زیستن در دنیایی که عزیزمان را در آن از دست داده‌ایم

چه‌گونه میتوانیم با غم فقدان کنار آییم و روند عزاداری را کنترل کنیم؟

نویسنده: لوسی هون
۲ ژوئن ۲۰۲۱، مجله‌یِ نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا

مترجم: مهین شوروزدی
گروه علمی حکمت زندگی

کنارآمدن با از دست دادن و فقدان یکی از عزیزان، حتا در بهترین شرایط، سخت است. در بدترین زمانها، در حالی که کووید ۱۹ به ویران‌کردن سیاره‌یِ زمین ادامه میدهد، تحمل آن میتواند حتا دشوارتر باشد. این ویروس نه‌تنها باعث مرگ غیرمنتظره و ناگهانی بسیاری شده است، بل‌که شرایط همراه با آن مرگها ـــ و محدودیتهایی که همه‌گیری کرونا برای روند عزاداری ایجاد کرده است ـــ عبور از آن را بسیار دشوارتر کرده است.

من به عنوان مدیر مشترک مؤسسه‌یِ به‌روزی و تاب‌آوری نیوزیلند، با شرکتهایی در سراسر جهان همکاری کرده‌ام تا از تاب‌آوری تیمهای آنها در طول همه‌گیری حمایت کنم. بسیاری از داستانهای سوگ دردناک و دل‌خراش بوده‌اند. در همین هفته با مراجعی صحبت کردم که همکارش چهار عضو خانواده‌اش را به دلیل ویروس از دست داده بود. همچنین زمانی را صرف حمایت از خانواده‌ای کردم که در شرایطی شوهرشان/ پدرشان را در یک مرکز مراقبتی داشت از دنیا میرفت که پس از اپیدمی کووید محدودیتها باعث شده بود که نتوانند به مدت بیش از یک سال او را ببیند و با او تماس نزدیک داشته باشند. هر وبینار آموزشی‌ای که ما برگزار میکنیم، در گروههای کوچک که تشکیل میشود، داستانهای غم، انزوا، و تنها و جدا بودن و از دست دادن بر آنها حاکم است.

این فقدان در مقیاس بی‌سابقه‌ای است؛ چیزی است که تعداد کمی از ما در طول زندگی خود تجربه‌اش کرده‌ایم. به همین دلیل براحتی احساس درماندگی میکنیم، گویا نمیتوانیم برای حمایت از خود و افرادی ‌که مراقبت از آنها به عهده‌یِ ما است و در حال سوگ اند کاری انجام دهیم. اما تحقیقات نشان میدهد که راههایی چندجانبه و در عین حال بسیار شخصی برای عبورِ بهتر از این غم و اندوه وجود دارد. با توجه به تجربه‌یِ سوگ خودم و فعالیت مؤسسه‌مان در حمایت از داغ‌دیدگان، چند راه‌کار مقابله‌ایِ ساده که به‌طور رایگان در دست‌رس ما است، وجود دارد که میتوانند پادزهرهایی قدرتمند در برابر سوگ باشند.

فهم کنید که در حال تجربه‌یِ چه چیزی هستید؟

اولین قدم این است که فهم خود را از سوگ به‌روز کنید و باورهای غلط قدیمی و غیرمفید را تغییر دهید. به عنوان مثال، شواهد اندکی وجود دارد که نشان میدهد ما همیشه از پنج مرحله غم و اندوه ـــ انکار، عصبانیت، چانه‌زنی، افسردگی، پذیرش ـــ که با کار الیزابت کوبلر-راس و دیوید کسلر مشهور شده است، عبور میکنیم. علی‌رغم این که این چارچوب شناخته‌شده‌ و معروف است، محققان سوگواری متفق اند که این مدل پنج‌مرحله‌ای باید از دستور کار خارج شود. آنها ادعا میکنند که این مدل ساده‌انگارانه است و بیشتر از آن که مفید باشد، آسیب میرساند، زیرا افراد سوگوار فکر میکنند این مراحل معمول و طبیعی اند و در صورت ناهمخوان‌بودنِ تجربه‌هاشان با آن خود را قضاوت میکنند.

