المپیک سوگواری?

دعای قشنگی داشت. وقتی کسی ندانسته حرفی میزد و دلش می شکست ،میگفت «الهی هیچ وقت نفهمی!»

بیایید کمی رو راست باشیم.هرکسی نمی فهمد داغ دل یعنی چه. هرکسی نمیفهمد هر لحظه حسرت دیدار کسی را به دل داشتن یعنی چه.ممکن است عزیز از دست دهند.نه یک بار بلکه بارها.اما داغ دیدن فرق می کند.

آدمی زاد شاید در طول زندگی اش خیلی ها را از دست دهد،غمگین شود و رنج بکشد اما داغ نبیند.
شاید هم مرگ عزیزی را تجربه نکند،
اما رفتن کسی داغ شود و بر دلش بنشیند.
داغ که میدانی چیست؟
علامت را می گرفتند توی آتش،
سرخ و آتشین که می شد،
می نشاندند روی بازو، یا هرجا.
درد داشت؟بله داشت.
اما یک ساعت.یک شب.یک هفته.
بعدش خلاص.جایش ولی همیشه می ماند.
این همیشه چه آدم را می ترساند!
همیشه.این است که گفتیم الهی داغ نبینی.
که تمام عمر،جلوی چشمت نباشد علامت نبودن یکی.
_حسین وحدانی
دال دوست داشتن

داغ شما با غم دیگرام فرق دارد.غم آنها برای آنها بزرگ است اما در چشم شما کوچک.کلافه میشوی وقتی

می گویی «خسته ام از زندگی» و او که درصدی از غم تو را نکشیده است می گوید «من بیشتر».

میگویی «این داغ زهر تلخی را بر تمام زندگی پاشیده است» میگوید زندگی من هم تلخ است.

میگویی« مدت هاست از عمق وجودت شاد نبودی» میگوید «شلوغش نکن.»

ناخواسته اشک جاری می شود روی گونه هایت می گوید «جمع کن خودت را.»


بزرگی از اقوام دور این جور مواقع میگفت «الهی هیچ وقت نفهمی».همان الهی هیچ وقت داغ نبینی خودمان ولی با دلی شکسته!

تو عاشق آن کس بودی و حالا او را بدون هیج مقدمه ای از دست دادی. ناگاه غریبه سر می رسد و می گوید «من هم همان کس را از دست دادم. اولش سخته ولی بعدش خوب میشه»

و تو میدانی که آن غریبه هیچ وقت عاشقانه عزیزش را دوست نداشت.


روز بعد از فوت پدرم معلمی پیام تسلیت داد که در آن نوشته بود :

من هم چند سالی است که پدرم فوت کرده اند و حالت را میفهمم!بعد هم لیست بلندی از توصیه های ناخواسته و نابجا!

واقعا؟حالم را می فهمی؟پدر من تنها چهل و پنج سال داشت و من پانزده.سن خود شما حداقل ده سال از پدر من بیشتر است.چرا فکر می کنید چون هر دوی مان پدر از دست داده ایم، می توانید حال مرا بفهمید؟!چرا فکر می کنید من هم باید به روش شما با این قضیه کنار بیایم؟من یک نوجوان غریبه با دنیا بودم و شما یک به ظاهر بزرگسال دنیا دیده!


بیایید از امروز به همه ی غریبه های از راه رسیده،به معلم های سن و سال نشناخته و دوستان داغ ندیده بگوییم که « نه!نمفهید.و الهی هیچ وقت نفهمید!»




المپیک سوگواری اصطلاحی است که مگان دیواین توی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست برای بیان این موضوع به کار گرفته است.

همه تلاش می کنند با گفتن جملاتی از قبیل «پدر من هم فوت کرده» تا «ماهی قرمز من هم وقتی هشت ساله بودم مرد »به شما نشان دهند که در سوگ تنها نیستید.

اما این جملات اغلب نتیجه ی عکس دارند و این فرآیند تبدیل می شود به مسابقه ی" درد چه کسی بد تر است"?

لطفا و لطفا برای همدردی با کسی این کار را نکنید.

فیلم 127 ساعت را که بر اساس واقعیت ساخته شده است دیده اید؟ مردی که مجبور می شود برای نجات خودش دست خود را از جا قطع کند.خوب راستش را بخواهید من حس او را می فهمم چون وقتی بچه بودم یک بار ناخنم موند لای در و بعد از چند روز افتاد!

هیچ عقل سلیمی هر دوی این درد ها را یکی نمی داند.دسته؟

در هر دوی این ما جرا ها عضوی از بدن از دست رفته است.هر دو از دست دادن درد دارد ولیییی...

ناخن بعد از مدتی دوباره رشد می کند و در میاید اما آیا دست هم؟بدون ناخن انگشت هم می توان نوشت،کشید،نقاشی کرد و غیره اما بدون دست هم میتوان؟؟


مقایسه سوگ با سایر از دست دادن ها دقیقا همچین حالتی دارد. فقدان هرکس درست مانند عشق منحصر به فرد است.پس دوباره می گویم لطفا و لطفا برای همدردی با کسی این مقایسه را انجام ندهید.


عوامل "متعدد" و "مختلفی" تجربه ی شخصی ما از سوگ را شکل می دهند.اصلی ترین عوامل:

  • رابطه ی ما با فرد فوت شده
  • پیش فرض های اجتماعی و فرهنگی
  • علت مرگ
  • شخصیت ما و نحوه ی برخورد ما با مشکلات
  • تجربه های قبلی ما از فقدان
  • تیم حمایتی
  • باور ها و آداب رسوم مذهبی یا معنوی ما


جایگزین

به جای مقایسه سعی کنید برای همدردی با فرد این کار ها را انجام دهید:

1- به سوگ شان احترام بگذارید.

2- تلاش نکنید آنها را خوشحال کنید بلکه تلاش کنید در کشان کنید.

3- از تجربه های شخصی تان استفاده کنید اما مقایسه نکنید(میگم چه جوری)

4- به آنها احساس عادی بودن بدهید.


به جای اینکه بگویید من هم فلانی را از دست دادم پس تو را می فهم سعی کنید از چنین جملاتی استفاده کنید:

«وقتی من هم پدرم فوت کرد خیلی زندگی ام سخت شد.می دونم همه چیز عوض شده و هیچ چیز مثل قبل نیست.ما تلاش می کنیم حالت را بفهمیم ولی این فقدان مربط به تو هست و فقط خودت میدونی چه سختی هایی رو تحمل میکنی...»

توی قسمت چهارم هم می توانید تجربیات خود رابه کار گیرید.مثلا احساس گناه یکی از رایج ترین احساساتی است که افراد عزادار با آن روبه رو هستند. به جای اینکه بگویید ؛بی خیال !اصلاهم این طور نیست. هیچ ربطی نداره. بگویید من هم وقتی ..... فوت کرد تا مدت ها فکر می کردم تقصیر منه ولی ......



به امید دنیایی که در آن به غم های همدیگر احترام می گذاریم!



منابع استفاده شده:

دال دوست داشتن

https://vrgl.ir/VMqKt


https://refugeingrief.com/rules-at-impact-how-to-survive-early-grief/


مرتبط:

https://vrgl.ir/3PjX1