهی یازدهم دفتر هنر ویژهی ابوالحسن صبا منتشره در اسفند ۱۳۷۷ ویکیپدیای فارسی و سایر منابع آنلاین استفاده شده.
همچنین باید تشکر مجدد کنم از خانم دکتر سوسن مطلوبی که دعوت به مصاحبه را قبول کردند و با توجه به اختلاف ساعت بین اروپا و آمریکا و سختیهایش بیدار ماندند و به سوالات من پاسخ دادند.
قطعه ابتدایی، زرد ملیجه با تنظیم و سنتور فرامرز پایور و تنبک حسین تهرانی و قطعه پایانی، زرد ملیجه از آلبوم خاطره از آقای جهانشاه برومند بود.
پوستر این قسمت مثل همیشه کاری است از حمید پارساییان و موسیقی مترونوم کاریست از رضا روحانی که زحمت لول و تنظیم صدا را کشیده.
ویرایش متن نوشتاری قسمتهای اخیر مترونوم برای وبسایت به عهدهی فرشید سادات شریفی از پادکست سماک بود.
من از همۀ این عزیزان بابت لطف همیشگی به من و مترونوم خیلی ممنونم.
و در آخر دوست دارم در مورد قطعهای صحبت کنم که اجرای خود زرد ملیجه نیست ولی بی شک با الهام از زرد ملیجه ساختهشده و خودم به شخصه خیلی دوستش دارم.
در سال ۱۳۵۱ برای سرگرم کردن مسافران تابستانی شمال ایران ایستگاه رادیویی در شهر چالوس راه اندازی شد که رادیو دریا نام گرفت. گفته شده این رادیو با تقلید از رادیو ساحل پراگ در چکسلواکی راهاندازی شده حالا با توجه به اینکه پراگ و چکسلواکی راهی به دریا ندارند و منظور این ساحل چه بوده به قول معروف والعهدة علی الراوی. رادیو دریا از ۲۵ خرداد ۱۳۵۱ کار خودش را شروع کرد.
اکثر برنامههای این رادیو موسیقی و برنامههای سرگرمکننده و خبری برای مسافرین شمال کشور بود و برنامههای آن طی سه ماه تابستان همه روزه از هفت و نیم صبح تا ده و نیم شب پخش میشد. موسیقی ابتدایی یا موسیقی آرم رادیو دریا از ساختههای شادروان عماد رام بود که آن را بر اساس همنوازی کمانچه با ارکستر و نگاهی به تم زرد ملیجه و البته بداهه نوازی کمانچه در آواز دشتی تنظیم کرده بود و زندهیاد مجتبی میرزاده، نوازنده زبردست ویولن و کمانچه، یکی از به یاد ماندنیترین تکنوازیهای خودش را در آن اجرا کرد.
خیلی از ماها مجتبی میرزاده را از ترانۀ مشهور دیگهای میشناسیم. ترانهی مخلوق گوگوش از ساختههای حسن شماعیزاده و شعر منصور تهرانی که میرزاده تکنوازی ویولن آن را نواخت.
(۴۸:۱۰ تا ۴۸:۲۴)
قطعۀ تیتراژ رادیو دریا نمونۀ خوبی از موسیقی تلفیقی یا فیوژن محسوب میشه البته سالها قبلتر از همهگیر شدن این نوع موسیقی در ایران.
(۴۸:۳۳ تا ۵۰:۵۲)
در اون سالها کمانچه، ساز مهجوری بود که بین معدود نوازندگانی از جمله علی اصغر بهاری رایج بود. میرزاده در این قطعه، تواناییهای کمانچه را به رخ میکشه. همنوایی کمانچه با استرینگها و سازهای بادی و البته همراهی پیانو درام و گیتار برقی اجرای بی بدیلی را به وجود میاره. البته نسل ما این موسیقی را بیشتر با برنامۀ عصرانه پنجشنبههای رادیو به یاد میاره برنامهای که از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ پنج شنبهها از رادیو پخش میشد و داریوش کاردان و ژاله صادقیان مجری آن بودند. در همان سالهای بی موسیقی دهۀ شصت که در این اپیزود چند باری بهش اشاره شد.
عصرانه برنامه ای از گروه اجتماعی. تهیه کننده: محمود احمدی سردبیر برنامه: مهرداد خسروی - مجریان: داریوش کاردان و ژاله صادقیان - گزارشگر: اردشیر تفقد راد – صدابردار: امیر نصیری پور روز و روزگار خوش.
ایام به کام. مواظب خودتون باشید.
بقیه قسمتهای پادکست مترونوم را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ششم- سلطان قلبها، ۵۰سال بعد (بخش دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت نهم- آفتابکارانجنگل
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت پنجم- سلطان قلبها، ۵۰سال بعد (بخش اول)