چگونه برای در آمدهایم برنامه ریزی کنم؟


خوب که به ترکیب واژگانی ” برنامه ریزی” دقت می کنم، ظرافت هایی دارد که قبل از آن کمتر به چشمم آمده است. ” چرا برنامه را می ریزند؟ نمی شد برنامه را کاشت؟ یا مثلا برداشت یا نشاند؟” و صدها واژه دیگر که می شد فعلِ”برنامه” باشد.

همین سوال ذهنم را می برد به سمت ” برنامه”. اصلا خود برنامه چه هست که آن را می ریزند؟ ابن “بَر” از کدام باغ آمده که خودش را با نامه ترکیب کرده و ملتی را تشویق می کند به سمت خودش، آن هم نه فقط در یک موضوع، سر و کله اش همه جا پیدا می شود.

اصلا هر جا نباشد، حیات و زندگی معنا ندارد. نامه که نامه است، باید  اول فهمید این “بَر” از اول ” بَر” بوده و بعد ترکیب شده با ” نامه” یا “بُرنا” بوده و با “مِه” ترکیب شده است؟

در صحت سنجی فرضیه ها،  فرض اول می گوید این ترکیب معنایش سر نامه است، همان فهرست و مقدمه یا همان عنوان های اصلی؛  منطقی به نظر می رسد. فرض دوم هم از آنجا که در هوای مِه آلود چشم درست کار نمی کند، جوانی لازم است و دانایی که شفاف تر ببینیم و درست عمل کنیم.

فقط مشکل این فرض های خود ساخته دور از چشم فارسی دانان، این است که با »ریزش» هم خوانی ندارد. سرنامه را کجا می ریزند؟ دانایی در ابهام را می شود ریخت؟ از آنجایی که بازی با کلمات شکست ناپذیر است و روش جنگ مدرن، کم نمی آورم و عقل می گوید هر دو ممکن است.

سرنامه را می‌ریزند در ظرف عمر، ریزش هم یعنی انعطاف و مناسب ظرف عمر و شرایط هر بنی بشری، تبارک الله احسن الخالقین. دانایی هم می آید که شفاف سازی کند و ظرف عمر را بشناسد و حواسش باشد عمر جایی که نباید ریزش نداشته باشد و این انگیزه می طلبد که جوانی است و انگیزه هایش.

پس هم عنوان هایش اولویت دارد؛ هم انعطاف دارد؛ هم ظرف واقع‌گرایانه می طلبد و هم دانایی و هم شفافیت و انگيزه. حالا چطور این رکن های خود ساخته را قاب کنم به در آمد؟ کم کم صدای فرهنگستان ” در آمد” از این واژه سازی ها و باید ” در رفت”.  قبل از رفتن بگویم، این رفت و آمد ذهنم را می برد به سمت گل.  از این در می آید و تا رفتن از دری دیگر پژمرده می شود و مرگش فرا می رسد. پس هم یک داشتنِ دوست داشتنی است و هم کوتاه است و رفتنی. مگر آنکه هماهنگش کنی با جناب برنامه. همین که بفهمی در آمد و برنامه چیست و در کنارهم ترکیبی جدید است و ماندگار، تمام راه را رفته ای.

site:MomtazmmMoney