سوگ به اندازه‌یِ اثر انگشت شما فردی است؛ و برای افراد مختلف متفاوت به نظر میرسد. همان‌طور که هر زندگی‌ای منحصر به فرد است، هر مرگ و سِیرِ هر شخص برای تطابق با فقدان و دنیایی که عزیزِ متوفای او دیگر در آن نیست نیز چنین است.

همچنین مفید است که بدانید وقتی کسی ناگهان میمیرد، و مرگش ناشی از یک ضایعه بوده است (مرگ ناگهانی، مرگ بر اثر خشونت، مرگ توسط مجرم به قصد آسیب، مرگی که بازمانده آن را قابل پیش‌گیری میداند، مرگی که بازمانده معتقد است متوفی رنج دیده است ـــم.) بازماندگان با دو چالشِ جداگانه باید کنار بیایند: درد سوگ و فقدان از یک سو و علائم استرسِ پس از سانحه (ضایعه) از سوی دیگر. وقتی دختر ۱۲ ساله‌یِ خودم را در شرایط غم‌انگیزی از دست دادم، فهمیدم که واقعاً مفید است که درک کنم سوگ و ضایعه دو چیزِ جدا از هم اند و باید به‌طور متفاوتی به هر کدام پرداخت.

لوری آنه پیرلمن و همکارانش در کتاب خارق‌العاده‌یِ خود، با عنوان درمان سوگِ برآمده از ضایعه: راه‌نمای درمانگران، چنین توضیح میدهند: «درمانی که فقط روی یکی از این عناصر متمرکز باشد بعید است موثر باشد.» در حالی که من به درمان بالینی احتیاج نداشتم، فهم این‌که در حال کنارآمدن با عواقبِ پس از ضربه و ضایعه علاوه بر سوگ و فقدان هستم، به توضیح افکار ناخوانده، مشکلات تمرکز، احساس آسیب‌پذیریِ شدید، نحوه‌یِ شروع مکالمه با صدای بلند و صداهای غیرمنتظره، و احساس همیشه در حالت آماده‌باش بودن، کمک کرد. با آن‌که تمام اینها با گذشت زمان کاهش یافتند، اما بسیار متفاوت با حسرت و دل‌تنگی و اغتشاش عاطفی ناشی از سوگ بودند.

اگر شما یا شخصی که از او مراقبت میکنید داغ‌دیدگی ناشی از ضایعه را تجربه کرده‌اید و شش ماه تا یک سال پس از این ضایعه با آن کنار نیامده‌اید، این نشانه‌ای است بر این‌که چه‌بسا بتوانید از حمایت حرفه‌ایِ یک درمانگر که این دو موضوع را جداگانه درمان میکند بهره‌مند شوید.

درباره‌یِ سوگ خود صحبت کنید

گام بعدی این است که در مورد آن‌چه اتفاق افتاده، صحبت کنید: اگر به این کار مایل اید، و البته فقط وقتی آماده هستید، داستان خود را بگویید. هنگامی که شما احساس میکنید آزادانه میتوانید بدون این‌که قضاوت شوید یا مانع صحبت شما شوند در جمعِ افراد مورد اعتماد صحبت کنید و احساس امنیت کنید، روند ادغام فقدان در داستان زندگی پیش روی‌تان آغاز میشود. گام‌به‌گام، هر بار که این داستان بازخوانی میشود، کمی کمترآشنا و کمترالتیام‌نیافته احساس میشود.

دلیل این امر چیزی است که باب نیمیر، محقق برجسته، در مورد نقش معنادار کردن [رنجی که میکشیم] در سوگ توضیح میدهد: «یك فرآیند اصلی در سوگ تلاش برای تأیید یا بازسازی دنیایی سرشار از معنا است كه اینک با از دست دادن متوفی به چالش كشیده شده است». کارهای نیمیر اهمیت ایجادِ معنا در سوگ از طریق گفت‌وگو برای سازگاری با از دست دادن یکی از عزیزان خود با گذشت زمان نشان داده است. صحبت‌کردن درباره‌یِ آن‌چه اتفاق افتاده است، مرور «روایت سوگ» و «روایتی از متوفی» ـــ در میان گذاشتنِ جزئیات این روی‌داد و میزان اهمیتی که این شخص برای شما داشت با یک دوست معتمد ـــ یک قسمت اساسی سودمند و مفید از معنا دادن [به رنج] است.

