اطلس دل و حمایت از سوگ

برنه بروان در کتاب اطلس دل، ما را از میان هشتاد و هفت احساس و تجربه ی مختلف که مشخصه ی انسان بودن هستند به سفری هیجان انگیز می برد.او،برای ایجاد ارتباط معنادار،نقشه ی مهارت های لازم و چارچوبی اجرایی را ترسیم می کند.

این پست شامل خلاصه ای از هیجاناتی است که در کنار آدم ها و با یکدیگر تجربه می کنیم.اگر فرد سوگواری در نزدیکی شما قرار دارد،این پست را بخوانید تا یاد بگیرید بهترین و حمایت کننده ترین راه ها برای کمک به او چیست.

۱- دل سوزی

دل سوزی با درک و پذیرش اینکه تمام ما از قدرت و تلاش ساخته شده ایم و هیچ کس در برابر درد و رنج ایمن نیست تقویت می شود.هنگام دلسوزی «بهتر بودن» یا «من می توانم مشکل را حل کنم» مطرح نیست.دلسوزی در زیبایی و درد انسانیت مشترک ریشه دارد.

تعریف کارآمد ما از دلسوزی ده سال قبل از داده هایمان به دست آمد.این تعریف در طول زمان بازنگری شده اما هسته ی آن همان طور باقی مانده است و داده های جدید نیز آن را تایید کرده اند:دلسوزی عملی روزمره است که در آن انسانیت مشترکمان را تشخیص می دهیم و آن را می پذیریم ، و به خاطر آن به خود و دیگران عشق می ورزیم، و هنگام رویارویی با مشکلات دیگران،دست به کار می شویم.


۲- ترحم


ترحم دشمن نزدیک دلسوزی است. به جای احساس گشایش دلسوزی،ترحم می گوید «بیچاره!من دلم برای چنین رفتاری می سوزد.» ترحم افراد را از خودمان متفاوت می بیند. بین ما و دیگران جدایی ایجاد می کند.احساس دوری و فاصله از رنج دیگران ایجاد می کند که برای شخص خوشی و رضایت به دنبال دارد.

در مقابل،دل سوزی رنج کشیدن دیگران را انعکاسی از درد خودمان می بیند:«من این را درک می کنم و همان قدر رنج می برم» دلسوزی همدلانه است،پیوندی مشترک با درد و غم زندگی .

هیچ حسی بدتر از ترحم دیدن از دیگران نیست، و پژوهش ها به ما نشان می دهند که چرا این حس تا این اندازه منزوی کننده است.ترحم چهار عنصر اصلی دارد:باور این که شخص مصیبت زده از ما ارزش کمتری دارد؛واکنشی خود خواهانه و منفعلانه که هیچ کمکی به شخص نمی کند؛تمایل به حفظ فاصله ی احساسی؛و خودداری از شریک شدن در مصیبت شخص دیگر

دشمن دگر دلسوزی یأس است.دلسوزی به معنای فروبردن خودمان در مصییبت دیگران تا سر حد اندوه نیست.دلسوزی آمادگی قلبی برای پاسخ به درد و مصیبت دیگران،بدون یأس،ناخشنودی یا تنفر است.دلسوزی میل به از بین بردن درد است.دلسوزی افراد سوگورار را با آغوش باز می پذیرد و خشونت را از دهن دور می کند.


۳- همدلی

همدلی ابزاری برای دلسوزی است.ما فقط زمانی می توانیم همدلانه پاسخ دهمی که حاضر باشیم در مصیبت کسی حضور داشته باشیم.اگر حاضر به انجام چنین کاری نباشیم.این همدلی واقعی نسیت.

ویژگی های همدلی:

۱- اتخاذ چشم اندار:آن مفهوم برای شما چه معنی ای دارد؟در مورد آن تجربه چه فکر می کنید؟

۲- قضاوت نکردن:فقط گوش دهید.روی شنیده هایتان ارزش گذاری نکنید.

۳- تشخیص هیجان:چگونه در درونم چیزی پیدا کنم که به درک احساس شخص دگر کمک کند؟امتحان کنید و آنچه را می شنوید روشن کنید.سوال بپرسید.

۴- مطرح کردن درکمان در مورد آن هیجان: گاهی پیچیده و با جزئیات و گاهی خیلی ساده:«وای،خیلی سخته.درک می کنم»

۵- عمل ذهن آگاهی:به معنای پس نزدن هیجان به دلیل سختی است.باید حسش کرد و از آن عبور کرد.


باید افسانه «همدلی همان خود را به جای دیگران گذاشتن است » را از بین ببریم.باید یاد بگیریم که ،به جای این که خودم را جای تو بگذارم،به روایت تو خوب گوش فرا دهم و حرفت را باور کنم حتی اگر با تجربه های خودم همخوان نباشد.


خطا ها :

  • متاسفم
  • قضاوت
  • باید خجالت بکشی
  • سرخوردگی
  • تو ناامیدم کردی
  • ابراز ناراحتی با سرزنش
  • تقصیر خودت است.
  • بیا بهش فکر نکنیم.
  • دست کم گرفتن
  • مقایسه
  • نصیحت کردن
سوگ هر کس به اندازه اثر انگشت او خاص است. اما آنچه در مورد همه افراد مشترک است این است که، فارغ از چگونگی سوگوار بودن شان، نیاز دارند سوگ شان دیده شود. این به این معنا نیست که نیاز داشته باشد کسی سوگ شان را کم کند یا در چارچوب تازه‌ای قرار دهد. بلکه نیاز دارند، کسی در برابر تمامیت مصیبت شان، با تمام وجود کنارشان باشد بدون این که مدام به جنبه های امیدوار کننده اشاره کند


گاهی با دیدن درد کسی،اولین چیزی که به آن فکر می کنیم این است که آن را رفع کنیم.این به خصوص برای بعضی از ما درست است که مردم معمولا از آنها کمک می خواهند. در این موراد به جای گوش دادن به مشکل،شروع به رفع میشکل می کنیم.


۴- مرزبندی ها

مرزها فاصله ای هستند که می توانم از آنجا تو و خودم را عاشقانه دوست داشته باشم.

برای برقراری یک رابطه عاطفی مناسب باید به مرزبندی های افراد احترام بگذاریم.


همدلی تمام شدنی نیست و دلسوزی هم مانند پیتزایی هشت قطعه ای نیست.زمانی که برای کسی دلسوزی و همدلی می کنید، از دلسوزی و همدلی تان کم نمی شود،بیشتر هم می شود.

عشق تنها چیزی است که نباید در این جهان آن را جیره بندی کنیم.اما ترس و کمبود باعث شروع مقایسه و تطبیق می شوند.حتی درد و رنج نیز در برابر رتبه بندی و سنجیده شدن ایمن نیستند.