و ناباورانه دو سال گذشت .....

شده ایا که دلت تنگ نگاهی بشود
شده ایا که سرت غرق صدایی بشود ؟
شده چشمان ترت خیره عکسی باشد
سهمت از عشق و وفا جور و جفایی بشود؟
-نیلوفر طاهری


انگار همین دیروز نبود......

در اندوه جهان سنگین می شود{1}.

زمان کند می شود..........

گویا سال هاست که از آن روز کذایی می گذرد....

خاطرات طوری در ذهنم مرور می شنود که گویا قرن ها از من دور هستند.....

اما..

اما تقویم ها می گویند که فقط دوسال از جدایی ما می گذرد.. ......


دوگانگی عجیبی وجودم را فرا گرفته....


از طرفی گمان می کنم که قرن هاست که نیستی در حالی که فقط دو سال نبودیی.

از سوی دگر باور نمی‌کنم که دوسال است بدون تو زندگی کرده ام و همچنان نفس می کشم.......

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
- شیخ بهایی


در این بلاتکلیفی ها هربار پرسه می زنم...

و هر بار جز غم کسی همراهم نمی شود....

و در غم جز اشک کسی همدمم نمی شود.....

و در اشک چیزی جز خاطرات مان همسفرم نمی شود.............

و خاطرات.....

خاطرات..

امان از این خاطرات...........

چقدر بی رحمانه است که امروز

مانند هر روز دیگری بود......

مانند هر روز خورشید غروب کرد....

ومانند هر شب ماه طلوع......

و کسی نفهمید

و یادش نبود....

که در چنین روزی

خورشید زندگی من برای همیشه غروب کرد.....

و کسی حواسش نبود

که من مدت هاست

هرچه به امروز نزدیک تر می شویم

آشفته تر میشوم

و بیشتر دلتنگ.....

در سالگردها و ماه های مشخصی که در آن اتفاق های تلخی رخ داده ما اندوه و اضطراب را دوباره تجربه خواهیم کرد.چون بدن حتی به صورت ناهشیار نزدیک شدن تداعی زمانی خاص را متوجه می شود،نزدیک شدن به سالروزی تلخ...
- پونه مقیمی/تکه هایی از یک کل منسجم




حرف شما چیه؟شما در روز های سالگرد فوت عزیزتون چه احساساتی رو تجربه می کنید.لطفا توی کامنت ها تجربه تون را به اشتراک بگذارید.یا اگه دست به قلم هستید پستی با هشتگ #سوگ و #سالگرد منتشر کنید و برام بفرستید تا به انتشارات مبل بنفش اضافه شه:

s.akramiarani@gmail.com

یادتون باشه اگه میخواهیم جامعه داشته باشیم که آدم های سوگوار دیده بشوند و بتونند درست حمایت بشند، همه باید راجه به حقایق سوگ حرف بزنیم.?