روابطعمومیچی | پژوهشگر رسانههای اجتماعی و فضای مجازی | علاقهمند به برنامهنویسی، اطلاعنگاری و گرافیک | در تلاش برای کارآفرینی رسانهای
علم نیازمند روابطعمومی است
این مقاله نوشته رابرت سیمپسون[1]، رئیس و مدیرعامل شرکت PR Associate و همچنین عضو شورای نویسندگان وبگاه فوربس است.
به نظر میرسد این روزها علم از نگاه افکارعمومی شکستخورده است. در پیمایش اخیر «3ام استیت آو ساینس»[2]، ۳۲ درصد افراد پیمایششده بر این باورند که اگر علمی وجود نداشت، زندگیشان تفاوت چندانی نمیکرد. در سراسر جهان میبینیم که هشدارهای ایمنی پایه مثل ماسک زدن برای پیشگیری از گسترش بیماری کووید ۱۹ به دلیل فقدان اعتقاد به توصیههای علمی مقامات بهداشتی، نادیده گرفته میشود. اگر این مثالها دلیل کافی برای نگرانی نباشد، مقالهای که اخیراً توسط اداره ملی پژوهش اقتصادی منتشر شده است، نشان میدهد که از نظر تاریخی، اعتماد به دانشمندان و مزایای کارهای آنها پس از پاندمیهای جهانی به طرز معناداری کاهشیافته است. پس چرا بهرغم همه شواهد در دسترس، مردم عدم اعتماد به علم را انتخاب کردهاند؟ چالش روابطعمومیها در اینجا نهفته است.
تلاقی ضروری اذهان: علم و ارتباطات
همانطور که دانشمندی به نام «کیت پرت»[3] در مقاله سال ۲۰۱۲ خود خاطرنشان ساخته است، یکی از موضوعات بزرگ و دیرینه در ارتباط با درک عمومی از علم، فقدان ارتباطات خوب است. بیشتر اکتشافات علمی به طبع پیچیده و نتیجه سالها کنکاش و پیشرفتهای فزاینده هستند که توضیح آنها را به افراد غیرمتخصص و عامی دشوار میسازد. دانشمندی که ارتباطگر خوبی هم باشد، نادر است و دانشمندان غالباً برای انتقال اهمیت و اثر کارهایشان دچار کشمکش هستند. بههرحال، متأسفانه زمانی که صدای علمی کم است، صدای ضد علمها - نادیدهانگاری، ترس، و شایعات - بهصورت فزاینده فضای خالی را پر میکند.
این رویه باید تغییر کند. همانطور که پرت نوشته است، بدون ارتباطات شفاف و دقیق پیرامون اکتشافات و پیشرفتهای علمی، حوزههای مطالعاتی «بهمثابه قلمرویی بسته و نخبهگرایانه دیده میشوند و عموم مردم احساس باخت، محرومیت و سوءظن خواهند کرد. علم زمان زیادی است که روابطعمومی، بازاریابی و برندسازی شخصی را نادیده گرفته است». من هم باور دارم که مردم در حال حاضر گرایش بیشتری به قبول نظریههای توطئه در فیسبوک دارند تا نظرات مسئول بهداشت عمومی محلیشان. حالا ما اثر همه اینها را میبینیم.
همیشه این طور نبوده است. در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، به علم در دوران روزهای پرشور سفرهای فضایی، واکسیناسیون و موفقیتهای پزشکی، با احترام و شگفتی نگریسته میشد. میتوانیم به این مقاله تلخ و تکاندهنده سال ۲۰۱۰ «ریک ای. بورچلت»[4]، «لین تی. فریدمن»[5] و «ارل هالند»[6] نگاه کنیم که در آن به بررسی چرایی عدم الهامبخشی علم بهمثابه یک امر متهورانه برای اعتماد عمومی پرداختهاند تا بینشهایی از این سقوط به دست آورند. روشن است که باید شکاف اعتماد عمیقی که میان دانشمندان و عموم مردم غیرمتخصص بهویژه درباره مسائل مورد توجه جهانی همچون کووید ۱۹ و واکسیناسیون بروز کرده است را نشان دهیم.