اگر فردی در زندگی شما سوگوار است، شروعِ گفت‌وگو با او ممکن است دلهره‌آور باشد. اما داغ‌دیدگان معمولاً محتاج صحبت‌کردن اند. اگرچه اغلب وسوسه میشوید که تجربه‌های شخصی خود را در میان بگذارید و یا سعی کنید غم و اندوه آنها را تسکین دهید، مفیدتر آن است که فقط گوش دهید و اجازه دهید آنها سخن بگویند. اگر آماده نیستند، آنها را وادار به صحبت‌کردن نکنید، اما این پیشنهاد را در ذهن‌تان حفظ کنید و بدانید که گوش‌دادنِ فعال و بدون قضاوت یکی از بزرگترین هدایایی است که میتوانید به داغ‌دیدگان بدهید. بهترین شیوه‌ای که با وجود همه‌یِ محدودیتهای کرونا این کار را امکان‌پذیر میکند، تماس تلفنی یا مجازی است.

نوعی یادبود بسازید

چندی پس از مرگ دخترم، یکی از همکارانم نسخه‌ای از پروژه‌یِ لوحِ یادبود جوزف کسپر را برای من ارسال کرد. کسپر، دانشجوی کارشناسی ارشد روان‌شناسی ایجابی در دانشگاه پنسیلوانیا، من را با پتانسیل ساخت یادبود به عنوان راهی برای کنارآمدن با سوگ آشنا کرد. تجربه‌یِ از دست دادن پسر خودش، رایان، به جوزف این ایده را داده بود که او میتواند حضور رایان در زندگی‌اش را با کاوش و مداقه و جاودانه‌ساختن میراث [معنوی] پسرش حفظ کند.

این کاری است که همه‌یِ ما میتوانیم هنگام از دست دادن شخصی که دوستش داریم انجام دهیم. با پرسیدن این پرسشها از خود، مدتی وقت بگذارید تا عمداً به یادگار و میراث آنها بیندیشید:

  • عزیز شما چه چیزی را به شما آموخت؟
  • شناختن او چه‌گونه شما را دگرگون کرده است؟
  • شناخت او چه تأثیر مثبتی در تفکر و عمل‌کرد شما داشته است؟
  • او چه تأثیری در زندگی شما داشته است؟
  • چه‌گونه اکنون به دلیل زندگی و همچنین به دلیل مرگ او متفاوت رفتار میکنید؟
  • چه‌گونه میتوانید اینها را گرامی بدارید؟ برای زنده نگه داشتن آن میراث چه کاری میتوانید انجام دهید؟

همسو با تحقیقات بسیاری که نشان میدهند که چه‌گونه ایجاد معنا مکانیسمی اصلی در قلب فرایند سوگ است، ساختن یادبود هم روشی دیگر است که به ما کمک میکند تا فقدان خود را درک کنیم. در مورد من، اگر دخترم ابی زنده بود بود، بخش زیادی از زندگی کنونی‌ام هرگز اتفاق نمی‌افتاد. روشی که خانواده و دوستان را نسبت به کار(شغلم) در اولویت خودم قرار میدهم، این‌که گاهی در مناسبتهای اجتماعی مکث میکنم و عمداً حال و هوای همه‌یِ چهره‌هایی را که دوست دارم و هنوز در تک‌وپو و بسیار سرزنده هستند را جذب میکنم و سرشار میشوم، این‌که من برای چیزهای کوچک ارزش قائل میشوم، حتا تغییر جهت در مسیر کاری‌ام (نوشتن کتاب سوگواری تاب‌آور، ایجاد درس‌گفتارهای سازگارشدن با فقدان، و صحبت‌هایم در TED). همه‌یِ اینها به من کمک میکنند تا احساس کنم که زندگی کوتاه دخترمان ارزشمند بوده است، احساس کنم که ابی هونِ کوچولوی ازدنیارفته هم هنوز بر بر این دنیا اثر دارد.

آیینهای ثابتی ابداع کنید

راه دیگر برای حفظ کسانی که در زندگی خود از دست داده‌ایم، انجام آیینها [ یعنی یک سلسله مناسک و شعائر خاص] است. در حقیقت، تحقیقات نشان میدهد افرادی که آیین ایجاد میکنند، احساس کنترل بیشتری دارند و غم و اندوه کمتری را پس از از دست دادن تجربه میکنند.

