I like beautiful melodies telling me terrible things.” — Tom Waits"
نالۀ آرشهها: شوستاکوویچ
کلا اسمهای روسی جالب هستند، مگر نه؟ در این پست میخواهم از شوستاکوویچ صحبت کنم؛ آهنگسازی که برخلاف اسم جالباش، شهرت خود را با یافتن زبانی روشن برای غم و اندوه یافتهاست.
زندگی شوستاکوویچ و آهنگسازی او زیر سایۀ اتحادیه جماهیر شوروی بود و تعداد افرادی که او را مخالف رژیم میدانستند زیاد بوده و هست؛ اینکه او در پشت تمام لایههای غم و سحرآمیزی موسیقیاش، انزجار خود را نسبت به اعمال حکومت اعلام میکرد.
کوارتت زهی شماره 8 از دیمیتری شوستاکوویچ از میان پانزده کوارتت (چهارنوازی) وی برای سازهای زهی، تأمل برانگیزتر است؛ چه از نظر نوازندگانی که آن را نواختهاند و چه شنوندگانی که حس کردهاند بعد از شنیدن آن سکوتی عمیق دنیای کوچک اما غمگینشان را احاطه کردهاست. نوع خاصی از نوا با پشتوانهای عمیق از غم، ترس و شناخت آهنگساز نسبت به خود؛ خودی که شاید هیچگاه نتوانست دوست بدارد.
«من به حد مرگ از آنها میترسم، شما حقیقت را نمیدانید. از بچگی همیشه مجبور بودم کارهایی را انجام دهم که نمیخواهم. من همیشه یک فاحشه بودهام. من همیشه یک فاحشه هستم و خواهم بود.»
بخشی از سخنان شوستاکوویچ وقتی که به اجبار به حزب کمونیسم پیوست_ طبق گفتۀ دوست صمیمیاش.
چند روز بعد از پیوستن به حزب کمونیسم این اثر را طی سفر خود به شهر درسدن آلمان، در سه روز نوشت.(وقتی فکر میکنم من در سه روز قادر به انجام چه کارهایی هستم... خب دیگر دوست ندارم فکر کنم) این سفر او به آلمان قرار بود با ساخت یک موسیقی فیلم همراه باشد ولی او نشست و کاری که به نظر خودش لازم بود انجام داد و این کوارتت را نوشت.
بااینکه بسیار سعی کردم تعهد و وظیفهام را نسبت به فیلم جلو ببرم، نتوانستم انجامش دهم. به جای آن یک کوارتت کاملا ناکارآمد نوشتم که کسی نیازش ندارد. به این نتیجه رسیدم که اگر بمیرم، این گونه نخواهد بود که کسی یک کوارتت به نام و یادم اهدا کند، پس تصمیم گرفتم خودم آن را بنویسم.
چند نظریه وجود دارد: این اثر اهدا شده به قربانیان جنگ و فاشیسم است_ این اثر نوعی اهدا و یادگاری شوستاکوویچ به خودش است و چیزی مانند یک نامۀ خودکشی، چرا که از خود ناامید شدهبود و عقیده داشت بعد از مرگش کسی هیچ اثر موسیقیایی را به او تقدیم نخواهد کرد! (طبق نقل قولی که داشتیم، این درستتر به نظر میرسد. نمیدانم چرا یاد نسبت دادن عشق حافظ به عشق الهی میافتم. بگذریم...)
نمیدانم تا دقیقۀ چندم نالۀ آرشهها را گوش دادید، اما برای فهمیدن اینکه چرا این قطعه به "اثری که از خود آهنگساز نقل قول میکند" شناختهشدهاست به چهار نت اول نیاز دارید: نت ر (یا همان D)، میبمل (که در نتنگاری آلمانی Es گفتهمیشود)، دو (همان C) و سی (که در نت نگاری آلمانی H گفتهمیشود).
چه شد؟ Dmitri Shostakovich که میتوانید آن را از اینجا بشنوید.
همین طور که به درجۀ خودشیفتگی شوستاکوویچ حسودیام میشد رفتم ببینم به زور میتوانم در نتنگاری به زبانهای دیگر یک K پیدا کنم تا اسمم را طی یک کوارتت زهی به خورد مردم بدهم یا نه؛ و متوجه شدم که در هلندی به دیز kruis میگویند. نه خوشبختانه مهارتی در آهنگسازی ندارم.
جالب است بدانید که علاوه بر آوردن اسم خودش در این کوارتت، از آثار دیگرش نیز نقل قول کرده و بخشی از آنها را گنجاندهاست. درمیابیم که این اثر برای خود او معنای دیگری دارد. موقع ساختنش اشک میریخته و در راه بازگشت از آلمان، هر دوباری که سعی کرده خودش آن را بنوازد باز هم اشک ریختهاست.
دوست دارم نظرتان را بعد از گوش دادن به این کوارتت زهی و حسی که داشتید را بدانم. تا دقیقۀ چند تحملش کردید؟
منبع این پست اپیزود 199 پادکست Sticky Notes بودهاست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بعد از خواندن نغمه، از کدام صحنه برویم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
رقص عکسها
مطلبی دیگر از این انتشارات
باروک یا کلاسیسیسم؛ مسئله این است