ستاره در حال سقوط روزنامهنگاری علم
یکی دیگر از موضوعات مهمی که اعتقاد دارم منجر به بین بردن اعتماد عمومی به علم شده است، سقوط روزنامهنگاری قدرتمند تحقیقی است. رسانههای سنتی تا حدی به دلیل رکود عمومی و پوچ شدن الگوی تأمین مالی مرسوم، روزنامهنگاران علم تماموقت خود را به همراه دیگر متخصصان و حتی گزارشگران عمومیشان را مرخص کردند.
پیمایش نیچر از 493 روزنامهنگار علم نشان داد که شغلهای زیادی در این بخش از دست رفتهاند و میزان کار آنهایی که باقیماندهاند، افزایشیافته است. روزنامهنگاری علم در دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی رونق گرفت. آمریکا در سال 1989 از اینکه 95 روزنامه بخشی اختصاصی برای علم داشتند به خود میبالید. بااینحال خیلی زود مشخص شد که منفعت روزنامه از صفحات علمی نیست و بهمحض این که اینترنت شروع به بلعیدن درآمد تبلیغات – به عنوان نیروی حیاتی رسانههای سنتی - کرد، تعداد روزهایی که بخشهای اختصاصی علم منتشر میشد نیز کاهش یافت.
نیاز رسانههای جریان اصلی به محتوای علمی دقیق و سریع در شرایط تحتفشار امروزی، اصولاً توسط واحدهای روابطعمومی برآورده میشود. پیمایش نیچر نشان میدهد که بیانیههای مطبوعاتی تبدیل به منبع اصلی ایدههای گزارش و خبر روزنامهنگاران علم شدهاند و حدود 39 درصد از آنها به طور معمول مستقیماً از آنها نقلقول میکنند. این نقلقول مستقیم به آن دلیل است که علم پیچیده است و زمانی که اطلاعات پیچیده باشد، مردم بر اساس ارزشها و باورهایشان تصمیم میگیرند. سپس به دنبال تأیید نگرشها یا باورهایشان میروند و تفاوتی ندارد که چقدر این دیدگاه غیرمنطقی است و اطلاعاتی را که با آن نگرشها و باورها در تضاد باشد را رد میکنند.
حمایت کثرتگرایانه ... یا بیتوجهی؟
سومین چالشی که روابطعمومی خوب و علم با آن مواجه هستند، ماهیت پراکنده چشمانداز ارتباطاتی مدرن است. اتاق پژواکی که ما امروزه در عادتهای مصرف رسانهای میبینیم که بهموجب آن مردم به دنبال اخبار و افکاری هستند که با باورهایشان هماهنگ است و در نتیجه آنها را تقویت میکند. الگوریتمهای رسانههای اجتماعی ترجیحات ما را یاد میگیرند و محتوای مناسب ما را تهیه میکنند، که چرخه بازخورد را تقویت میکنند؛ بنابراین آنها که به شبهعلم باور دارند، باورهای اشتباه خود را تأیید میکنند و به نوبه خود اطلاعات غلط را در چرخههای ارتباطی خودشان منتشر میکنند.
درحالیکه نظرسنجیها نشان میدهد که اعتماد عمومی به علم از زمان پاندمی کووید 19 بهصورت متعادلی رشد کرده است، ما هنوز با چالشی عظیم مواجه هستیم، چالشی که باید با هم با آن روبرو شویم. اگر چیزی در سال گذشته آموختهایم آن است که هیچ چیزی نمیتواند بدیهی گرفته شود و زندگی ما در هر آن میتواند به هم بریزد. باید کاری کنیم تا مطمئن شویم ارزش علم درک میشود و این ارزش برای تضمین تداوم آن در پیشرفت سلامت انسان و سیاست عمومی، جدی گرفته میشود. این به معنای ارتباطاتی شفاف و دقیق است که همه افراد بتوانند درک کنند و آن را باور کنند.
- [1] Robert Simpson
- [2] 3M State of Science Survey
- [3] Kate Pratt
- [4] Rick E. Borchelt
- [5] Lynne T. Friedmann
- [6] Earle Holland
مطلبی دیگر از این انتشارات
اینترنت دو پاره: چالش ظهور اینترنت چینی
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمایی برای روابطعمومی علم خوب
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
در مسابقه ۱۷ سالگی آمارکتس برنده پورشه کاین شوید!