در حالی که اکثر مردم میتوانند از آیینهای عمومی که معمولاً با مرگ مرتبط اند نام ببرند ـــ مراسم یادبود یا تشییع جنازه، اعلامیه‌های مربوط به فوت و ختم، یک دوره شیوا نشستن ( یک دوره سنتی هفت روزه در سوگ مرگ یکی از اعضای خانواده که در خانه‌های یهودیان مشاهده میشود ـــم.)، اما احترام به مردگان به روشهای کمتر رسمی که ویژه‌یِ خودمان باشد، آسایش و آرامش زیادی به همراه دارد. این شیوه در هر زمان خوب است، اما بویژه هنگامی که کووید۱۹ امکان همه‌یِ انواع عزاداری سنتی را از ما ربوده است مهم و قدرتمند است.

به عنوان مثال، هنگامی که مادرم در سال ۲۰۰۰ به سرعت به دلیل سرطان کبد درگذشت، من با پخش آهنگهای مورد علاقه‌یِ او، پختن کیک بادام مورد علاقه‌اش، پوشیدن حلقه‌هایش، پوشیدن لباسهایی برای برخی مراسم که او انتظار داشت، و پیاده‌روی در مسیرهایی که قبلاً بارها با هم قدم زده بودیم، به خودم آرامش میدادم. انجام این کارها حضور او را در زندگی روزمره‌یِ من وارد کرد، نه با روشهای بیش از حد منفعل که باعث ناراحتی من میشد بل‌که با روشهای فعال که یاد او را زنده نگه میداشت.

در کارگاههایی که ما در انستیتوی به‌زیستی و تاب‌آوری نیوزیلند اجرا میکنیم، من تقریباً با هر نوع مراسم بزرگ‌داشت قابل‌تصور و در موارد معدودی غیر قابل تصور متوفیان روبه‌رو شدم. من شنیده‌ام که مردم در گلدانهایی که به ارث برده‌اند گل میگذارند، روزهای تولد جوراب مخصوص میپوشند یا در سرما کت مخصوص یادآور متوفی میپوشند، آواز میخوانند، در کنسرت شرکت میکنند، ساز می‌آموزند، انواع غذاها را میپزند، از سفره‌ها و ظروف خاص استفاده میکنند، کتابهای مورد علاقه هدیه میدهند، در آرایشگاهی که عادت داشتند بروند موهاشان را کوتاه میکنند، جواهرات میپوشند، در صندلیها و پتوهای متوفی می‌آرامند، یا موهاشان را به روشی خاص مرتب میکنند.

فرصتهای زیادی برای حفظ ارتباط با کسانی که آنها را از دست داده‌ایم در هر روز وجود دارد که برای ما بسیار شخصی است. مردم به من گفته‌اند آن‌چه درباره‌یِ اجرای آیینها بیشتر دوست دارند این است كه آیینها میتواند اقدامات پنهانی‌ای باشند كه فقط برای خودشان واضح و معنادار است، در نتیجه از این لحاظ كه ما مجبور نیستیم که آنها را علناً با دیگران در میان بگذاریم نوعی محافظت و آسایش درونی برای‌مان فراهم میكنند.

شاید یک چیز در همه‌یِ این اقدامات مشترک باشد: سهل‌الوصول‌بودن آنها، و ماهیت شخصی آنها. چه صحبت با یک دوست معتمد درباره‌یِ کسانی که از دست داده‌ایم باشد، چه تأمل برای ساخت یادبود، و چه انجام تشریفات و آیینهای غیر رسمی، همه‌یِ اینها در سراسر جهان در دست‌رس همگان است. مهم نیست که در کجا زندگی میکنیم یا چه محدودیتهایی برای عزاداری یا فاصله‌یِ اجتماعی برای ما ایجاد شده است، ما هنوز آزاد ایم که بتوانیم با کسانی که خیلی دوست‌شان داریم ارتباط مداوم برقرار کنیم، حتا وقتی که دیگر این‌جا نباشند.


لینک این مقاله در سایت مجله‌یِ نیکی بزرگتر:

https://greatergood.berkeley.edu/article/item/learning_to_live_in_a_world_without_a_loved_one